Posts by سعید یعقوبیان
مروری بر آلبوم «لیله راست»
برخورد مستقیم گوش ایرانی با نغمات موسیقیِ عربی، در دورهای (دهههای۴۰و۵۰) در کنارِ اشتهار امکلثوم در ایران، در شاخهی منحصربهفردی از موسیقی مردمپسند در خواندههای خوانندگانی چون قاسم جبلی یا داود مقامی و بعد از انقلاب بیش از همه عموماً در تلاوت قرآن بودهاست. «لیله راست» (شبِ مقامِ راست) فرصتِ شنود و مواجههی مستقیم با اثری از موسیقی عرب را برایمان فراهم کردهاست.
مروری بر آلبوم «من همان نایام»
موسیقی در «من همان نایام»، مبتنی بر پتانسیلیست که نخستین بار محمدعلی کیانینژاد در آلبومِ «دف و نی» (۱۳۷۳) نشان داده بود؛ تجربهی موسیقیِ چندصدایی با نوشتنِ چند خط برای نی در کنار ساز کوبهای و آواز. آنچه این اثر با آهنگسازیِ کنشگرِ جهانگیری بر آن پتانسیل افزوده، بهرهگیریِ او از نگاهِ دوری به عنصرِ ریتم، گاه پیوندِ تحریریِ (ملیسماتیکِ) شعر و موسیقی، و چند خطشدنِ آواز در آغاز و پایانِ اثر است.
مروری بر آلبوم «عود ایرانی، دیرینه دلخواه»
قرابتهای فرهنگیِ موسیقیِ حوزهی ایرانی-عربی-ترکی در سالهای گذشته بیش از پیش وارد مباحث نظری موسیقی ایران شده است. در شاخهی نوازندگی، عود (و قانون) از آنجاکه در تمام این حوزه نواخته میشوند وضعیت یگانهای یافتهاند. موسیقی دستگاهی ایران در کنار قرابتها و اشتراکها، تفاوتهای مهمی نیز با موسیقی همسایگان فرهنگی خود دارد. از جمله اینکه موجودیتهای مدال در موسیقی کلاسیک ما بسیار بیشتر از موسیقی عرب و ترک وابسته به الگوهای لحنی شدهاند. یک عودنوازِ نوعی در ایران، در چنین بستری آموزش میبیند. در مقابل، سیالیتِ متفاوتِ موسیقیِ عرب و ترک در کنار پیشرفتهای عودنوازیشان، کششی اغواگرانه دارد. عودنواز ایرانی تلاش میکند به سمتِ آزادی عمل پرواز کند و با رها کردن ذهن و عملِ خود از انجماد، در عین حال هویت ایرانی خود را حفظ کند تا «عود ایرانی» را بیابد: عودی که نه تاری است نه ترکی و نه عربی.
مروری بر آلبوم «باد»
جز این دشوار است بتوان از شنیدنِ «باد» توشهی دیگری بربست: سوسویِ گاه به گاهِ بارقههایی از ذوق، در خلقِ یک انگارهی ملودیک-ریتمیک؛ که میتواند دستمایهی جور کردنِ یک قطعه برای سهتار باشد. سهتارنوازی در «باد» درهمآمیختنِ چند آموختهی معدود است: چند روالِ مُدالِ نخ نما، چند وزن شتابان در روندی ثابت، چند نوع ناخنزدن (مضراب)… و بالاتر از/ و در نتیجهی همهی اینها، «باد» به جِدّ، مشکل آهنگسازی دارد. قطعهها به طرز شگفتانگیزی در تکرارِ همان انگارهی اولیه میمانند و لابلای سر و صدای شلوغِ اودو و تنبک به سر میرسند.
مروری بر کتابِ «رساله هفت دستگاه موسیقی ایرانی؛ میرزا شفیع»
اهمیت انتشار رسالات قدیمی بر کسی پوشیده نیست. لازمهی شتابگرفتن انتشار صدها رسالهی در محاق مانده، همسو کردن/شدنِ همت و دانش و بودجه است. نه بر یک مسیرِ حمایتشده، بلکه بر شانههای یک پژوهشگر، بار دیگر باری به مقصد رسیدهاست: رسالهای در ۹۱برگ؛ نوشتهی میرزا شفیع نامی که جز این اطلاع دیگری از او در دست نیست.
مروری بر کتاب «موسیقی ایرانی در شعر سایه»
«سایه» در دورهای از موسیقی ایران تأثیرگذار بوده است. این تأثیرگذاری میتواند موضوع مقالهای تحلیلی-انتقادی باشد. چنین پژوهشهایی نه تنها در مورد سایه بلکه در مورد دیگر همدورههایش نیز باید صورت گیرد (که به هر دلیل هنوز انجام نشده). سایه با موسیقی دستگاهی نیز در حد یک موسیقیدوستِ بسیار پیگیر که معاشرتهایی با اهالی این موسیقی داشته، آشناییهایی دارد. از مجموع صحبتهای او در منابع مختلف چنین برمیآید که این آشنایی، علمی و چندان عمیق نیست و بالطبع شامل دادههایی درست و غلط از دیدهها و شنیدههاست (مانند بیگجهخانی را شاگرد درویشخان دانستن! و موارد دیگر). واژگانِ موسیقایی نیز در شعرِ او فراواناند.
مروری بر آلبوم «دیوار و چین»
کنار هم نشاندنِ سازهای ایرانی و غربی، اندک بهرهای از موسیقی کلاسیک ایرانی و اغلب استفاده از شعر معاصر را میتوان از ویژگیهای جریانی در موسیقی امروز ایران دانست که پس از شوکِ «نامجوی دههی هشتاد»، بعدها با گروههای گونهگونی مانند دنگشو، چارتار و دال از دلِ سلیقهی بورژوازیِ نونهادِ شهریِ ایران پا گرفت؛ هرچند ازپیآیندگان، دیگر لزوماً آن رویکرد انتقادی و طنزآلود را نداشتند.
مروری بر آلبوم «سایهوار»
سبکشناسیِ سهتار همواره دلمشغولی شعاری بوده و کندوکاوهایش در این خصوص، زمانی با برگزاری کارگاهها و کنسرتهای پژوهشی (از اواخر دهه هفتاد) و بعدها در کنار ترجمهی قطعات اغلب ویولونیِ ابوالحسن صبا به زبان سهتار، در «شباهنگ» یا «کاروان صبا» و انتشار آوانگاریهایشان عینیت یافت.
مروری بر آلبوم «برای کامیونها»
مهمترین امتیاز این آلبوم ایدهی اولیهی آن است: اینکه مجموعهای از آوازهای بکر و بومیِ مردمِ فرهنگهای جغرافیایی مختلف در محیطِ خودشان ضبط شود، سپس موسیقیای ساخته شود و صداهای ضبط شده همچون نگینی در دل آن موسیقیها نشانده شوند. چنین ایدهای تا حال بیاغراق در دهها آلبوم موسیقیهای الکترونیک، راک تجربی و امبینت به کار رفته است. مانند استفاده از صدای امواج رادیویی مختلف، آوازها و موسیقیهای بومیان، صداهایی از طبیعت، گفتگوهای تلفنی، صداهای ضبط شده از صنایع مختلف و نمونههای پرشمارِ موسیقایی و غیرموسیقاییِ دیگر که دستمایهی آلبومهای موسیقی شدهاند. در اینجا نیز نسخهی ایرانیِ چنین ایدهای مبنای کار بوده که کماکان جذاب مینماید: آوازخواندنهایِ مردانی از قومیتهای مختلف ایران. برای هر ضبط نیز ماجرایی و توضیحی و ترجمهای در دفترچه نوشته شده است.
مروری بر آلبوم «بزم حریفان»
کنار هم گذاشتن چند قطعهی ضربیِ بیارتباط به هم –باکلام یا بیکلام- و فقدان یک فرمِ کلان-ساختاری یا یکپارچگیِ ایدهمند در یک آلبوم، انتخابیست که کمابیش در موسیقی کلاسیک ایران باب شدهاست. در گذشته اینچنین نبود و دست کم اتکا به کارگان دستگاهی، بیشترِ آلبومها را به توصیفها یا عنوانهایی کلی منتسب میکرد. از دیگر سو اساساً ژانری با نام «قطعه» نیز، سابقهی طولانی در موسیقی ایران ندارد. خاستگاهها، ماهیت، انواع و روندِ رواج این گونهی موسیقاییِ آزاد، موضوع مفصلیست. اما به هر روی «بزم حریفان» نیز نمونهای از انتخاب قطعات مستقل بدون وجود یک ایدهی مشترک است. چنین کنار هم نشاندنی، به خودی خود ملاک ضعف یا قوت نیست اما این تصمیم میتواند گامی به سوی گذرا شنیدن و به نوعی پاپیولار شدن باشد مگر اینکه قطعاتِ مجزا آنقدر چگالی و استحکام داشته باشند که این حرکت را واپس زنند و ولع گوشهای شنوا را پاسخ دهند.

