تنها تعداد بسیار کمی از بانوان مدیریت ارکسترهای کلانِ شهرهایی مانند کلورادو، لانگ آیلند یا گرند رپیدز را به عهده دارند. درآخر اینکه مدت هاست که تصویری که عامه مردم از یک رهبر در ذهن دارد تصویری از یک مرد است. صحنه دست دادن میکی ماوس را با استوکوفسکی در انیمیشن فانازیا تجسم کنید!
به همین ترتیب عموم مردم هم ممکن است که در برخورد اول با ایده رهبر زن برای ارکستر مشکل داشته باشند.
رهبر کاملا در جایگاهی است که دیده می شود و بنابراین تردیدی درباره اینکه چه کسی برنامه را رهبری می کند وجود ندارد.
به ازای هر کنسرت حدود ۲۰۰۰ مخاطب یا بیشتر باید متقاعد شوند که یک زن هم می تواند ارکستر را رهبری کند تا بلکه این تغییر را بپذیرند.
کاریکاتوری از زنانی که شوهران خود را کشان کشان به سمت ارکستر سمفونیک می برند نیز وجود دارد. آیا با این وجود یک بانوی رهبر باز هم این کار را انجام می دهند؟ تأثیر یک بانوی رهبر جوان و جذاب چیست؟ هنوز پاسخ محکمی برای این پرسش ها وجود ندارد.
حالا بین خودمان باشد اما برای همه ما خیلی ناخوشایند است وقتی که می بینیم که یک بانوی رهبر در دام اجتماعیِ توجه بیش از حد به توقعات ظاهری گرفتار می شود.
آیا یک بانوی رهبر باید کاملا تحت تأثیر مسائل ظاهری و نحوه لباس پوشیدن باشد؟ بسیاری از زنان بخش زیادی از وقت ارزشمند خود را که باید برای موسیقی صرف شود، به بحث هایی این چنینی می پردازند: آخرین باری که این لباس را پوشیدم کجا بود؟
این لباس زیادی باز است؟ این لباس باز مناسب مدیر عامل است؟ پرسش هایی از این دست حتی نباید پیش بیایند.
یکی دیگر از مشکلات بانوان رهبر نداشتن شبکه ای مشابه «شبکه رفقای قدیمی» آقایان است به این معنی که آقایان از ارتباطات و دوستی های گسترده تر و قدیمی تری برخودار هستند.
حتی در دنیای تجارت نیز تعداد بسیار کمی از زنان به مرحله ی بالایی رسیده اند و تعداد مشاوران زن نیز بسیار کم و معدود است.
حال با فرض این سناریو که اگه تنها یک نفر از یک گروه مهجور واقعا در موقعیت های این چنینی از لحاظ اجتماعی پذیرفته شود باز هم مشاور بودن می تواند یک زن را دو دل کند.
در کار رهبری این مشکل به مراتب جدی تر است. تمامی بانوان رهبر هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند.
من هیچ بانوی رهبری را نمی شناسم که از موقعیتی که دارد راضی باشد و در نتیجه وقت و انرژی لازم را داشته باشد که به رهبران جوانتر کمک کند. زنان در هر شغلی که مشغول به کار باشند با مشکل سومی نیز رو به رو هستند: ترکیب دشوار زندگی خصوصی و خانواده.
۱ نظر