شاعر گوید: نغمهایست که چون بگوش رسد آرامش بخشد… و همچنانکه برای ایرانیها خوابآور است ما را نیز به خواب میبرد. کسری (۲۲) گوید: عود عالیترین سازهاست و من حاضرم برای اصلاح و تکمیل این ساز صد هزار درهم اعطا کنم. ایرانیان سازی دارند بنام ونج (۲۳) که هفت تار (سیم) دارد و نواختن آن شبیه صنج است و اهالی خراسان و توابع آنرا در عمل آورند.
در ری و طبرستان و دیلم، نواختن طنبور بیش از سایر مناطق متداول بوده و اغلب همراه با آواز نواخته میشده است اصلا ایرانیها طنبور را برتر از سایر آلات موسیقی میدانستند.
ساز دیگری نزد نبطیها و جرامقه متداول بوده که آنرا «غندور» (۲۴) میگفتند این ساز شبیه طنبور است و به همان نحو نیز نواخته میشود.
بزرگترین موسیقیدان زمان خسرو پرویز «پهلبد» (۲۵) نام داشته که اهل مرو بوده است و در نواختن عود چیره دست بود. همراه با کلام موزون تغنی میکرده و آهنگ میساخته و ترکیب الحان میکرده است.
پی نوشت
۲۲- چنانکه میدانیم از پادشاهان ساسانی دو تن بنام خسرو (کسری) شناخته شدهاند، یکی خسرو انوشیروان و دیگر خسرو پرویز، کتابهائی که درباره این دو نوشته شده عموما ایجاد تردید کرده است که آیا مربوط به کدامین است. اینوسترانزف (Inostranzev) هر یک را بدلایلی از دیگری مجزا ساخته که البته مبتنی بر حدسیات درباره خسرو پرویز بوده است. در اینجا لازم است تذکار گردد که خسرو پرویز سلطانی جابر و ظالم بوده است. گویند قساوت قلب خسرو گاهی چاشنی مزاح دهشتناکی داشت. تعالبی گوید: «خسرو را گفتند که فلان حکمران را بدرگاه خواندیم و تعلل ورزید پادشاه توقیع فرمود که:اگر برای او دشوار است که بتمام بدن نزد ما آید ما بجزئی از تن او اکتفا میکنیم تا کار سفر بر او آسانتر شود بگوئید فقط سر او را بدرگاه ما بفرستند». ذکر این مطلب برای توجیه ماجرائی که در همین مقال راجع به باربد خواهید خواند بیتأثیر نخواهد بود.
۲۳- ون یا ونج که هندیان آنرا «ونیا» گویند نکنوع ساز زهی است شبیه تار و یا احتمالا نظیرچنگ، در تاریخ ادبیات آمده است که «اعشی بنی قیس»
۲۴- و کان غناء النبط الجرامقه بالغندورات و ایقاعها یشیه ایقاع الطنابیر این عین جملهایست که در رسالت ابن خرداد به آمده است… مسعودی مینویسد: «غندورات، فی الاصل الغیروارات بوده است.» برهان قاطع «غندرود» نوشته و آنرا نفیر یا بوق کوچکی دانسته است. ولی به نظر میآید که نظر ابن خرداد به بیشتر مقرون به حقیقت باشد زیرا اگر کلمه «غندرود» را درست تصور کنیم، ترکیبی است از لفظ «غنه» به معنای گرد گرده شده و جمع آمده و «رود» به معنای تار یا سیم یازه ساز، بهمین سبب میتوان پذیرفت که غندرود یا غندورد (بنا به روایت مؤلف برهان قاطع) عود یا رود بزرگتری است که همان سه تار یا طنبور میباشد.
۲۵- تعالبی گوید: نام نوازنده مشهور دوره خسرو پرویز که بصورت پهلبد و در عربی فهلبد تصحیف شده همان باربد است. رشیدی مینویسد: مطرب پرویز که جهرمی بوده و سرود خسروانی که سرودی است مسجع در بزم خسرو کفتی و بضم با خطاست و این مرکب است از بار بمعنی رخصت دادن و بد بمعنی خداوند و دارنده، زیرا که پرویز او را اذن دخول در مجلس به جمیع اوقات داده بود. فرهنگ سرودی او را در نواختن بربط و علم موسیقی؛ بینظیر دانسته است… انجمن آرا و آنندراج مینویسد در بزم خسرو او و نکیسا اسباب طرب بودهاند و تصرفات داشتهاند. نظامی گوید:
ستای باربد دستان همی زد به هشیاری ره مستان همی زد نکیسا چنگ را کرده خوش آواز فکتده ارغنون را پردهء ساز
اما از پایان زندگی باربد روایات متفاوتی نقل میشود. ثعالبی نقل میکند که سرکش و باربد هر دو از رامشگران خسرو پرویز بودند ولی سرکش که به برتری باربد و توجه شاه نسبت بدو حسادت میورزید وی را مسموم ساخت-خسرو از مرگ وی بسیار اندوهناک گشت و چون دریافت که سرکش موجب مرگ باربد گردید است بدو گفت «من از شنیدن آواز باربد پس از او ازتو لذت میبردم و میخواستم که در پی آواز او آواز تو گوش دهم و تو از اینکه نیمس از لذت مرا از بین بردهای شایسته مجازات هستی. سرکش پاسخ داد:شاها اگر بخواهی نیمی از لذت را که برایت باقی مانده است از بین ببری تو خود همه آن را از بین بردهای و بدینگونه شاه از سر تقصیر او در گذشت» ولی این ماجرا به نحو دیگری یعنی کاملا بالعکس در رساله ابن خرداد به ذکرش ده که مطالعه خواهید فرمود-فردوسی پایان کار باربد را چنین توصیف میکند:
چو آگاه شد باربد زانکه شاه
بپرداخت بیرای و بیکام گاه
ببرید هر چار انگشت خویش
بریده همی داشت در مشت خویش
چو در خانه شد آتش برفروخت
همه آلت خویش خویش یکسر بسوخت
– مراد از لفظ آلت در بیت اخیر آلت موسیقی یعنی ساز میباشد. علی ایحال… با در نظر گرفتن اشعار فردوسی میتوان اعتبار بیشتری برای ماجرائی که ابن خرداد به نقل کرده است قائل شد.
۱ نظر