یازدهمین جلسه از «کارگاه آشنایی با نقد موسیقی» عصر چهارشنبه، ۲۸ فروردین ۱۳۹۲ در خانهی موسیقی برگزار شد. جلسهی یازدهم که به «نقد نشانهشناسانهی موسیقی» اختصاص داشت آغاز مباحث میانرشتهای این کارگاه به شمار میآید. در این گونه مباحث نقد موسیقی ابزارهای یک رشته یا زیررشتهی دیگر را بهکار میگیرد تا به دنیای درون اثر هنری پا بگذارد یا پیرامونش را بکاود.
مدرس در ابتدا شرح داد که به دلیل احتمال عدم آشنایی کلاس با نشانهشناسی ناگزیر است توضیحاتی بسیار مقدماتی در این مورد بدهد. به علاوه هشدار داد؛ که خواندن کتابهایی در مورد نشانهشناسی (عمومی یا مرتبط با یک رشتهی خاص یا حتی نشانهشناسی هنر) که بسیاری اوقات متنهای عمومی روشنفکرانه و نه لزوماً متنهایی آکادمیک و دقیق هستند و سپس نوشتن نقدی که بهطور سطحی واژگان آنها را بهکار میگیرد، راه حل رسیدن به نقد نشانهشناسانهی موسیقی نیست.
گاهی افراد تصور میکنند با خواندن یک کتاب مقدماتی (شاید هم عامه فهم) در نشانهشناسی عمومی یا حتی از آن هم سطحیتر با درکی که تنها از فهمیدن صورت ظاهر واژهی «نشانهشناسی» به دست آمده، میتوانند نشانهشناسی را در یک رشتهی دیگر (و از جمله موسیقی) بهکار گیرند.
این اشتباهی بسیار فاحش است و نتیجهی بعضی از این اشتباهات بهعنوان نمونه در کارگاه خوانده میشود. و همچنین نباید فراموش کرد که درس امروز هم تنها به آشنایی بسیار اولیه با استفادهی نشانهشناسی در نقد موسیقی میپردازد و نباید آن را بهعنوان آموزش نشانهشناسی موسیقی در نظر گرفت.
نشانهشناسی، مجموعه روشها و بنیادهایی برآمده از زبانشناسی است. زبانشناسان در آغاز قرن بیستم تلاش میکردند شیوهای مشابه علوم تجربی بنیانگذاری کنند تا بتوان براساس آن شناخت مدرنی از زبان بدست آورد. اولین جوانههای این رشته در درسهای «فردینان دو سوسور» استاد زبانشناسی پیدا شد. همان درس گفتارها که بعدها شاگردانش گردآوری کردند و امروز تحت عنوان «دورهی زبانشناسی عمومی» میشناسیم و در فارسی خوشبختانه با ترجمهی «کوروش صفوی» در دسترس است.
«فردینان دو سوسور در دورهی زبانشناسی عمومی ([۱۹۱۶] ۱۹۸۳)» شکلگیری علمی را پیشبینی میکند که او Semiology یا نشانهشناسی مینامد. بیتردید میتوان گفت از همان زمان انتشار کتاب زبانشناسی عمومی و با بحثهایی که سوسور در مورد دلالت، دال، مدلول، نشانه، نظام زبان، قراردادی بودن نشانههای زبانی، تمایزی بودن معنی در نظام زبان، همزمان بودن نظام زبان و غیره پیش میکشد، بنیادهای اولیهی علم نشانهشناسی گذاشته شده است، هر چند سوسور احتمال شکلگیری آن را در آینده مطرح میکند.» (سجودی ۱۳۸۷: ۷)
مچنین فرهنگ انگلیسی کالینز از دیدگاهی پیرسی آن را چنین تعریف میکند: «این واژه [نشانهشناسی (Semiotics)] به مطالعهی علمی نظامهای نشانهای ارجاع میدهد (نظامهای نمادی). […] مطالعهی نشانهها و نمادها، بهویژه رابطهی بین نشانههای نوشتاری یا گفتاری و مدلولهایشان در جهان فیزیکی یا جهان ایدهها است.» (Tagg 1999: 3)
نشانه نخستین و مهمترین موضوعی است که باید با آن آشنا شد. در این مورد دو دیدگاه اولیه وجود دارد، دیدگاه سوسور و دیدگاه پیرس که تقریباً همزمان با او (و به احتمالی زیاد) بدون اطلاع از فعالیتهایش در آمریکا، مشغول کار بر روی یک نظام نشانهشناختی زبانی بود.
دیدگاه اول، نشانه را تشکیل شده از «دال، تصور صوتی و مدلول، مفهومی که دال به آن دلالت میکند، یا تصور مفهومی» (همان: ۱۸) میداند و رابطهی میان اینها را دلالت (پیکانها) مینامد (همان: ۱۹):
با یادآوری این نکته که سوسور دالها را یک تصور صوتی- و نه فیزیکی- میدانست. جرقههایی از شباهتی که میتوان با گسترش چنین مدلی میان موسیقی و زبان یافت در ذهن شکل میگیرد.
۱ نظر