در این هنگام «قاسم آفرین» در نقد گرایش فمینیستی ابتدا خاطرهای تعریف کرد از اینکه سالهای پیش متوجه شده است که بعضی کارهایی که انسان انجام میدهد با وجود ظاهر متفاوت، در خواست جذب جنس مخالف ریشه دارد و سپس پرسید آیا استنباط وی با گرایشی که امروز در کلاس مورد بحث است همسان است؟ مدرس پاسخ داد که موضوع جذابیت و جذب ارتباط چندانی با بحث حاضر ندارد. سپس قاسم آفرین نقد دیگری را مطرح کرد و آن هم اینکه پیشروی فمینیستها (یا بهطور کلی فمینیسم) منجر به توقف ادامهی حیات نسل انسان خواهد شد. این نقدی است که در سالهای اولیهی نظریهی فمینیستی در هنر نیز زیاد سخن از آن به میان آمده و حاوی فروکاهش کل جریان فمینیسم به حق فرزندآوری است، مانند این فراز که «شوارتز» تلقی مِیلر (Mailer) (منتقدی که نقد او بر کتاب «سیاست جنسی» «کیت میلت» (Kate Millett) بر وَن دِر تورن تاثیرگذار بود) و ون در تورن را از تعریف فمینیسم توضیح میدهد:
Feminism is the desire of women to receive special treatment in legal and employment situations and to avoid childbearing in order to pursue their selfish ambitions. (Schwartz 1995)
فمینیسم خواستهی زنان است برای دریافت توجه ویژه در شرایط قانونی و کاری و خودداری از فرزندآوری برای رفتن به دنبال جاهطلبیهای خودخواهانهشان.
به علاوه، نظریههای فمینیستی هنر بر این اساس ساخته نشده و ارتباط مستقیمی با این موضوع ندارند و دلیلی ندارد که نقد از کلیت جنبشهای زنان به نقدِ نقدِ فمینیستی موسیقی تبدیل شود.
مرور کوتاهی بر عناوین بخشهای داخلی یا مقالات منتشر شده در سه کتاب نامبرده برای آشنایی با خطوط کلی نقدهای فمینیستی بخش بعدی کلاس بود و با این یادآوری همراه شد که برخلاف جلسات گذشته که میشد نمونههایی به فارسی از گرایش نقد مورد بحث (اگر چه در ابتدای راه) یافت در این مورد هیچ نقد فارسی پیدا نشد که در کلاس مطرح شود.
بدین ترتیب میتوان مسایل مرتبط با نقد فمینیستی موسیقی را در سه دستهی برگرفته از «الیزابت کید» (۱۹۹۲) گنجاند:
نخست دستاوردهای این نوع نقد که بیش از همه؛ به نقد کشیدن «بیطرفی» و «عینیت» مورد ادعای موسیقیشناسی و نقد موسیقی از طریق آشکار کردن مردانگی روندهای آن، به پرسش گرفتن ارتباط رازآلود نبوغ و مردانگی، نقد کردن پیشفرض فضاهای کار موسیقایی مردانه/ زنانه و دادن برتری به فضاهای مردانه، و نقد پیشفرض ناتوانایی زنانه در داشتن نقش موثر در تاریخ موسیقی است.
دوم چالشهای پیش روی آن:
۱- فرضهای شکبرانگیز (زنگرایانه) در کارهای کسانی که در مورد تاریخ کار زنان در موسیقی کار میکنند.
۲- پیامدهای اعتماد به تضادها (مادینه/ نرینه، ذهن/ بدن طبیعت/ فرهنگ و پیوندسازی با دوگانههای فرهنگی-موسیقایی برپایهی آن)
۳- مسالهی میانجی در بازنمایی. معمولاً نقدهای فمینیستی موسیقی را به مثابه بازنمایی تلقی میکنند و به دنبال تجلی زنانگی از طریق این بازنمایی هستند.
از یک طرف مسالهی هنر غیر بازنمودی چالشی میآفریند و از طرف دیگر میانجیهایی که سازوکار بازنمود زنانگی را میآفرینند.
۴- معمای زیباشناسی سیاسیشده (یا سیاستزده). چگونه سیاست با زیباشناسی پیوند مییابد؟
و سوم جهتگیریهای قابل پیشبینی برای آن:
۱- نقد فمینیستی و واسازی (ساختارشکنی)
۲- نقد فمینیستی و راهبردهای سیاسی
۳- ژرفا بخشی به جنبههای دانشورانه و همزمان استفادهی عمومی از دستاوردهای آن
۱ نظر