در آزمون دوم هم من بیشتر [از بقیه] مورد توجه استاد قرار گرفتم. قرار بر این شد که پیش پرده را من بخوانم. به خانه اش در خیابان فرشته می رفتیم و همانجا تمرین می کردیم. با همان سینی و گردو و چهارپایه و چراغ زنبوری و از پشت جمعیت ارکستر صحنه می زد. چون من به موسیقی آشنا بودم و دوره تئاتر را گذرانده بودم به این سبک تمرین کردیم و به همین صورت اجرا شد و مورد توجه قرار گرفت. فرض کنید یک گردوفروش با سینی و چراغ زنبوری از پشت جمعیت به سمت وسط جمعیت بیاید و این پیش پرده را اجرا کند؛ چقدر جالب می شود!
پس از اتمام اجرا، استاد گفت که می خواهیم دوره هشتم کلاس آواز را شروع کنیم. می توانید با توجه به صدا و استعدادتان شرکت کنید. با این توضیح که هم کلاس تئاتر و هم کلاس آوازاستاد رایگان بود و شهریه ای از شاگردان نمی گرفت. به خاطر مسائل مالی من نمی توانستم شهریه پرداخت کنم و چون کلاس رایگان بود من هم با خودم گفتم که به اطلاعاتم با شرکت در کلاس اضافه می شود.
من از سال ۴۱-۴۲ از کلاس تئاتر به کلاس آواز منتقل شدم. استاد از سال ۴۲ سفارش مجموعه ای از برنامه ها از رادیو و تلویزیون مثل شب یلدا، شب چهارشنبه سوری، تولد حضرت علی (ع) و اعیاد مختلف چه ملی چه مذهبی سفارش می گرفت.
من از سال ۳۹ آنجا بودم و از سال ۴۵-۴۶ هم آقای شجریان و آقای جمال وفایی و آقای ملک مسعودی به ما اضافه شدند که ما سه نفر یعنی من و آقای شجریان و آقای جمال وفایی کارهای اصلی مثل “هفت شهر عشق” اجرا می کردیم. برنامه ای هم توسط آقای محسنی به عنوان نوازنده عود در برنامه صبح جمعه ویژه میلاد حضرت علی (ع) اجرا شد.
پس از اتمام برنامه او از بنده برای منزلشان دعوت کرد و آنجا به من گفت که ما برنامه ای در تلویزیون به نام “هفت شهر عشق” به تهیه کنندگی آقای بهمن بوستان داریم که میخواهیم از شما در این برنامه استفاده کنیم. من به او گفتم که رادیو خودش خواننده های زیادی دارد که او گفت: خواننده های رادیو نمی توانند برای اجرا به تلویزیون بیایند -در آن موقع تشکیلات رادیو از تلویزیون جدا بود- گفت: چون شما خواننده رسمی رادیو نیستی می توانی بیایی از اینجا برنامه ات را شروع کنی.
یک روز با آقای بهمن بوستان قرار گذاشته شد که من را دید و از آن زمان کار حرفه ای خودم را از سال ۵۰ در تلویزیون با برنامه “هفت شهر عشق” شروع کردم.
در مدت دو-سه سال تا سال ۵۳ که من و آقای شجریان بودیم یک هفته برنامه من و هفته دیگر برنامه ایشان پخش می شد. از طریق آهنگسازهای رادیو مخصوصا آقای حسن اعتمادی ترانه ای را خواندم. در آن زمان اگر به ما می گفتند ترانه بخوان به ما برمی خورد چون خواننده های قدیم مثل آقای ظلی، طاهر زاده یا ادیب خوانساری اعتقاد داشتند که تصنیف را باید خانم ها بخوانند و آقایان آواز می خوانند. علیرغم این اعتقاد، تاج اصفهانی چند تا تصنیف هم خواند.
۱ نظر