چرا تصنیف برای خانم ها بود؟
نمیدانم، شاید چون ساده تر بوده است. من هم با این اعتقاد در تلویزیون فقط آواز می خواندم. در رادیو از من درخواست خواندن تصنیف می کردند که من در جوابشان می گفتم که من آوازخوانم و تصنیف نمی خوانم. آقای اعتمادی به من گفت که من یک آهنگ ساختم، شما بشنوید و اگر خوشتان نیامد به شخص دیگری سفارش می دهیم. این آهنگ در آواز شوشتری بود که روی سه گاه مدلاسیون شده بود. کلامش هم از آقای رضا سحبان بود و ملودی جالبی داشت.
با خودم گفتم که این هم تجربه ای است چون آواز را مسلط بودم اما مقوله تصنیف خوانی جداست که با ارکستر خوانده می شود و با آوازخوانی فرق زیادی دارد. در آن زمان آقای بزرگ لشکری مسئول موسیقی رادیو بود که الان در جام جم مغازه پیانو فروشی دارد. گفتند که آقای لشکری صدایت را شنیده و ابراز کرده که حیف است ایشان در رادیو نخواند. اولین تصنیفی که در رادیو خواندیم همین تصنیفی بود که نامش “چرا فریبم دهی؟” بود. بعد از آن، آهنگسازهای مختلفی مثل آقای شاملو کیا، عباس زندی، مرحوم بدیع زاده به ساخت اثر پرداختند که من دو آهنگ با آهنگسازی ایشان خواندم. یکی «بوسه شیرین» است که در در سی دی قبله آمال منتشر شد که تنظیم مرحوم جواد معروفی و رهبری ارکستر آقای فرهاد فخرالدینی است. این روند تا سال ۵۷ که انقلاب شد، ادامه پیدا کرد. سپس وضع موسیقی مدتی آشفته بود.
مدتی موسیقی به جهت لزوم سیاستگذاری روی آن در حاشیه قرار گرفت. زمانی که آقای قطب زاده مسئول رادیو و تلویزیون شد، از کسانی که پرونده های پاکی داشتند -طبق لیستی که در محل رادیو زده شده بود- از من، آقای شجریان و یک سری از دوستان مثل آقای رضوی سروستانی و آقای ناصر مسعودی دعوت به کار شد. به ما گفتند که موسیقی مذهبی بخوانید. ما هم می گفتیم که شما باید موسیقی مذهبی بسازید تا ما با توجه به آن بخوانیم. ما منتظر ساخته پرداخته شدن موسیقی بودیم که زمان بدین صورت گذشت.
من به جهت اینکه رئیس شعبه بودم و مشکلات بانک را داشتم و تعدادی کارمند تحت سرپرستی من قرار داشت به ناچار از موسیقی جدا شدم. چون کارهایی که ما می خواستیم انجام دهیم مورد پسند آنها نبود و کارهایی هم که مورد نظر آنها بود نیز به ما ارائه نشد.
پس از آن، جنگ شد و همه چیز تبدیل به سرود گردید که سرود هم در راستای کار ما نبود چون صدای مخصوص خود را می طلبید. از سال ۵۷ تا سال ۷۰ به مدت ۱۲-۱۳ سال به دلیل مشغله کاری در بانک و نداشتن وقت از موسیقی دور بودم. در سال ۷۰، آقای محمد رحمانی به بانک آمد و در مورد ضبط یک اثر و استفاده از صدای بنده صحبت کرد.
من به او گفتم که ۱۳-۱۴ سال است که آواز نخوانده ام و از مقوله خوانندگی کنار بوده ام. انجام کار شما مستلزم این است که من دوباره تمرین کنم. چند آهنگ خودش ساخته بود، یکی دو تا آهنگ هم از استاد خودم به او دادم که به عنوان یک آلبوم به نام «شور آفرین» تنظیم شد که ما آنرا به یاد استاد مهرتاش –که در سال ۵۹ فوت کرده بود- در میدان آزادی به عنوان کنسرت ارائه دادیم. اساتیدی مثل منوچهر همایون پور و آقای شهیدی (قبل از رفتن او به آمریکا) را دعوت کردیم.
۱ نظر