این جنبههای مختلف یا دلالتهای چندگانه مربوط به یک فرهنگ امروزی و صنعتی یا نیمهصنعتی هستند اما آیا در یک فرهنگ پیشاصنعتی هم میتوان قایل به آن شد؟ این بستگی دارد به این که تمایز میان فرهنگ توده و نوعی فرهنگ عالی وجود داشته باشد یا نه. اما هر چه باشد معمولاً در این دوره تولید صنعتی (یا تجاری انبوه) موسیقی وجود ندارد.
کسانی از میان خود مردم برای مردم موسیقی مینوازند، این همان وضعیتی است که در بسیاری از فرهنگهای محلی به چشم میخورد. در حقیقت مناسبات تولیدشان با موسیقی مردمپسند به معنای مورد استفاده در اینجا متفاوت است.
در ایران تا چند دههی پیش مطربهایی بودند که فارغ از سبک کارشان (که بررسیاش پیچیده خواهد بود) مصرف موسیقی روزمرهی مردم را تامین میکردند. احتمالاً موسیقی اینها را میتوان موسیقی مردمپسند دوران قاجار (در مقابل موسیقی دربار) به حساب آورد، هر چند ممکن است تفاوت مواد و مصالح در آنها به قدر موسیقی پاپ و کلاسیک امروزی ایران نباشد.
موسیقی مردمپسند یا موسیقی با مناسبات تولید مربوط به سرگرمی و تجارت، سبکها و گونههای مختلفی دارد که بعضی از آنها بسیار شهرهاند: جز، راک، کاونتری، بلوز، هیپهاپ، هارد راک و… بعضی از اینها تاریخ طولانی (نزدیک به یک قرن یا بیشتر) دارند و در طی فرآیندی که بعداً معرفی خواهد شد اکنون کمتر ممکن است موضوعی سَبُک شمرده شوند (مانند موسیقی جز). برخی دیگر نیز در ابتدا بر بستر سیاسی- اجتماعی بسیار اعتراضی (و در اعتراض به همان مناسبات تولیدی که اکنون بازتولیدشان میکند) شکل گرفته و سپس دنیای بازار را به تسخیر خود درآوردهاند و به هر حال از آن جهت که با موضوعی با اهمیت یا جدی (مانند اعتراض سیاسی) پیوند خورده، اهمیتی یافتهاند که آنها را متمایز میکند.
ارزشگذاری در این نوع موسیقی که با فرآیندهای بازاریابی و صنعتِ فرهنگ ارتباط تنگاتنگ دارد گاه تحت تاثیر عواملی دیگر نیز قرار میگیرد. از جمله اعتبار و ارزشی که از طریق تاثیرگذاری بر حوزههای فراموسیقایی بهدست میآید. برای مثال موسیقی «راک» در ابتدا پیوندی با جریانهای اعتراض سیاسی- اجتماعی داشته و یک موسیقی معترض به شمار میآمده است.
همین عامل اعتباربخش (با وارد کردن مفاهیمی مانند «جدیت»، «تعهد»، «خاص بودن» و…) آن را نشاندار کرده و امروز نیز در میان کنشگران موسیقی مردمپسند یا طرفدارانشان گاهی هنگامی که میخواهند تمایزی ارزشگذارانه ایجاد کنند، میگویند: «این پاپ نیست، راک است.» یا موسیقی جز در بخش بزرگی از تاریخش توسط نیروهای اجتماعی تحولخواه در غرب مفهومی نزدیک به آزادی و ضدیت با تبعیض نژادی داشته است. علاوه بر آن به دلیل ویژگیهای موسیقایی (عواملی مانند هارمونی متفاوت، ایدههای بسط و گسترش و حضور روندهای بداهه در آن) و بیش از یک قرن پاییدنش نوعی فرآیند کلاسیک شدن را از سر گذرانده و امروزه نوعی اعتبار از همان دست که اشاره شد، بهدست آورده است.
در این هنگام «سجاد پورقناد» به اعتراض گفت که نمیتوان به گفتههای کنشگران یک حوزه کاملاً اعتماد کرد زیرا به نظر وی آنها گاه برای خود اعتباری نابهجا قایل میشوند. او نامگذاری سبکها، مکتبها و گونههای موسیقی مردمپسند را من درآوردی و بازاری خواند و اعتقاد داشت که اینها با اندکی تغییر نام سبکشان را تغییر میدهند. تغییراتی که به زعم او چندان با اهمیت نیست و نشانهی تغییرات سبک نمیتواند باشد.
۱ نظر