این در حالی است که ساحت هنر، بیش از همه ساحت امکانات است. در واقع هنر با آرزومندی و اشتیاق به همان اندازه و یا بیشتر سر و کار دارد که با امر واقع. در دهه های اخیر که علم جدید لزوماً به همه جا سرک کشیده است، جذابیت اکتشافات و توصیفات اسلوب مند و تمام و کمال آن در حوزۀ سازها، سبب شده که نه فقط آگاهی های علمی بلکه فضای تفکر علمی و روش مندی خاص آن بر فضای امکانات هنری این حوزه غلبه ای بی چون و چرا پیدا کند. بدین جهت، تمام آنچه که امروز از وجه هنری این حوزه برجای مانده به تأثیرات محدود فردی در شکل گیری تکنیک ها و یا ویژگی های شکلی خاصی خلاصه شده است که اغلب نیز پیامد خطاهای فردی اند و نه ظهور نوعی از یک معرفت. روشن است که بکاربردن سطوحی از آگاهی علمی، به جهت عبور از تکنیک (و یا بسط آن) برای شکل گیری فرم (۱) هنری «مطلقاً» ضروری است: همچنانکه گذشتگان از پشتوانۀ یک دانش تجربی غنی برخوردار بودند.
اما قوای خلاقۀ نیرومند و خیال انگیز، که بواقع مختص هنرمند است، در پایبندی به امور واقع یافت نمی گردد و درواقع این پایبندی بیشتر دست و پا گیر آن است. لازم است مجدداً تأکید کنیم که هدف نقد موجود علم زدایی از این حوزۀ هنری نیست، چراکه اساس و بنیاد آگاهی علمی، تجربۀ بشری است و بی اعتنایی به تجربۀ بشری بهیچ عنوان و در هیچ صورتی توجیح پذیر نیست.
بلکه می کوشیم نشان دهیم که چگونه برایند بسط و تسلط بینش تجربی بر فضای این حوزۀ هنری، به زدودن امکانات بنیادین آن انجامیده است. همچنین به این مسأله آگاهیم که بویژه در جامعۀ خودمان علم گریزی و خودمحوری تجربی آفات بیشماری را متوجه این حوزۀ هنری کرده است و شاید خود موضوع قابل تأمل تر و جدی تری برای نقد باشد که البته بماند برای زمانی و کوششی دیگر…
هنر ساخت ساز، مدیوم چندوجهی بالقوۀ توانمندی است که همانگونه که امکانات گوناگونی برای خلق هنری در اختیار هنرمند قرار می دهد از او توأمان دانش، مهارت، توانایی درک حسی و قوای خلاقۀ بغایت رشد یافته ای نیز طلب می کند. خلاقیت و ایده پردازی در مدیوم این هنر، منوط به درک کیفیات حسی اصوات و درک و سواد رشد یافتۀ بصری است.
پی نوشت
۱- فرم در هنر مفهومی است که به انحاء مختلف در طول قرن ها تاریخ تفکر تکرار شده است و گاه با معانی ای عمیقاً متفاوت و حتی متضاد. آنچه که ما در اینجا از مفهوم فرم مد نظر داریم، هر آن کیفیتی است که بواسطۀ آن بتوان برای اثر اعتباری زیبایی شناختی قائل شد و تمامیت اثر را چیزی بیش از صرف مجموعۀ عوامل و عناصر متشکلۀ آن دانست. فرم بدین مضمون مفهومی است که بهتر از همه در تضادش با مفهوم هرج و مرج (برگرفته از chaos) قابل فهم می گردد. امر کیاتیک، آن امری است که بدلیل کیفیت تصادفی و ناپالودۀ خود، یعنی کیفیتی که آن را از معنا عاری می سازد، فاقد اعتبار زیبایی شناختی است.
۱ نظر