یکی از آهنگسازان و نوازندگان به نام و مطرح موسیقی ما اخیرا در گفتگویی تصویری در مورد معضل خواننده سالاری و مشکلات ناشی از آن سخن گفته و به بیان تجربیات شخصی خود پرداخته اند که حاوی نکاتی تامل برانگیز و مهم است و البته از نظر نگارنده – که خود یک خواننده هستم – کاملا درست و به جا می باشند. در اینجا بخشی مهم از سخنان این آهنگساز را عینا نقل می کنم:
«خواننده ای که یک روزی جلوی من دست به سینه می ایستاد و آرزو می کرد که من یک اثری را به او بدهم که بخواند حالا با پررویی و وقاحت توی چشمان من نگاه می کند و می گوید من وقت ندارم برای این کار، چرا، هشت تا سریال و ۵۰ تا کنسرت، امروز صبح با فلانی و ظهر با فلانی… چهار تا پنج تا کنسرت می دهند در روز. اصلا من نمی توانم تصور کنم. هنرمند می بایستی که کنسرت بدهد و بعد یک زمانی داشته باشد که خودش را بسازد و بعد حرف تازه داشته باشد برای گفتن. مگر می شود کسی هر روز کنسرت بدهد. کنسرت هر روز مال خواننده های کافه ای است. اینها عملا دارند نقش خواننده های کافه ای آن زمان را که هر شب از این کاباره به آن کاباره می رفتند و می خواندند را الان در صحنه دیگری اجرا می کنند. اگر مردم بدانند که آهنگساز و نوازنده هر کدام چه زحمتی می کشند که یک مجموعه آماده می شود و مثلا فلان آقا یا خانوم آن را می خوانند دیگر نمی گویند که آهنگ فلانی را شنیده اید؟ من می گویم که آهنگساز آن کار من هستم! یعنی هر جور می گویید نمی فهمد…حالا ممکن است که برخی صحبت های من را تندروی ببینند در این زمینه ولی درد و رنجی که کسانی که کار جدی موسیقی می کنند از این قضیه می برند خیلی بالاتر از درد کوچکی است که من یک نیش به آنها بزنم. یعنی یک سوزن کوچکی است از آن زخم های خنجر بزرگی که ما خورده ایم در این قضیه.»
در درست بودن سخنان ایشان شکی نیست چه اینکه خود به چشم خودم شاهد برخوردهای اینچنینی از برخی از همکاران و خوانندگان محترم بوده ام که جای بسی تاسف دارد. در مورد معضل خواننده سالاری و نکوهش این پدیده و رفتار نابهنجار مطالب فراوانی نوشته شده است و نقدهای خوبی هم در این زمینه انجام شده است. هدف از این نوشتار، اعلام موضع مجدد برعلیه این رسم اشتباه و تکرار مکررات نیست. بلکه نقدی است بر عملکرد این آهنگساز عزیز و بزرگوار، نه سخن او، که کلامی است موجه و قابل احترام و اعتنا.
برای بررسی دقیق هر معضل و ریشه یابی علل آن، لازم است که به عواملی که در ایجاد آن معضل موثر بوده اند توجه داشت. مسلما پدیده خواننده سالاری ناشی از رفتارهای اشتباه مجموعه ای بوده است که به عنوان تولید کننده و شنونده موسیقی نقش ایفا می کنند. اگر بر مردم خورده می گیریم که چرا سطحی نگر هستند و مثلا درک نمی کنند که جایگاه یک خواننده در ارکستر برابر با سولیست آن ارکستر است و صاحب اثر در واقع آهنگساز آن اثر است، به همان نسبت و شاید حتی بیشتر ایراد به اهل موسیقی وارد است که چرا خود با رفتارهای بعضا اشتباه باعث ترویج این سنت غلط می شوند.
به امید روزی که به آهنگسازان و رهبران اکستر بیشتر بها داده شود.