مقاله ای که پیش رو دارید، سخنرانی محمود خوشنام در سال ۱۳۵۷ است در برنامهی ماهانهی کانون فرهنگی کاوه که پیشتر در مجله کاوه (مونیخ) شماره ۶۸ به چاپ رسیده است. این سخنرانی به دلیل ارزش تاریخی آن امروز بازنشر می شود:
درباره موسیقی ایران بسیار گفتهاند و بسیار میگویند ولی هنوز چهره روشنی از این نمود برجسته و والای فرهنگ ملی به دست داده نشده است. چرا که پژوهش در این باب برخلاف آسانگیریها و آساننمائیهای بسیار، چندان آسان نیست. از سوئی، کمبود و گاه نبود شواهد و مدارک عینی، پژوهنده را از شناخت دقیق و دگرگونیهای تاریخی این هنر ملی باز میدارد و تنها او را در انبوهی از حدیث و خبر و روایت (که گاه نیز در تضاد با یکدیگرند) فرقه میسازد. از سوی دیگر کوتهنظریهای ناشی از تعصب به جلوههای منفی و مثبت اغراقآمیزی از آن میپردازد که خود دشمن پژوهشهای فرهنگی است.
شاید هیچ نمود فرهنگی در ایران، تا بدین حد واجد ارزشهای اخلاقی و اجتماعی متضاد تلقی نشده باشد. تا آنجا که گروهی آن را کفر و زندقه محض و گروهی دیگر جلوه والای انسانی بپندارند. گروهی آن را وسیله لهو و لعب یکی است، بنام هستی مطلق و چیزی جز هستی مطلق هست نیست، نیستی این «هست مطلق» برایم غیرقابل تصور است، همان که منصور حلاج دریافت آنرا کتمان ننمود و سر بر دار داد.
همه «هست شده» امواج ناپایدار این دریای بیکران هستی اند که از آن شکل میگیرند و دوباره شکل خود را از دست داده به دریای ابدیت میپیوندند. من و تو ای نیست، تنها اوست که شایسته هستی است و بس.
و گروهی دیگر راهی برای «تزکیه نفس» تلقی کنند. آنچه در این گفتار میآید، شاید تنها روزنهای برای دست یابی به واقعیتها باشد. قصد آنست که یکبار دیگر نگاه را بر موسیقی ایران و جلوههای تاریخی و اجتماعیش خیره کنیم و داوری درباره ارزشهای آن را آسانتر سازیم. با تشکر از همکاری هنرمند آقای عاصمی که فرصت این نگاه دوباره را به ما داده است.
۱- موسیقی بیتردید از آغاز زندگی، با انسان همراه بوده است. ولی هنگامی که از «تاریخ موسیقی» سخن میرود شکل تدوین یافته آنکه مستند به شواهد و مدارک تاریخی میشود، موردنظر است. پس موسیقی در این مفهوم از زمانی، تاریخ به خود میگیرد که بخشی سازنده از بافت فرهنگی اجتماعی میشود و تاریخ موسیقی ایران، در این بیان، به شش صد سال پیش از میلاد مسیح، به زمان ظهور زرتشت برمیگردد. سرودهای هفدهگانه «گات» ها در اوستا حضور و تاثیر جدی موسیقی مذهبی را در متن زندگی اجتماعی مردم تایید میکند. روایتهای پراکنده مورخان یونان باستان چون «گرنفون» و «هرودوت» از زوال زندگی اجتماعی هخامنشیان، بر حضور و تاثیر موسیقی غیر مذهبی، رزمی، بزمی و آئینی نیز در آن زمان صحه میگذارد. (گمان میکنم یادآوری متن آن سرودها و این روایات، موردنیاز این گفتار نباشد چرا که بارها گفته و شنیده شده است)
در ادامه این روایات، می دانیم که موسیقی در زمان ساسانیان، موقعیت سیاسی نیز یافته است رامشگران، طبقهای از طبقات ممتاز چهارگانه را به خود اختصاص میدهند و در کنار موبدان، امشاپسندان و اسپهبدان، در صدر مینشینند و این صدرنشینی نه تنها در تشریفات اشرافی ساسانی که در آئین انقلابی «مزدک» نیز جریان مییابد.
بنابر آنچه گفته شد، در نخستین بخش از تاریخ مدون ایران، موسیقی جایگاهی بس والا و گسترده دارد و در همه بافتهای زندگی اجتماعی مردم میهن ما جلوه میکند.
۱ نظر