موسیقی افغانستان برای خود سرنوشت غریبی دارد. عاشقانی که وامدار مکتب هرات و پیش از آن مکتب سند و پنجاب بودند و و موسیقی ایران نیز تحت تاثیر آن مکتب است. در طی قرن گذشته خورشیدی بزرگانی در این موسیقی به شهرت رسیده اند که امروزه جز نامی از آنان باقی نمانده؛ کسانی چون: غلام سخی، استاد سرآهنگ، استاد مهوش، و احمد ظاهر که به سبب خواندن اشعار شاعر مبارز افغان خلیل الله خلیلی مورد آزار نورمحمد ترکی قرار گرفت و حفیظ الله امین وقتی از محبوبیت او در بین مردم، حتی در بین خانواده و نزدیکان خویش باخبر شد، دستور از میان برداشتن اش را داد و در یک حادثه ساختگی عمرش را به سرآوردند و به قتل رساندند؛ هنوز برخی ایرانیان ترانه های او را زمزمه می کنند، فیروزه بانو جانم، خدا بود یارت و قدح را سرکنید… که با تنظیم جدیدی در ایران علیرضا افتخاری آن را دوباره خوانی کرد:
زندگی چیست؟
خون دل خوردن، زیر دیوار آرزو مردن.
قدح را سرکنید
شب را سحر کنید
غم دنیا را از سر بدر کنید…
در خاطره تاریخ مانده که نخستین ارتباط رسمی موسیقی ایران و افغانستان در این قرن در مهرماه ۱۳۴۳صورت گرفت و هیات موسیقی ایران تحت سرپرستی مهدی خالدی به افغانستان رفتند، در آن هیئت جلیل شهناز، مجید نجاحی، نصرالله زرین پنجه، جواد لشگری، بزرگ لشگری، انوشیروان روحانی، سلیم فرزان، فراقی، رحمانی پور و حسین همدانیان شرکت داشتند.
در این سفر هنرمندان ما از دریاچه مصنوعی که ظاهر شاه در «عرقه» ایجاد کرده بود و از مسابقات «بُز کشی» و از خانواده ظاهرشاه دیدن کردند؛ این هیئت هشت روز در آنجا به ارائه برنامه پرداخت، بدین صورت که به دو دسته تقسیم شد، یک گروه در هتل کابل و یک دسته در هتل اسپنزر، پذیرایی شدند و چندین برنامه در سالن «کابل تنداری» با خوانندگی الهه، پوران، حسین قوامی اجرا کردند که مورد استقبال وارد شد.
این هیئت یک برنامه خیریه به نفع هلال احمر افغانستان نیز در هتل کابل اجرا نمودند، در همین سفر بود که برای نخستین بار هنرمندان ایرانی با نام یکی از پرآوازه ترین شاعران افغانستان و شعر های او آشنا شدند و حسین قوامی شعرها و ترانه های این استاد گرانمایه را اجرا نمود؛ این شاعر کسی نبود جز خلیل الله خلیلی شاعر مبارز و قدرتمندی که دوران پیری را در سرگردانی و هجر وطن، در خاک پاکستان به سر برد و همانجا هم دارفانی را وداع گفت، گرچه که دیگر هیچکس یادی از او نمی کند اما او بارها به ایران آمده بود و سعید نفیسی او را پاسداشته بود. فضل الله توکل یکی از شعرهایش را که احمد ظاهر در افغانستان اجرا نموده بود با تنظیمی تازه در کاست «حرف» که حسین صالح علا باعث و بانی اش بود، با صدای گلپا به اجرا درآورد.
خلیلی برای پیروزی انقلاب اسلامی قصیده ای غرا سرود و از او به همت دوستانش در خراسان و تهران دو-سه مجموعه شعر هم به چاپ رسید.
او در پیامی که به قالب شعر برای ملت ایران نوشت چنین مظلومیت سرزمینش را با مهرورزی ایرانیان گره زد که:
سلام ملت همدرد و هم دل و هم کیش
شریک شادی و انباز محنت و آلام
دو شاخه ای که برآورده سر زِ یک گلشن
دوبازویی که بود متصل به یک اندام
دوتن و لیک به یک قبله روی کرده
دوصف و لیک به یک خانه بسته اند احرام
به بام خانه همسایه چون فتد، آتش
به حکم کیش و خرد، خواب غفلت است حرام
کنون به خانه های ما شعله های آتش بین
که دود آن به فراز سپهر کرده، مقام
از زیباترین پی آمدهای نخستین سفر گروه ایرانی به افغانستان، آشنایی مردم این کشور با ساز سنتور بود و اجرای استادانه مجید نجاحی که دل ها را تسخیر کرد.
۱ نظر