مخالفت ایگور استراوینسکی با واگنر موضوعی آشکار برای همگان است. وی در سخنرانی های هاروارد خود که با نام «بوطیقای موسیقایی» منتشر شده، موسیقی آوازی واگنر را به نعره تشبیه کرده است.(۹) اما فئودور استراوینسکی، پدر وی و از بزرگترین خوانندگان اپرا در زمان خود، لقب واگنرین کوچک را به پسرش می داد. حتی عکس بزرگ واگنر در اتاق وی بود. تاثیر واگنر در زمان تحصیل او با ریمسکی کورساکف بسیار شدید شد. ریمسکی کورساکف، استاد استراوینسکی بسیار تحت تاثیر موسیقی واگنر بود و این تاثیر در دوره های مختلف این آهنگساز نمایان است (اپرای ملادا، افسانه شهر نامرئی کیتژ). به خصوص در قسمت های سکوئنس وار با ریتم هارمونیک بسیار کند که بسیار تحت تاثیر شروع اپرای حلقه بود. (۱۰)
نظر چایکوفسکی درباره واگنر
به نظر نگارنده نقد چایکوفسکی از واگنر بسیار جالب و هوشمندانه است. وی در نامه خود به حامی خویش، نادیا فومک می گوید:
«من اپرای والکوره را شنیده ام. اجرا، فوق العاده بود. ارکستر توانست حتی از خود پیشی بگیرد. خوانندگان برجسته تمام تلاش خود را برای اجرای خوب آن انجام دادند، ولی با همه اینها خسته کننده بود. این واگنر چه دون کیشوتی است! چرا او خود را به این شکل فرسوده می کند و به دنبال چیزی غیرممکن می رود، در حالی که دقیقاً در وجود خود یک موهبت فوق العاده دارد که اگر بخواهد خود را کاملاً تسلیم آن کند و در برابر جریان طبیعی غریزه خود تسلیم شود، قادر به ساخت اقیانوسی از موسیقی های زیباست؟ به نظر من واگنر طبیعتاً سمفونیست است.
این مرد نابغه است، اما به دلیل نظریاتش در حال نابودی است. الهام او، توسط نظریه ای که ابداع کرده و تصمیم دارد به هر قیمتی آن را عملی کند، فلج می شود. او با تعقیب «واقعیت»، «حقیقت» و «عقلانیت» در اپرا، موسیقی را کاملاً نادیده گرفته است که در بیشتر موارد عدم وجود کامل آن در چهار اپرای آخر او مشهود است. زیرا من نمی توانم این قطعات موسیقی رنگارنگ را که بدون وقفه از پی یکدیگر می آیند، به عنوان موسیقی توصیف کنم؛ موسیقی هرگز به مقصدی نمی رسد و حتی یکبار به شما اجازه نمی دهد بر روی یک فرم موسیقی که به راحتی قابل درک است بمانید.
هیچ ملودی خوب و بلندی وجود ندارد. حتی یک بار فرصت کامل به خواننده داده نمی شود. بلکه باید دائماً ارکستر را تعقیب کند و مراقب باشد که نت خود را اشتباه نخواند، در حالیکه در این موسیقی، خواننده اهمیتی بالاتر از پارت هورن چهارم ندارد. اما در اینکه او یک سمفونیست شگفت انگیز است شکی وجود ندارد. بگذارید برای شما مثال بزنم تا چه اندازه سمفونیست وجود او بر آهنگساز آوازی و در واقع اپرا برتری دارد. احتمالاً در کنسرت ها، پرواز والکیری معروف او را شنیده اید – چه تصویر باشکوه و فوق العاده ای! – شخص به معنای واقعی کلمه این چهره های غول پیکر وحشی را در مقابل چشمان خود می بیند که با رعد و برق خروشان بر فراز ابرها بر روی چوب های جادویی خود پرواز می کنند.»
۱ نظر