در نخستین سالهای قرن جاری خورشیدی که نسیم تجدد و تازگی در جامعه ایران نیز وزیدن می گرفت، و کمابیش همزمان با نیما که به آرامی پرچم شعر نو را بر می افراشت، مردی دیگر، با اندیشه های نو آورانه، در عرصه موسیقی سر بر می آورد. مردی توانا در موسیقی سنتی و دانای موازین موسیقی بین المللی.
علینقی وزیری را که به سبب مشغله های پیشین نظامی ( در سالهای پس از مشروطیت) کلنل نامیده می شد، در واقع می توان نیمای موسیقی ایران به شمار آورد.
البته جوانه های نوگرائی را می توان پیش از او مثلا در آثار عارف و درویش خان ردیابی کرد. ولی اینگونه نوگرائی ها در همان محدوده تنگ سنت پیش می آمد و توانایی و جرئت شکستن این محدوده را نداشت.
علینقی وزیری در سال ۱۲۶۶ از پدری نظامی و مادری اهل فرهنگ در تهران زاده شد. به توصیه پدر وارد فوج قزاق شد و کار را با شیپور نوازی آغاز کرد. سازی که باب طبع او نبود و در آینده ای نزدیک جای خود را به تار داد.
وزیری ابتدا نوازندگی تار را نزد دایی خود فرا گرفت و سپس پایش به محضر استادان زمانه، آقاحسینقلی، میرزا عبدالله و درویش خان باز شد.
علینقی خان به موازات فراگیری موسیقی سنتی نزد یکی از آموزگاران نظامی با مقدمات موسیقی بین المللی نیز آشنا شد و این آشنائی را در مدرسه سن لوئی نزد یک کشیش فرانسوی تقویت کرد و سی ساله بود که کناره گیری از همه مشغله های نظامی و غیر نظامی رهسپار فرنگ شد که فراگیری های پراکنده اش را به سامانی برساند.
وزیری دو سال در برلین و سه سال در پاریس بسر برد و علاوه بر تحصیل در زمینه موسیقی علمی در دو رشته تئاتر و زیبائی شناسی نیز به مطالعه پرداخت.
وزیری در سال ۱۳۰۲ با دستی پر به ایران بازگشت و بلافاصله نخستین مدرسه موسیقی ملی را در تهران بنیاد کرد و یک سال بعد برای جلب نخبگان و روشنفکران” کلوب موزیکال” را پدید آورد و باز یک سال بعد به یاری هنرآموزان و و هنرجویان مدرسه، ارکستری را به وجود آورد که بتواند آفریده های نو آورانه او و دیگران را اجرا کند.
وزیری در سال ۱۳۰۷ به ریاست «مدرسه موسیقی دولتی» برگزیده شد که از «رسته موسیقی نظام دارالفنون» جدا شده بود.
او طی شش سال مسئولیت خود فضائی مساعد برای همزیستی موسیقی ملی و بین المللی در مدرسه ای که اینک «هنرستان عالی موسیقی» نامیده می شود، فراهم آورد و پس از شهریور ۱۳۲۰ برای یک دوره پنجساله دیگر به ریاست هنرستان برگزیده شد و پس از آن به دانشگاه تهران منتقل شد و سالها به تدریس زیبائی شناسی پرداخت.
نیما از دل خود شعر فارسی شعر نیمایی را درآورد ، درحالیکه کار آقای وزیری التقاط موسیقی غربی و موسیقی ایرانی بود. در ضمن نمی دانم این همه القاب دادن و مدح و ستایش چه فایده ای دارد؟ به مسئله های تازه تر بپردازید