به علاوه اگر نظر بعضی از نویسندگان فرنگی را بپذیریم که سازهای با برش طولی گلابی شکل، منشأ هندی و ایرانی دارند (ملکی، ص ۳۲)، دیگر نباید در نادرستی انتساب بربط به یونان تردید داشت. این نیز مسلم است که کتابت کلمه بربط در متون فارسی با املای عربی (یعنی بربط، نه بربت) هرگز به معنای تعلّق این ساز به اعراب نیست، بلکه تنها نمودار نفوذ فرهنگ عربی و اسلامی است. این احتمال هم وجود دارد که چون حرف «ت » در بربط تلفظ خاصی داشته است، فارسی زبانان برای حفظ و نشان دادن این ویژگی، آن را با طاء نوشته اند.
خوارزمی (ص ۱۳۷) نیز بر فارسی بودن واژه بربط تصریح کرده و گفته است که چون کاسه این ساز شبیه سینه (= بر) مرغابی (= بط) است، آن را بربط نامیده اند؛ اما این استدلال همانقدر فارسی بودن واژه بربط را می رساند که عربی بودن آن را؛ زیرا به هر حال یک جزء این ترکیب (بط) عربی است. وانگهی، به گواهی برخی محققان، بربط در فارسی میانه بَربُت (فره وشی، ص ۷۰) نیز تلفظ می شده است.
عدّه ای نیز، بربط را با نام باربَد، موسیقیدان و نوازنده مشهور زمان خسروپرویز، مرتبط دانسته اند (فردوسی، ج ۹، ص ۲۲۷؛ ایرانیکا، همانجا) و حتی بعضی پنداشته اند که این ساز را وی اختراع کرده و نام خود را بر آن نهاده است؛ اما با گذشت زمان، واژه باربد به بربط تبدیل شده است (نریمان، ص ۹). برخی نیز احتمال داده اند که بربط با باربی در زبان سانسکریت، به معنی «زخمه زدن با انگشت» نسبت داده باشد، زیرا آن را با زخمه می نواخته اند (ساکس، ص ۳۰ـ۳۱). اگر بر اساس پاره ای ملاحظات باستان شناختی چنانکه گفته شد هند را خاستگاه نخستین بربط بدانیم، دلیل اخیر پذیرفتنی تر می نماید.
به بربط از همان آغاز پیدایش، در نقاط مختلف جهان توجّه شده است؛ در سده سوم و به روایتی سده ششم میلادی در چین رایج شد و در زبان چینی «پی پا» نام گرفت (جنکینز و اولسن، ص ۱۲۱). چون در سده سوم میلادی چینیها بر شبه جزیره کره دست یافتند و به ژاپن نزدیک شدند، بربط از راه کره به ژاپن رفت و «بی وا» نامیده شد، و سپس به کشورهای آسیای جنوب شرقی چون ویتنام و کامبوج، راه یافت (فروغ، ۱۳۵۶ ش، ص ۵۹ـ۶۰؛ ایرانیکا، همانجا؛ جنکینز و اولسن، همانجا). در سده ششم میلادی، از طریق حیره، در مغرب رود فرات که مدتها تحت الحمایه ایران و متأثر از فرهنگ ایرانی بود، به میان اعراب رفت و در اوایل دوره اسلامی قبول همگانی یافت (سامی، همانجا؛ فروغ، ۱۳۵۴ ش، ص ۵۵).
ظاهراً اعراب، سازی به نام مِزْهَر داشتند که شبیه بربط بود و سطح آن را با پوست می پوشاندند. اما چون به ساز ایرانی بربط که سطح آن چوبی و از مزهر کاملتر بود، دست یافتند، آن را عود (= چوب) نامیدند و به جای مزهر به کار گرفتند (نریمان، همانجا؛ فارمر، ص ۳۱، ۴۹).
۱ نظر