برگردان فارسی
آنچه نخست دربارهی برگردان فارسی جستار توجه را جلب میکند ترجمه از زبان آلمانی است که در میان مقالات موسیقایی آدورنو چندان پُریاب نیست اما از این نکتهی مثبت گذشته، برگردان فارسی نقاط قوت دیگری هم دارد که تنها بخشی از آنها محصول رجوع به زبان اصلی متن است. کتاب مقدمهای به قلم مترجم دارد که کلیدی تاریخی-مفهومی (گرچه در بعد تاریخی نه کامل) برای مطالعهی متن به دست خوانندگان ناآشنا با زمینههای بحث میدهد و البته گاه در نقش پیشنهاد یک خوانش خاص که تا آستانهی تفسیر گسترده شده است (مانند تکنیکهای شبهآهنگسازانهای که در فرم متن مییابد (مقدمهی اباذری ۱۱-۹)).
همچنین بسته به موقعیت پانویسهایی (مجزانشده از ۴ پینوشت متن اصلی که همه برای ارجاع به کار رفته است) در توضیح اصطلاحات موسیقایی، اشارات آدورنو به تاریخ یا اسطورهها و … به متن اصلی افزوده شده که مخصوصاً با توجه به طیف غیرموسیقیدان خوانندگان احتمالی این جستار بسیار سودمند است (گرچه درنهایت فهم جستار بدون آشنایی متوسط با موسیقی چندان آسان نمینماید).
متن فارسی تا آنجا که از یک سو دشوارخوانی، ویژگی شناختهشده و ذاتی نوشتههای آدورنو، و از سوی دیگر چالشهای مواجههی زبان فارسی با آلمانی اجازه میدهد سلیس و روان است. اما از آن مهمتر ترجمه، اگر از آن تغییر نسبتاً عجیب در عنوان چشم بپوشیم ترجمهای دقیق است. این امر را از همان سطرها و بندهای نخست جستار میتوان فهمید بهویژه اگر به متن اصلی و ترجمههای دیگر دسترسی داشته باشیم و مقابلهای بکنیم. در همان جملهی آغازین وقتی میخوانیم مترجم فارسی Erfahrung را در توافق با مترجم دقیق فرانسوی (expérience) (Adorno 2001: 7) به «تجربه» برگردانده (همان: ۱۳) نه مانند مترجم دستودلباز انگلیسی به discovery دقت به چشم میآید. بندی پسازآن هنگامیکه مترجم در برگردان جملهی
Im Platonischen Staat wäre das Dur der späteren abendländischen Musik, das dem Jonischen entspricht, als entartet tabuiert.
(Adorno 1973: 16)
باز بهعکس ترجمهی انگلیسی و در توافق با فرانسه، entartet را نمیاندازد و به «منحط» (همان: ۱۶) (فرانسه dégénéré (Adorno 2001: 11)) برمیگرداند و در ضمن ساختار جمله را هم تا حد امکان حفظ میکند، دیگر میتوان بهعنوان مشت نمونهی خروار تا اندازهای پذیرفتنی به احساس مسئولیت و وفاداری او به نثر جستار و حتا درک درستش از متن اطمینان کرد. اطمینان آنگاه افزون میشود که دریابیم به مدد ترکیبی از شناخت مترجم (مخصوصاً در موسیقی) و (احتمالاً) مشورتهای درست، واژهگزینی نیز از آفتهای معمول دور مانده است.
بااینحال مراتبی از کار ترجمه هست که در این نخستین کار منتشرشدهی مترجم مجالی برای بروز نمییابد؛ کار به آستانهی برخورد تفسیری-انتقادیِ زبان با زبان نمیرسد. انتخاب متن برای ترجمه نیز اگر مترجم محدود به همین یک جستار بماند و کارش تداوم نیابد، توجیه نمیشود.
۱ نظر