بنظر من بعضی از قطعات فردریک شوپن میتوانستند برای گیتار ساخته شوند؛ صدای برخی از آثار آنقدر به شخصیت گیتار نزدیک است که گویی گیتاریست را به سوی خود فرا میخواند تا آن را بنوازد! بررسی دقیق در این آثار منبع غنی و شگفت انگیزی را برای گیتاریست نشان می دهد. البته این اولین تلاش برای تنظیم این قطعات نیست. بسیاری از گیتاریستها در طول سال ها نسخههایی از این قطعات را تولید کردهاند. امیدوارم که این تنظیمها از آثار شناخته شده آهنگساز، به همان اندازه که برای من در هنگام تفسیرشان لذت بخش بوده است، شنونده را هم هنگام شنیدنش همراه کند و از زیبایی های موسیقی شوپن کم نکند. در ادامه نوشتهای به قلم پیرو ویتی (Piero Viti) را درباره تنظیم آثار شوپن برای گیتار که در کتاب «قطعات منتخب از فردریک شوپن برای تکنوازی گیتار کلاسیک توسط ریچاردیتس» (Frédéric Choin Selected Pieces Transcribed for Classical Guitar Solo by Richard Yates) میخوانید. (پیمان شیرالی)
تنظیم همواره بخش بزرگی از مجموعه گیتار کلاسیک بوده است. به گیتاریستها اجازه میدهد تا دامنه رپرتوار خود را گسترش دهند و آثار آهنگسازان بزرگی را که برای این ساز ننوشتهاند، بگنجانند و با خارج کردن آنها از محیطهای سنتی خود، فرصتی برای بینشهای جدید در مورد آن آثار فراهم کنند.
موسیقی پیانو برای نوازندگان گیتار از سویی وسوسه و از سوی دیگر چالش است. بسیاری از بزرگترین آهنگسازان کلاسیک و اغلب خود پیانیستها، برخی از بهترین آثارشان را برای پیانو نوشته اند.
اما تنظیم موسیقی پیانو برای گیتار کاری دشوار است، میدانیم که تفاوت در محدوده وجود دارد. اگر کوکهای کم و هارمونیک را کنار بگذاریم، برخلاف پیانو که دارای هفت و نیم اکتاو است، محدوده صوتی گیتار سه و نیم اکتاو هستند. حتی یک پیانیست مبتدی می تواند به راحتی چهار اکتاو را با هر کلید بنوازد و هنوز شش انگشتش باقی میماند.
برای گیتار، آنچه ممکن است به کلید بستگی دارد؛ این محدودیت در محدودههای مشخصی در کلیدهای خاص، نحوه تنظیم موسیقی پیانو را برای گیتار محدود می کند.
مشکل ظریف دیگر، سنت تفسیری است. گیتاریستها به بینش نسلهای نوازندگان یک قطعه موسیقی خاص دسترسی ندارند. برای پیانیست، آهنگسازانی مانند بتهوون، شوپن، لیست و بارتوک، سنت تفسیری از خود آهنگسازان شروع می شود.
هنرمندانی که توسعه دهنده تفاسیر این آثار آهنگسازان هستند، میتوانند به نسلهای سنت اجرا برسند تا بینشهایی در مورد موسیقی نواختهشان پیدا کنند. یک گیتاریست که یک تنظیم را اجرا میکند، اساساً یک قطعه جدید را مینوازد و حتی ممکن است مجبور شود برخلاف حافظه فرهنگی تفسیرهای سنتی آن اثر، کار کند. بنابراین، هرچه اثر یک آهنگساز پیانیستیتر باشد، در برابر تنظیم مقاومت بیشتری خواهد داشت.
فردریک شوپن به عنوان کسی که موسیقیاش به تعریف موسیقی پیانو در دوره غنیاش کمک کرد، اغلب وصف نشدنی در نظر گرفته میشود. در تنظیم شوپن بر روی گیتار، تنظیم کننده مجبور میشود با تمام چالشهایی که در بالا توضیح داده شد، مقابله کند و موسیقیای با پایه و اساس جدید را ارائه دهد.
دیگه آستریاس بسه!