هخامنشیان
پس از سقوط دولت ماد توسط کورش، سلسله ی هخامنشی تاسیس گردید. دوران هخامنشی را آغاز تاریخ شاهنشاهی ایران می دانند. طبق گفته ی مورخان در دوره ی هخامنشیان موسیقی محترم شمرده می شد و سه غالب موسیقی بزمی یا درباری، موسیقی مذهبی و مردمی، موسیقی رزمی یا نظامی رواج داشت.
موسیقی بزمی یا درباری
این نوع موسیقی مخصوص درباریان بود که در مراسم مختلف نظیر جشن مهرگان، عید نوروز، جشنها و… برگزار می شد. البته در این دوران در کنار موسیقی بزمی موسیقی مردمی نیز متداول بود.
موسیقی مذهبی و مردمی
این نوع موسیقی در بستر جامعه و در میان مردم عادی رواج داشت و بازگو کننده ی غم ها، شادی ها، کامیابی ها و ناکامی های مردم بود. در این نمونه از موسیقی همیشه رد پایی از مذهب و اعتقاد مذهبی که بین مردم رایج بوده دیده می شود. هرودوت که خود ناظر بر جنگهای ایران و یونان بود می نویسد: مغ ها هنگام ستایش آواز می خواندند و هنگام تقدیم نذر و قربانی به خدا، آواز مذهبی مخصوصی را می خواندند.
موسیقی رزمی یا نظامی
این نوع موسیقی روحیه ی سلحشوری سربازان و سرداران را ترغیب می کرد. در کتاب خصایل کوروش تالیف گزنفون می خوانیم که کوروش کبیر هنگام حمله به ارتش آشور بنا بر عادت خود سرودی را آغاز کرد که سپاهیانش با صدایی بلند و با احترام آن را می خواندند و چون سرود به پایان رسید آزاد مردان با
قدمهای مساوی و با نظم تمام به راه افتادند و باز می نویسد که در جنگ کوروشبا سربازان پادشاه لیدی، کوروش پس از کشته شدن سربازان لیدی از مرگ آنان متاثر شد و برای آنان سرود عزا سر داد و این همان سرودی است که در دوره های بعد به سرود مرگ سیاوش شهرت یافت.
سلوکیان
پس از مرگ اسکندر چون جانشینان سلوکوس اول (یکی از سرداران اسکندر) به سلوکی ها معروف بودند این سلسله را سلوکیان نام گذاری کردند. در این دوره ایران تحت حکومت یونانیان بود و شاهد تحول چندانی در هنر و موسیقی ایرانی نیستیم. چون اسکندر مقدونی شاگرد ارسطو بود و به تمدن و هنر یونانی علاقه ی زیادی داشت، باعث ترویج فرهنگ و هنر یونانی در ایران شد و به عبارتی فرهنگ شرق و غرب را با هم ادغام کرد.
یونانیان نیز علاقه ی خاصی به فرهنگ و هنر ایرانی داشتند اما از آنجایی که ایرانیان به یونانیان کین می ورزیدند، هیچگاه بستر کاملا مساعدی برای تبادل این دو فرهنگ به وجود نیامد اما تاثیرات هر دو فرهنگ در یکدیگر به وضوح دیده می شود.
به قول فارمر یونانی ها بیشتر از اینکه بتوانند در ایرانیها تاثیر بگذارند از ایرانیها متاثر شدند. جیمز دارمستتر (James Darmesteter) می گوید: اسکندر یونانیان را ایرانی کرد نه ایرانیان را یونانی. ایرانیان آن دوره بیشتر در لشکر کشی و کشور گشایی سرآمد و متبحر بودند و هیچ تلاشی برای بهره گیری از هنر غنی یونانیان که در آن دوره کشور متمدنی بودند نکردند.
اشکانیان
پس از مرگ اسکندر مقدونی، سلوکیان که ضعیف شده بودند توسط پارتها (اشکانیان) منقرض شدند. پارتها دسته ای از آریایی ها بودند که همانطور که اشاره شد در شمال شرقی ایران سکونت داشتند. در کتاب پهلوی به نام یادگار رزیران به سازهای نظامی مانند نای و طبل اشاره شده است و چنین نوشته است: تمام لشکریانی که به کاخ ویشتاسب احضار شدند با صدای نای و طبل صف آرایی کردند.
قدح تزیین شده ی به جای مانده از دوران پارتها که در نساء کشف شده است به خوبی بیانگر کاربرد موسیقی در آن دوران است که دو مرد را نشان می دهد که در حال نواختن دو ساز هستند و یکی از سازها بادی دو زبانه است و مرد سومی گوسفندی را همراه دارد که شاید این اثر بیانگر موسیقی مذهبی اشکانیان است که در هنگام ادای نذر اجرا می شده است.
در این دوره آهنگهای پارتیان را فهلویات می نامیدند و از موسیقیدانان و خنیاگران با نام گوسانی یاد می کردند.
آخرین دوره در ایران پیش از اسلام دوره ی ساسانیان بود که در مورد موسیقی آن دوره پیش از این صحبت کردیم.
۱ نظر