آنچه که در این ساختمان و ساختار «نگرشی نو»، جالب، و علمی است، و برای اولین بار در تئوری پردازیِ موسیقی ایرانی مطرح شده است، « ساختار مقامی دستگاها و آوازهایی است که ردیف بر آنها بنا شده است.» ؛ که در مقدمه این نوشته هم اشاره کردم، یعنی تفکیک آگاهانه سیستم ردیف ( آهنگ ها یا ملودی ها) از سیستم مقام ها. این یک قدم اساسی است در راه رسیدن به یک گفتمان علمی و تئوری پردازی در موسیقی ایرانی. در این ساختار «دستگاه» مجموعه ای از گوشه ها که هریک ملودی های خاصی دارند، نیست؛ بلکه یک سیستم پیچیده صوتی است که از چندین مقامِ مرتبط با هم ساخته شده است.
استادان موسیقی ایرانی با استفاده از این سیستم های پیچیده صوتی (دستگاه) می توانند جدا از گوشه ها و ملودی هایِ ردیفِ استادان قدیمی، با خلاقیت به سخنوریِ موسیقایی یا «بداهه نوازی» بپردازند. شناسایی دقیق این سیستم های پیچیده، برنامه کاری تئوری پردازی در موسیقی ایرانی است.
اما، همانگونه که در ادامه بررسی خواهدشد، اشکال اساسی در تئوری پردازیِ داریوش طلایی، برداشت او از ساختمانِ مقام است؛ که با واژه های عامیانه «دانگ» و «دودانگی ها» و «چهارچوب مدال» و نام گذاری های نامناسب، از مسیر علمی – سیستماتیک، خارج شده و در فضای معهودِ عامیانگیِ موسیقی ایرانی، درمی ماند. علت بروز مشکلات، عدم توجه به مقوله های اول و دوم، یعنی مقوله روش یا متد شناسایی، و مقوله گفتمان است؛ که در ادامه به بررسی آنها می پردازم.
در مورد روشِ شناسایی، در چاپ اول و دوم، اشاره ی مختصر شده است که:
در چاپ اول: «بعد از سال ها کوشش (تلمذ و تأمل) در زمینه موسیقی ایرانی واجرا و تجزیه و تحلیل این موسیقی و اندازه گیری فواصل آن، به این نتیجه رسیده ام که تمام «مُد» های موسیقی ایرانی فقط از چهار نوع دانگ مختلف ساخته شده است.» (ص۲۲)
در چاپ دوم: « پس از بررسی و تجزیه و تحلیل رپرتوار ملودی های موسیقی ایرانی این نتیجه حاصل آمد که سیستم مدال موسیقی ایرانی با استفاده از چهار نوع دانگ اصلی شکل گرفته است.» (چ۲ص۱۲۸)
روش «تجزیه و تحلیل» البته شناخته شده و معتبر است، اما در ادامه معلوم نمی شود که کدام ملودی ها و چگونه تجزیه شده اند و اجزاء چگونه بوده اند و چگونه مورد تحلیل قرار گرفته اند که در نتیجه «چهار دانگ اصلی» حاصل آمده است. واژه «اصلی» در چاپ دوم، وجود «دانگ های فرعی» را هم محتمل می کند. ولی در هر دو چاپ بیش از چهار دانگ، معرفی نشده است. در هر حال تنها استفاده از واژه های «تجزیه و تحلیل» روش شناسایی را مشخص نمی کند.
اشکال دیگری که در مقوله روش در این نوشته (و در نوشته های دیگر و مشابه) دیده می شود، این است که، در خاتمه، فهرستی از منابع و کتاب های دیگران آمده، اما در متن اشاره نمی شود، و معلوم نیست که از این منابع در چه مورد و چگونه استفاده شده است. به عنوان مثال در «کتابنامه» ی نوشته داریوش طلایی کتاب هرمز فرهت «مفهوم دستگاه در موسیقی ایرانی » آمده است. آراء هرمز فرهت با تئوری پردازی های داریوش طلایی هم خوان و هم سو نیستند . جالب می بود اگر می دانستیم که از این نوشته چه سودی برده شده است. در هر حال این نوع استفاده از منابع متعلق به دیگران، روشی علمی وقابل قبول نیست.
با سلام خدمت مدیر محترم وهنرمند سایت .استاد داریوش پیرنیاکان در مصاحبه ایی با همین سایت گفته اند سه مکتب تار نوازی بیشتر در ایران نیست وهمه نوازندگان به نوعی در یکی از این سه مکتب می نوازندمکتب اقاحسین قلی مکتب استادوزیری ومکتب استادشهنازی اگر ممکن است دراین زمینه و ویژگیهای هرمکتب با ایشان گفتگوکنید
با تشکر