گفتگو با سروش ریاضی، سردبیر مجله “گزارش موسیقی”
در ایران، چندین مجله موسیقی با گرایشهای گوناگون فعالیت دارند؛ «فصلنامه موسیقی ماهور»، «ماهنامه هنر موسیقی» و «ماهنامه فرهنگ و آهنگ» از اصلیترین مجلات موسیقی در ایران هستند. در چنین فضایی و با توجه به اینکه فعالیتهای موسیقی در ایران چندان وسیع نیست، یک نشریهی تازهی موسیقی که به جنبههای عوامپسندانهی موسیقی هم نمیپردازد تا چه حد میتواند توجه دوستداران موسیقی را جلب کند؟
«گزارش موسیقی» نام مجلهی تازهای در عرصهی موسیقی است که فعالیت خود را مدتیست در تهران آغاز کرده است. با سروش ریاضی، سردبیر مجله، همین موضوع را مطرح کردم:
سروش ریاضی: هر یک از این مجلات موجود، با توجه به ایده و اندیشهی گردانندگانشان، در واقع یا به گرایشهای سنتی بیشتر گرایش داشتند، یا اینکه به نوعی به مباحث بسیار غیرتخصصی. از این لحاظ غیرتخصصی که مباحث را به شکل فنی بررسی نمیکردند. تنها مجلهای که میشود گفت در این قضیه خیلی جدی عمل میکند، «فصلنامهی ماهور» است که خب آن هم گرایشاش مشخصاً روی اتنوموزیکولوژی ایران متمرکز است. ولی برای موسیقیهای غیرایرانی فاقد نشریاتی بودیم که به شکل فنی، پردازش داشته باشند.
البته منظور من، رد مجله یا نوع پردازش مقالاتشان نیست. در واقع در جایگاهی نیستم که بخواهم رد کنم ولی از حیث نوع و گرایش مقالاتشان، وقتی مطالعه میکنید، مقالات قدری عوامفهمتر هستند. طبیعتاً گرایش «گزارش موسیقی» که ما در نظر داشتیم، برای مخاطبین خاص موسیقی بود. شما کافیست این نظرسنجی را از خوانندگان مجله داشته باشید؛ هنرجویان یا دانشجویان موسیقی، یا حتا استادان موسیقی که غالباً از نبود نشریهای که به شکل فنی به مقولات بپردازد، گلهمند بودند. میگفتند چنین نشریهی مناسبی برای ما وجود ندارد. حالا به غیر از «فصلنامهی ماهور» که اشاره کردم چون تنها به اتنوموزیکولوژی ایران میپردازد، بخشی از موسیقیدانان ما را دربرنمیگیرد.
طبیعتاً سعی ما بر این بود که در این مجله بخشی را به شکل عوامفهم داشته باشیم که عوام بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند ولی بخش اعظم آن را اختصاص دادیم به مباحث فنی و آکادمیک به شکلی که متناسب با دانشجویان موسیقی و در خور کسانی باشد که به شکل فنی با موسیقی برخورد میکنند. البته ما هنوز این اعتقاد را داریم که مجله با آن سیاستی که پایهریزی شده خیلی فاصله دارد.
نویسندگان و گزارشگرانی که اکنون بهویژه برای همین بخشهای تخصصی مجله با شما همکاری میکنند را چطور گردهم آوردهاید؟
خوشبختانه، خود من در آن بخش کاملاً دخالت دارم. علاوه بر آن، سلام ریاضی، پسرعموی من که مشغول گذراندن فوقلیسانس موسیقی است هم بهعنوان دبیر هیات اجرایی و تحریریه با من همکاری دارد؛ بخش اعظمی از همفکریها را با من انجام میدهد. در بخشهای دیگر هم سعی کردیم از استادان موسیقی مانند آقای کیاوش صاحبنسق و دیگر استادان بهره ببریم. حالا اگر الزاما مقالهای به ما ندهند، ولی فکر و اندیشهی آنها برای ما بسیار راهگشا بوده و به ما مسیر دادهاند. ولی در خصوص مقالات، بیشتر، دانشآموختگان رشتهی موسیقی با ما همکاری میکنند. پرهیز کردهام از خبرنگارانی که در همه جا – عذر میخواهم – سروکلهشان پیدا میشود.
در این چند شمارهای که از مجله منتشر شده، عکسهای روی جلد و مصاحبههای اصلی بیشتر به آن دسته از اهالی موسیقی اختصاص داشته که در زمینهی موسیقی کلاسیک فعالیت داشتهاند. آیا بیشتر قرار است در مجله به موسیقی کلاسیک توجه بشود تا موسیقی ایرانی؟ چون عنوان مجله، «گزارش موسیقی» است و یک عنوان بسیار کلی است…
اتفاقاً این نخستین اشارهای نیست که میشنوم. بسیاری از دوستان، بهویژه آنهایی که به موسیقی سنتی خیلی توجه دارند، به شکل گلایه این مسئله را مطرح کردهاند و بعضی از دوستان که به موسیقی کلاسیک توجه دارند از این بابت خوشحال هستند. ولی در واقع این سیاست به این نیت بوده که به موسیقی جدی بپردازیم.
یعنی معتقدید موسیقی ایرانی موسیقی جدی نیست؟
چرا! اتفاقاً به سراغ موسیقی ایرانی هم خواهیم رفت ولی تمرکز ما موسیقیای بوده که اندیشمند باشد و کمپوزیسیون در آن دارای بار معنایی و محتوایی باشد. از آنجایی که در موسیقی ایرانی، بهویژه در آثار هنرمندانی که در زمینهی سنتی کار میکنند، فاقد چنین برخوردی هستیم، طبیعتاً هنوز آن انگیزه لازم پدید نیامده؛ از این بابت که پرسشهای مطرح کنیم و ماحصل اندیشههایی که موزیسین دارد را بیرون بکشیم. از این جهت، در بین موسیقیدانان سنتی ایران، ما کسی مانند آقای حسین علیزاده را داریم که به شکل خیلی جدی فعالیت میکند. قطعاً سراغ ایشان هم خواهیم رفت، نه اینکه پرهیز خواهیم کرد ولی بهواسطهی اینکه نسبت به بسیاری از دوستان که در حوزهی موسیقی کلاسیک فعالند و به موسیقی ایرانی هم توجهی دارند، بسیار اجحاف شده، در جامعه شناخته شده نیستند. آقای رضا والی یک نمونهی بارز آن بود و آقای بهزاد رنجبران نمونهی دیگر که در ایران کمتر کسی ایشان را میشناخت. خب طبیعیست که ما به چنین افرادی پرداختیم که بتوانیم حوزهی اندیشه و آن زیباییشناسی این استادان را مطرح کنیم؛ فضای گفتمانی ایجاد کنیم که حالا دیگر، استادان یا خوانندگان مجله هستند که بایستی نظر بدهند.
در این چند شمارهای که تا حالا منتشر کردهاید، از استقبال دوستداران جدی موسیقی در ایران راضی بودهاید؟
بله، اتفاقا برایمان خیلی هم تعجبانگیز بود. چون نخستین نکتهی قابل توجه مجله، میتوان گفت، بحث مالی آن است. قیمت بالایی را در ایران دارد که سه هزارتومان است. یکی از گرانترین مجلات در کیوسکها است. انتظار میرفت که از مجله به لحاظ قیمت شاید استقبال نشود ولی توجه خریداران، نشاندهندهی این بود که از قیمتی که میپردازند راضی هستند. مجله بهواسطهی این چند شماره، از استقبال خیلی خوبی برخوردار بود. تنها چیزی که ممکن است به حد مطلوب نرسد، تیراژ است و آن هم به دلیل عدم تبلیغات و آشنایی خیلی از اهالی موسیقی از حضور این مجله.
بشنوید این مصاحبه را از رادیو زمانه
خود شما چه کردید در این زمینه؟
راستش میدانید، ما متاسفانه بهخاطر مسایل مالی آنقدر خودمان درگیر هستیم که برای تبلیغات این نشریه، امکانش برایمان مهیا نیست. تنها روشی که پیش گرفتیم، از طریق وبسایتهای خبرگزاریها بوده یا دوستانی آن را به شکل شفاهی منعکس کردهاند.
خود اهالی موسیقی چطور؟ پشتیبانی کردهاند آنهایی که میشناختند؟
بله، ما از همان ابتدا این سیاست را پیشه گرفتیم که نشریه را به صورت هدیه به هیات علمی دانشگاه تهران و همچنین هیات علمی دانشگاه هنر کرج که به ریاست آقای شریف لطفی است اهدا کنیم. به واسطهی اینکه استادان با این مجله آشنا بشوند و چه بسا اگر مورد پسندشان قرار بگیرد، در کلاسهای خودشان آن را مطرح کنند ولی خب متاسفانه چنین عملی صورت نگرفته است. یعنی آن چیزی که ما انتظار داشتیم صورت نگرفت. البته کموبیش بودهاند استادانی که این مسئله را مطرح کردهاند، ولی ما کماکان زمانی که با خود دانشجویان، بهویژه در دانشگاه تهران صحبت میکنیم همه اظهار بیاطلاعی میکنند از حضور چنین مجلهای. این نشان میدهد که گویا مسئله مطرح نشده است.
خب خود دانشجویان موسیقی هم باید دنبال کنند. شما تنها از استادان انتظار دارید که به آنها پیشنهاد بکنند؟
ما تا آنجایی که از دستمان برمیآمده، با نصب پوستر، حتا در محل دانشگاه، این کار را انجام دادهایم. گلایهی من از اهالی موسیقی این است که متاسفانه به مسایل مطالعاتی اصلاً نمیپردازند و آنرا جدی نمیگیرند. یعنی در واقع فکر میکنند موسیقی همین گرفتن ساز در دست است و چندتا دلنگ و دولونگ کردن. در حالی که بهطور قطع، کسانی که موسیقی را به شکل جدی چه در اروپا و چه درایران دنبال کردهاند، حوزهی مطالعاتیشان بسیار گستردهتر از آن چیزیست که الان است.
شما برای آغاز به کار مجله، هزینهها را چطور تامین کردید؟ از جایی پشتیبانی شد؟
نه متاسفانه. میشود گفت که از جایی پشتیبانی نشده و همچنان هم ما این درگیری را داریم و هشتمان هم گرو نهممان است!
یعنی خودتان سرمایهگذاری کردید؟
سرمایهگذاری را خودمان کردیم. البته به واسطهی اینکه خب امکان سرمایهگذاری چند شماره را نداشتیم، متاسفانه از شمارههای دو و سه به بعد، به نوعی مقروض هم شدهایم.
الان مجله در چه وضعیتی است؟
وضعیت مجله به حد مطلوب نرسیده ولی بههرشکل، به اندازهای رسیده که هزینههای خودش را پر بکند. آن چیزی که باید اتفاق بیفتد در ایران، که متاسفانه نیفتاده، این است که سازمانها و ارگانهای رسمی دولتی که متولیان موسیقی هستند، باید پشتیبانی بکنند. ما نمیگوییم پول یا وام بدهند به ما ولی حتا آن سهمیهای که سابقاً به نشریات میدادند مانند کاغذ و … را شنیدهام به نشریات قدیمی هم ندادهاند. دیگر وای به حال ما که نشریهی جدیدی هستیم.
چند هفته پیش نخستین نمایشگاه موسیقی در ایران برگزار شد. در این نمایشگاه خب ما هم برای اینکه خودمان را معرفی بکنیم، یک غرفه گرفتیم. وزیر ارشاد هم در فرصتی آمد. البته طبق معمول همهی دولتمردان که با بیحوصلگی به این مسایل میپردازند که «بله ما وقت نداریم…». وقتی ایشان آمد من تنها گلایهای که توانستم بکنم این بود که ما بیش از هزار کتابخانه زیرنظر تنها وزارت ارشاد در سراسر ایران داریم. در هر کتابخانهای حتا اگر یک شماره از این مجلات وارد بشود، شما سهمیهی حداقل هزارتایی میتوانید از ما خریداری کنید.
همین سهمیهی هزارتایی به نوعی پول چاپ مجلهی من را تامین خواهد کرد. شما حتا این را هم دریغ کردهاید. من نمیگویم به من وام بدهید، یا پول بلاعوض، ولی دستکم آن سهمیهای که میتوانست گسترش پیدا بکند، در کتابخانههای عمومی کشور پخش بشود، و هم از آن جهت که ما یک بنیهی مالی داشته باشیم، شما همین را هم از ما دریغ کردهاید.
پاسخ ایشان چه بود؟
پاسخ ایشان این بود که «بله، بودجه به نوعی جوابگو نبود برای این قضیه، موقتاً این قضیه قطع شده…» که «موقت»اش الان یک سال است، و آن هم برای نشریات گذشته است. برای نشریات جدید، اگر کسی بخواهد وارد بشود، بایستی بخوابد توی نوبت و ممکن است یک تا دوسال هم این مسئله ادامه پیدا بکند. گفتند «انشاالله بودجهی سال جدید اگر زیاد بشود این امکان برای ما هست که خریداری بکنیم و آن هم دستچین میکنیم.» این پاسخی بود که دادند. حالا «دستچین»… من نمیدانم، اینجا پرتقال هست، سیب هست. نمیدانم!
سلام. بشخه من خودم خیلی دنبال این مجله ( آخرین شماره بودم ) اما پیدا نکردم !!! شاید یکی از دلایل آن ضعف در پخش مجله میباشد.
سلام .جناب ریاضی من یادم هست تجربه ای با شما داشتم .بیستمین سالگرد حنانه.چرا شخص من کار مطالعاتی بسیار زیادی دارم و نوشته ام اما همین شما رفتید و گفتید امیرعلی هیچ کمکی به من نکرد. در حالیکه تمام اون سی دی را من غیر مستقیم در اختیارتان گذاشتم. بخشی را هم برلیانی داد و همه کمک کردند .این درست نیست.شما تقریبا ۵ جلسه ۴ساعته در آکادمی من با جناب آهنگ میآمدید و از من در مورد کارهای حنانه مصاحبه کردید ولی بنطرم خودتان نخواستید بیشتر وارد کارهای مطالعاتی من بشوید…واژه موسیقی جدی یعنی چه؟؟چرا اینقدر ترسناک؟؟مگر چیزی غیر جدی هم وجود دارد؟ شاید منظورتان موسیقی که دارای ارزش هنری باشد بوده…؟به هر حال یادم هست که من در آن سال برای سومین اجلاس بین المللی موسیقی عازم خارج بودم و شنیدم که شما از جناب آهنگ پرسیدید که:بازتاب ندیم که یک وقت برایش تبلیغ نشود….و پس از بازگشت من نیز اصلا شما علاقه ای به کارهای تحقیق من نشان ندادید.نه ما کار میکنیم ولی اصولا کار مطالعاتی برای کسی جذاب نیست.ممنون.