استناد داریوش طلایی در مورد اهمیت ویژه فاصله چهارم به ساختمان و کوک ساز های تار و عود است که سیم هایشان با فاصله چهارم کوک می شوند:
«دانگ با اندازه طول دسته ساز هایی مانند عود، تار و سه تار نیز تطبیق می کند که انگشتان بدو ن تغیر پوزیسیون می توانند آنرا اجرا کنند.» (چ۲ص ۱۲۷)
در حالیکه در ساختمان و کوک ساز های دیگر مانند سنتور، قانون و نی، فاصله چهارم نقش و اهمیتِ ویژه ای ندارد. در ساز تار هم در کوک معمول دو – سل – دو، در فاصله پنجم و چهارم است. ساز های کمانچه و ویلن هم معمولا با فاصله پنجم کوک می شوند. و طول دسته ساز های تار و سه تار بر عکس عود، بلند است آنچنان که هر سیم یک و نیم اکتاو را در برمی گیرد و رابطه تنگی با فاصله چهارم ندارد. همچنین آوازخوان هم که باید مقام شناس باشد، رابطه خاصی با فاصله چهارم ندارد. اصولا باید توجه داشت که کوک ساز ها و ساختار مقام ها دو مقوله مختلف هستند.
فارابی هم در «موسیقی کبیر» با فاصله چهارم ساختمان عود را شرح میدهد و اینکه چگونه با پرده بندی عود صدا های موجود در گام هفده قسمتی شناخته می شوند؛ و این مبحثی متفاوت از ساختمان مقام ها است.
(نک به «موسیقی ایرانی» شناسی به همین قلم. ص ۳۶-۳۹ ).
البته فارابی جنسیت هایی را در فاصله چهارم شناسایی کرده است، که با موسیقی امروز ایران همخوان نیستند و از سوی دیگر، اینک حدود هزار سال بعداز او، دانش موسیقی شناسی و به ویژه هارمونی شناسی، به ما امکانات بیشتر و دقیقتری برای شناسایی جنسیت ها در موسیقی می دهد.
صفی الدین ارموی در الادوار فی الموسیقی (ص۲۱-۲۲) هفت قسم فاصله چهارم و دوازده قسم فاصله پنجم شناسایی کرده است. بعد با پیوند چهارم ها با پنجم ها (۱۲ × ۷ ) ۸۴ دور کامل شناسایی می شود که «بعضی ملایم و بعضی متنافر» هستند به این معنی که کل ۸۴ دور مورد استفاده نیستند و از آن میان ۱۲ دور به عنوان دور های مشهور (ص ۴۳) معرفی شده اند که سیستم های مورد استفاده موسیقی قدیم بشمار میروند، و از دیدگاه تئوری شبیه به مُد های قرون وسطی در کلیسا مسیحی هستند.
در جامع الالحان میبینیم که عبدالقادر مراغی اشاره به این دارد که در آن زمان نیز «اهل عمل» فاصله ای که او «جمع ناقص” (یعنی فاصله ای کمتر از اکتاو) نامیده، می شناخته و استفاده می کرده اند و نظـریه پردازانِ آن دوره نیز مانند امروز بدون توجه دقیق به جنبه عملی موسیقی، به امور نظـری می پرداخته اند:
«و بعــضی از اهــل عمل که دایره هر پرده را ندانند، نغمات اصل آن را استعمال کنند و بر جمعی که بُعدی اقل از بُعد ذی الکل، مشتمل باشد آن جمع را جمع ناقص خوانند و ذی الخمس و ذی الاربع نیز اگر چه از ابعاد شریفه اند لیکن بر هر جمعی که مستغرق باشندآن جمع ناقص باشد. پس آن را دایره نخوانند، اما از جموع دوازده گانه کامله هر جمعی را دایره و پرده و مقام و شُد نیز خوانند و بعد ذی الکل مستغرق نغمات هر جمعی از آن جموع باشد.» ( ص۱۲۸)
در رساله چهار «دانگ» شناسایی شده و در مورد ماهیت و نقش آن ها بیان می شود که:
«هرکدام از این دانگ ها، نوع یا جنس خاصی را تشکیل می دهد” (چ۲ص۱۲۸)
۱ نظر