بررسیِ مقاله «مُدلی جدید برای اتنوموزیکولوژی» نوشته تیموتی رایس
مقدمه
موضوع مقاله ای که مورد بررسی قرار گرفته است، ارائه مدلی دیگر برای رشته اتنوموزیکولوژی است و مؤلف در آن با ارجاع به آثار این رشته در مورد لزوم مدل ها، ویژگی ها و مزایای آنها بحث کرده است. تیموتی رایس، پیش از تشریحِ مدل تازه، به بررسی اندیشه و عملِ اتنوموزیکولوژیِ معاصر خود پرداخته و مؤثرترین و پرنفوذ ترین مدل موجود (مدل مریام) را از لحاظ اجزا و نوع ارتباط میان آنها در پژوهش و تحلیل واکاوی کرده است. او، به قصد برطرف کردن مشکلات در تحقیقات این رشته، مدلی تازه ارائه می دهد و به توضیح بخشهای آن، رابطه بخشها با مقولات این رشته و سطوح تحلیلی مدل پرداخته است و کارآیی آن را در یک نمونه تحقیق انجام شده شرح می دهد.
در نهایت، مؤلف هدف اصلی خود را وحدت رشته های مرتبط با مطالعه موسیقی عنوان می کند. مؤلف این مقاله تیموتی رایس دارای دکترای موسیقی از دانشگاه واشنگتن و متخصص موسیقی سنتی بالکان است. او در بازه های زمانی ای سردبیر مجله اتنوموزیکولوژی و رییس انجمن اتنوموزیکولوژی (SEM) بوده است.
از آثار دیگر او با موضوعی نزدیک به این اثر می توان به مقاله «نظریه اتنوموزیکولوژی» اشاره کرد. مقالهی مورد بررسی در دهه ۸۰ میلادی منتشر شده است؛ زمانی که سالها از ظهور انسان شناسی موسیقی می گذرد و رویکردهای تفسیری در انسانشناسی در جریان هستند. بنابراین شرایط برای ارائه نظریه های تحولجویانه مهیا است.
بحث پیرامون مدل و مدل دهی
پیش از بحث در مورد لزومِ ارائه ی مدل جدید برای رشته ی اتنوموزیکولوژی، ابتدا باید به سؤالی که احتمالاً به ذهنِ خواننده این اثر خطور می کند پاسخ داد. با توجه به اینکه هر محقق بنابر بنیان های مطالعاتی و سلیقه و ابتکار خویش و به تأثیر از موارد گوناگون، طرح و برنامه ای کلی را پیش بینی و سازماندهی کرده و به موازات آن تحقیق خود را پیش می برد، این سؤال مطرح می شود که ضرورت مدل دادن به یک رشته چیست؟
در ارتباط با سؤال فوق می توان مزیت ها و رهاوردهای حاصل از بهره گیری از مدل را به عنوان دلیلِ پیشنهاد آنها به شمار آورد. رایس (۱۳۸۴: ۱۳۴) در این رابطه مزیت هایی را ذکر می کند: «[مدلها] نوعی چارچوب اندیشمندانه فراهم می سازند که به ما در نهادینه کردن، تفسیر، طبقه بندی و ارزیابی کارمان یاری می رساند و می تواند معنایی از سمت و سو یا مقصود به همراه بیاورند». مضافاً او، با تمثیلی که از لوییس تامس نقل می کند، مدلسازی را دستیابی به «تصوری هرچند مبهم» از «جهتِ کار و مقصود» معرفی کرده که مورچگان را به ساخت لانه خود رهنمون می کند (همان: ۱۳۴). در نتیجه، بنا به اظهارات رایس، عدم بکارگیریِ مدلْ نفیِ اعتبار و صحت تحقیق نیست، بلکه استفاده از آن سبب ارتقاءِ سطح کیفی تحقیق و «افزودن امکانات برقراری ارتباط بین خودمان» (همان: ۱۴۴) خواهد شد.
از سویی دیگر، آنتونی سیگر (۱۳۸۵: ۱۶۱-۱۶۳) با شرحِ دلایل خود مشتمل بر پیامد های ناسازوارِ مدل، وجود یا ایجاد مدل را مطلوب نمی داند. او منتقد پیامدهای حاصل از ایجاد یک مدلِ واحد برای اتنوموزیکولوژی است. این پیامدها بنا به گفته وی شاملِ ایجاد وضعیتی ایستا در حوزه تفکر این رشته، هدایت کردن همگان به یک راه و فراهم کردن یک نقطه واحد عزیمت، تمرکز بر پاسخهای خاص و ترویجِ سبک پاسخگویی و برتری دادن برخی انواع پرسشها به برخی انواع دیگر است. سیگر در مقابل ایجاد مدل، اختلاف نظر و پویایی، سفر در مسیرهای مختلف و تمرکز بر پرسشگری را پیشنهاد می کند (همان).
رایس (۱۳۸۵: ۱۸۹) در اینباره اعتقاد دارد که مدلها و پرسشها نفی کننده یکدیگر نیستند، بلکه مدلها در فهرست بندی پرسشها و کشف رابطه میان آنها به ما کمک می کنند. همچنین وی پذیرشِ اختلاف نظر و سفر در مسیرهای مختلف را مشروط به وجودِ «نوعی استواری مقصود»، «ایدهای کلی» و «پرسشی عمومی» می داند که به زعم خودش «در سفرنامه های معمولاً نااستوارمان نشانی از آن» ندیده است (همان: ۱۸۸-۱۸۹).
تلاش مسعود خمسه پور برای برگردان دیدگاه تیموتی رایس در زمینه ارائه مدلی مطالعاتی برای اتنوموزیکولوژی شایسته تقدیر است.
از بزرگواری و مرحمت و لطف بی دریغ جناب آقای دکتر آزاده فر صمیمانه تشکر می کنم.