در این شماره، قسمت دوم جلسه نهم کلاسهای مبانی اتنوموزیکولوژی را می خوانید؛ پیاده سازی و ویرایش این نوشته را نسیم احمدیان نوازنده و اتنوموزیکولوگ انجام داده است.
دو تئوری در ترکیب فرهنگپذیری
در ترکیب فرهنگها دو نوع فرایند از نظر تئوریک قابل دسته بندی است که به آنها اصطلاحاً ظرف سالاد و دیگ حلیم گفته میشود. در شرایط اول خصوصیات دو فرهنگ با هم به گونهای مخلوط میشوند که هنوز اجزای اولیه هریک از جنبههای فرهنگی به وضوح در ترکیب حاصله قابل روئیت است. در شرایط دوم که به آن در اینجا اصطلاحاً دیگ حلیم گفته شد، جنبههای فرهنگی آنچنان در هم ادغام میشوند که عناصر اولیه در ترکیب حاصله دیگر قابل بازشناسی نیست. شکل زیر این دو فرایند را به وضوح نمایش میدهد:
مهاجرتهای بزرگ
از جمله مهاجرتهای بزرگ تاریخ میتوان مهاجرت اروپائیان به کشور امریکا اشاره کرد که به صورت میلیونی و در پی رونق اقتصادی این کشور رخ داد. این سرزمین با ترسیم رویای آزادی، دموکراسی و زندگی بهتر، تبلیغات گستردهای را برای جذب مهاجران از سراسر دنیا و در دورانهای مختلف تاریخ انجام داد.
مهاجرتهای میلیونی به آمریکا در پی رونق اقتصادی این کشور
مهاجرت
امروزه گسترش مهاجرت و پیامدهای فرهنگی آن منجر به شکلگیری یک ژانرِ جدید ادبی به نام «ادبیات مهاجرت» شده است که به آثار ادبی نویسندگان مهاجر با موضوع و محوریت مهاجرت اختصاص دارد. به عنوان نمونه «سرزمین نوچ (۱۱)»،
داستان بلندی با درونمایۀ مهاجرت، اثر کیوان ارزاقی است. این کتاب زندگی زوج جوانی به نام آرش و صنم را به تصویر میکشد که به امید زندگی بهتر، به امریکا میروند. نویسنده با استفاده از شخصیتهای متعدد، سعی میکند مشکلات چنین مهاجرتهایی را توصیف کند.
یکی دیگر از مقصدهای ایرانیان پیش از رونقِ زندگی در آمریکا، کشور هند بوده است. این گروههای مهاجر در مواردی با جامعۀ میزبان ادغام شدهاند و در مواردی نیز همچنان در لایههای هویتی خودشان، مؤلفۀ ایرانی دارند. از جمله این جماعتهای مهاجر ایرانی به هند، گروهی هستند که حدود یک قرن پیش، از مناطق اطراف کرمان به هندوستان رفتند و زندگی حاشیهنشینی را دنبال کردند. این جماعتها، به «ایران»، «غریبه» و «بلوچی» معروفاند که البته از از بلوچهای منطقۀ بلوچستان متمایز هستند.
یکی از مراکز خاص تمرکز این جماعت، در شهر «بهوپال» است. واکنش خاص این گروه کوچک در دورۀ جنگ ایران و عراق، و تمایل آنها برای آمدن به ایران و جنگیدن با صدام، پرسش مهمی را در مورد درک آنها از هویت خودشان مطرح میکند. ایرانیهای بهوپال با اینکه خود را هندی میدانند، اما در عین حال برای دفاع از وطن اجدادی، خواهان سفر به ایران بودند. این مسئله، پرسش از نوع و نحوۀ تجربۀ هویتی و فرهنگی این جماعت را مطرح میکند. در واقع هویت به مثابه فرایندی سیال و پویا است، و اهمیت تجربۀ ترکیبی و گفتمانی از هویت، نهتنها مختص جامعۀ مدرن بلکه مختص جامعۀ سنتی چندفرهنگی نیز میتواند باشد.
عزادارای مسلمانان شیعه در بهوپال هند
ایرانیان بهوپال
در کنار عناصر مرتبط به آیین عاشورا میتوان مؤلفههای فرهنگی دیگری را برشمرد که بیانگر هویت هندیـایرانی بین مردم این قوم است. هرچند لباسهای امروزی آنها هندی است، اما هنوز در زنان مسن میتوان برخی لباسها و دامنهای چیندار ایرانی را دید. در غذاهای آنها، آبگوشت ایرانی که در محیط هندی، فلفل به آن اضافه شده را میتوان یافت و سایر عناصر خُرد و بزرگ دیگر.
زندگی در زمینۀ هندی، به آنها آموخته که باید هندی بودن را بپذیرند و با توجه به اینکه آنها زمانی ایران را ترک کردهاند که امکان بقای اجتماعشان در ایران نبوده، در نتیجه جامعۀ هند را مأمن امنی برای تداوم جامعۀ کوچک خود میدانند. ترکیب سیاّل و موزائیکی عناصر هویتی ایرانی و هندی را می توان در سراسر زندگی ایرانیهای بهوپال دید.
پی نوشت
۱۱- سرزمین نوچ، نوشتۀ کیوان ارزاقی، نشر افق، ۱۳۹۱
۱ نظر