مقدمه
آنچه بهعنوان شیوههای آموزش و پداگوژی (علم آموزش و پرورش) در موسیقی مطرح است، بیشتر ریشه در تفکر و فرهنگ اروپایی دارد. تفکر امروز فارغ از سرچشمههای غربیاش در جایجای جهان همگام با ویژگیهای بومی مسبب رشد و تکامل شده است. در حوزهی هنر و آموزشِ موسیقی شرایط بهگونهای است که دسترسی به اطلاعات در سطوح مختلف برای علاقهمندان امکانپذیر است و اگر موانع اقتصادی و ایدئولوژیک را در نظر نگیریم بعید بهنظر میرسد که در یادگیری موسیقی حد و مرزی برای افراد از کشورهای غیرغربی و در حال توسعه وجود داشته باشد. تفکر در کنار متد (روش) و نقد میتواند در هرسیستم آموزشی نتایج مطلوبی بهبار بیاورد. دانشگاهها، کنسرواتوارها و آموزشگاههای موسیقی با گرایشهای مختلف، نظیر نوازندگی، آموزش موسیقی، رهبری ارکستر، موسیقیشناسی و غیره در جهان امروز به مراکزی مهم، هم از نظر دولتها و هم خانوادهها، تبدیل شدهاند. مانند دیگر آموزشها، رویکردها و اهداف مختلفی پیشِ روی آموزش موسیقی قرار دارد که با توجه به جغرافیا و خصایص فرهنگی هراقلیم این روشها انتخاب میشوند.
بدیهی است که نقد هرروش در فضایی که ارتقای جمع را دنبال میکند، در جای خود ارزشمند و حتی ضروری است. از راه آموزش و معرفی درست موسیقی میتوان مخاطب حرفهای را تربیت کرد.
***
هنگامی که از آموزش موسیقی صحبت میکنیم ازجمله مهمترین مسائلی که مطرح میشوند، هدف، راندمان (بازده)، روش (متد) و هزینهها را میتوان نام برد. شمار زیاد آموزشگاههای موسیقی در شهرهای مختلف کشورمان، ازجمله تهران مؤید این نکته است که یادگیری موسیقی از دغدغههای طیف قابل توجهی از مردم است. در خصوص ارگانهای دولتی میتوان فعالیت فرهنگی و دربارهی آموزشگاهها و دیگر نهادهای خصوصی سود اقتصادی را میتوان نخستین اولویت در جهتگیریها برشمرد. عدهای آموزش موسیقی در دانشگاهها را دغدغهمندتر و منسجمتر میدانند، درصورتیکه بیشتر مراجعهکنندگان به آموزشگاهها را کسانی تشکیل میدهند که موسیقی را بهعنوان تفریح دنبال میکنند. از آنجا که دانشگاه بالقوه سکویی است برای رسیدن به شغل، آموزش موسیقی در این نهاد جدیتر از دیگر نهادهای آموزشی چه از سوی متولیان و چه دانشجویان در جریان است.
دانشگاه در ایران در مقاطع مختلف، اعم از کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشدِ موسیقی، پذیرای دانشجویانی بوده که با ساز گیتار به تحصیل پرداختهاند. اغلب فارغالتحصیلان حین یا پس از اتمام تحصیل به تدریس روی آوردهاند و برخلاف دیگر کشورهای صاحب رشتههای نوازندگی (و نه رشتهی آموزش موسیقی) در کشور ما کمتر فارغالتحصیلان رشتهی نوازندگی ساز جهانی به اجرای حرفهای میپردازند. از دلایل این رویکرد جمعی میتوان، گرانی و کمبود سالن مناسب برای اجرا، فرصتهای مناسب کم برای اجرا و نداشتن رپرتوار مناسب برای اجراهای مستمر را بیان کرد. طیف وسیعی از نوازندگان گیتار کلاسیک صرفاً به تدریس (بدون اجراهای رسمی) مشغولاند و نسلهای مختلف در کنار هم، چه بهشکل آموزش خصوصی در منازل و چه بهشکل آموزشگاهی این راه را مطمئنترین شیوهی درآمد در وضعیت کنونی میدانند. در چنین فضایی رقابت نه بر سرِ رپرتوار یا تکنیک نوازندگی، آنطور که در کشورهای دیگر مرسوم است، بلکه بیشتر بر سرِ جذب هنرجوست.
در دانشگاه هرچند بهظاهر این دغدغه وجود ندارد و مدرسان و دانشجویان از امکانات و فرصتهای بیشتری برای اجرا و معرفی برخوردارند، باز در عمل جدا از معدود اجراهای درسی و پایاننامهها رویدادی موسیقایی مهمی در زمینهی اجرا شکل نمیگیرد و جشنوارهها و گردهماییهای گاهبهگاه را نمیتوان برآیند مناسبی برای مدارکی نظیر «کارشناس» و «کارشناس ارشد» نوازندگی دانست.
۱ نظر