از دانشگاهها انتظار میرود در زمینهی تدوین، تألیف و ترجمهی منابع موسیقی، از متد گرفته تا مقالات مربوط به موسیقی و مطالعات بینارشتهای فعال باشند؛ نکتهای که متأسفانه در کشور ما بهشدت از آن غفلت شده است. در دیگر کشورها بسیاری از دارندگان مدارک دانشگاهی و کنسرواتواری موسیقی در سال چند کنسرت برگزار میکنند و فعالیتشان فراتر از تدریس است. در کشور ما هرچند عدهای اندک نوازندگی گیتار را بر تدریس ترجیح میدهند، ولی اغلب مدرسان بیش از «مخاطب» که مربوط است به اجرا، به «هنرجو» فکر میکنند. اکنون بجاست که بپرسیم، هنرجو کیست و چه خصوصیاتی دارد؟
آمارها خبر از آن دارند که گیتار، فارغ از سبک و نوع، پُرطرفدارترین ساز میان نوجوانان و جوانان است. در میان تودهها، کارکرد این ساز عجین شده است با خواندن ترانه و ریتمنوازی. این رویه به افق دید این افراد برمیگردد که هنرِ موسیقی را نه امری متعالی (در برخی از سطوح) بلکه مصرفی و سرگرمکننده میپندارند. ریشهی چنین تلقیِ ناقصی از موسیقی را قطعاً باید در حوزهی فرهنگ و آموزش جست. در این گروه هدف از آموختن گیتار اجرای ترانههایی مشخص است. آگهیهایی با محتوای: «آموزش گیتار در تعداد محدودی جلسه» (!) مشخصاً چین افرادی را نشانه گرفتهاند.
بسیاری از مدرسان تسلیمِ خواستهی چنین هنرجویانی مبنیبر یادگیری زودهنگامِ تعدادی آکورد و ریتم میشوند و خود را درگیر معرفی دیگر سبکها به این نوجوانان و جوانان نمیکنند؛ البته این احتمال وجود دارد که مدرس جُز سبک گیتارنوازی کلاسیک یا ریتمنوازی، مهارتی در اجرای دیگر سبکها که میتوانند همانند ریتمنوازی برای این گروه جذاب باشند، نداشته باشد. موسیقی بلوز، جَز و کانتری که بر روی گیتار بهخوبی اجراشدنی هستند، تقریباً در دانشگاههای ما جایی ندارند و اغلب فارغالتحصیلان با اجرای آن بیگانه هستند.
اگر هنرجویی توسط معلم خود به این سبکها سوق پیدا کند قطعاً در مسیری قرار میگیرد که درک بالاتری نسبتبه موسیقی و گیتارنوازی عایدش میشود. در این میان مدرسانی هم هستند که مهارتی در گیتارنوازی به سبک کلاسیک ندارند و تنها تعدادی آکورد و ملودی را در جزواتی جمع کردهاند و مشغول تدریس آنها هستند.
اگر روش تدریس و نگرش مدرس به آموزش محصول تلاش و تجربهی وی باشد، بدیهی است که باید جسارت پافشاری بر رویکرد خود را داشته باشد و صرفاً تنوع را در قبال تفاوتهای هنرجویان در نظر بگیرد. یادمان باشد که پافشاری بر فهم خود در صورتی که برآمده از استدلال باشد و تناقضی با آموزههای مرسوم آموزشی روز دنیا نداشته باشد، ضروری است. اما مدرسان کنونی گیتار روزگار ما تا چه حد دانش و توانایی خود را از مسیر آموزش نزد مدرسان مجرب و صاحب صلاحیت بهدست آوردهاند؟ و کدام دغدغههای فکری و فرهنگی را در روش تدریس خود دخیل میکنند؟
میان آموزش موسیقی و آموزش نواختنِ ساز تفاوتهایی وجود دارد و بههیچروی این دو امر همارز نیستند. در کشور ما تعداد کمی از هنرجویان بهجز یادگیری ساز، سراغ یادگیری دروس دیگری نظیر تئوری موسیقی، سلفژ، هارمونی و تاریخ موسیقی میروند.
۱ نظر