رادیو و تلویزیون هم، که سالها (به عدد سالهای رنج فردوسی) است با موسیقی قهراند. برنامهی کودک و نوجوان که یک لحظهاش بدون آهنگ نیست، چیزی بر شناخت بچهها از موسیقی سرزمین مادریشان نمیافزاید (راستش را بخواهید از موسیقی سرزمینهای دیگر هم در آن چیزی نیست) و تقریبا همان روش کودکستانی را دنبال میکند، با این تفاوت که در این جا گاهی علاوه بر «خاله»، «عمو» هم داریم و حرکات موزون هم اکیدا ممنوع است. آن یار دلنواز هم اگر هست در پس گلدانی یا شمایل زنبوری یا … رخ در نقاب کشیده.
چنین میشود که در غیاب هر گونه احساس مسئولیت برای آموزش موسیقی ایرانی به فرزندان ایران، آشفته بازاری به راه میافتد به نام «موسیقی کودک».
در چنین وضعیتی، پرسش در مورد اینکه «آیا روشی آموزشیِ موسیقی کودک، که از پایه ایرانی باشد وجود دارد؟» یا «روشی غیر ایرانی که بتوان آن را با موسیقی ایرانی همنشین کرد هست؟» یا «اگر وجود دارد چه کسی باید آنرا انجام دهد؟» کمتر مطرح میشود.
در ایران رسم است (در جاهای دیگر دنیا نمیدانم) هر پرسش بیپاسخ یا هر درد بیدرمان یا هر بار سنگین برزمین مانده که به حال خود رها شد؛ همه برداشتناش را به دیگری وامیگذارند و چنان در این کار افراط میکنند که پس از مدتی امر بر خودشان نیز مُشتبه میشود که: قهرمانی اژدهاکُش لازم است تا دوایی بیابد بر همهی این دردهای بی درمان. اما همانطور که حتما میدانید وجود چنین قهرمانی در دورهی پسامدرن غیر ممکن است؛ نه به علت مرگ فرا روایتها و … بلکه به دلیل اینکه در این دوره اصلا اژدهایی پیدا نمیشود که بتوان آن را کشت! اگر هم پیدا شود قهرمانها در این دوره کم شدهاند (الا نوع دون کیشوت وارَش)!
بر عکس داستانهای جن و پری و مانند همه چیزِ دنیایِ واقعی، موضوع موسیقی کودک و تولیدات مربوط به آن نیز نه سیاهِ سیاه است نه سفیدِ سفید، بلکه بیشتر خاکستری است، یا اگر از من بپرسید مانند چادر مادربزرگهاست، یعنی سیاه با چندتایی خال سفید و شاید چند تا هم سوراخ.
در مقالههایی که پس از این میآید سعی شده است کارهایی را که در زمینهی موسیقی کودک با تفکر ایرانی انجام شده اما کمتر مورد توجه قرار گرفته است، معرفی و بررسی گردد. در این راه نه فقط روشهای آموزش موسیقی به کودک، که موسیقی تولید شده برای کودکان را نیز اگر پایهی ایرانی داشته باشد مورد بررسی قرار میدهیم.
اما اولویت با آثاری است که مستقیم و غیر مستقیم در آموزش نقشی داشته و نیز کمتر شناخته شده باشد. با زبانی دیگر، کار آنها که «رسم اژدها کشی و شیوهی شهر آشوبی» را پیشهی خود کردهاند در دایرهی این مقالات میگنجد. اما یادمان هم نرود اژدهایی که هر یک از این قهرمانان کشتهاند (یا ادعای کشتناش را دارند) (بعضی اوقات) خوب که از نزدیک بنگری فقط کمی از یک گربه بزرگتر است.
پس شما خوانندهی عزیز؛ اگر اژدهایی یا اژدهاکشی را میشناسید که یقین دارید از دید ما پنهان مانده معرفی کنید یا دربارهاش برایمان بنویسید. مطمئن باشید در این مرحله معیار قضاوت ما اندازهی اژدهای کشته شده نیست بلکه این است که اصلا کاری انجام شده باشد.
جالب بود و ظریف، سپاس از شما
با سلام و عرض خدا قوت
می خواستم کتاب آهنگهای محلی به زبان ساده را که نوشته آقای یحیی الماسی است به حضورتان معرفی نمایم.
کتابی بسیار عالی و کاربردی به همراه cd
خیلی مطلب خوبی بود…
متاسفانه موسیقی در ایران ؟؟؟!!!!
نمیدونم..
میگن هر چیزی رو باید از پایه قوی کرد…
پایه های ما هم همین ها هستن که به قول شما ارف میزنن که از حرفهای خاله زنک بازی عقب نمونن.
بسیار ممنون از زحمتی که میکشید.