“شب هارپ”؛ شب ستاره باران*
لحظاتی از تاریخ هست که همیشه از اینکه در آن حضور نداشته ام افسوس می خورم؛ به طور مشخص در حوزه موسیقی، زمانی که بتهوون پس از رهبری نخستین اجرای سمفونی نهم خود، صدای تشویق بی امان حضار را نمی شنید، چرا که کاملا ناشنوا بود! خواه واقعیت باشد، خواه افسانه. یا زمانی که استراوینسکی را پس از نخستین اجرای باله ی پرستش بهار، از در پشتی اپرای پاریس فراری می دادند، تا مورد ضرب و شتم پاریسی های خشمگین قرار نگیرد. و در این زمان نه پاریسی ها و نه حتی خود او نمی دانستند که فصلی نو از تاریخ موسیقی ورق می خورَد. یا در مختصاتی نزدیک تر و خودی تر، زمانی که حسین علیزاده ترکمن را روی صحنه اجرا کرد.
اما این بار خوشحالم و به خودم می بالم که در یکی از نقاط عطف تاریخ موسیقی میهنم حضور داشته ام؛ در فصلی نو از حضور بانوان در رویدادهای موسیقایی و در احیاء چنگ.
چنگ، طنینی به طولای تاریخ باشکوه میهنمان دارد؛ از دربار ساسانیان و سرانگشتان رامتین، تا بزم و رزم های بهرام گور که حتی در جنگ هم آزاده، چنگ نوازش، را به همراه داشته؛ هم او که در نگارگری ها بر ترک اسبش تصویر شده است.
از رباعیات خیام تا مثنوی مولانا و غزل های حافظ نیز، دانیم “که چنگ و عود چه تقریر می کنند”.
تاریخ مجسمه سازی میهنمان از فرهاد کوهکن بریده می شود تا ابوالحسن خان صدیقی و پرویز تناولی و هم نسلان او؛ حقیقت تلخی که درباره چنگ نیز صدق می کند.
حال، این ساز باستانی که با غفلتی تاریخی، برای قرون متمادی مهجور مانده، سازی که در گذشته برای اجرایش همیشه باید دست به دامن نوازندگان درجه چندم بلوک شرق اروپا می شدیم، سازی که تا همین پنج سال پیش، پنج نوازنده هم در ایران نداشت، تولدی تازه یافته؛ بیش از ۲۰۰ نوازنده دارد؛ نوازندگانی که همین چندماه پیش، ۳ تن از آنها در گروه سنی خودشان، در کنکور هارپ فرانسه برنده جایزه اول شدند.
پنجشنبه ۷ مردادماه ۹۵، تالار احسان شیراز میزبان ۷ چنگ نواز کودک و نوجوان هشت تا سیزده ساله بود که دشوارترین قطعات رپرتوار استاندارد هارپ را با تسلط و مهارتی شگفت انگیز اجرا می کردند. برای آشنایان به فرایند آموزش موسیقی، پذیرش این واقعیت که این کیفیت با تنها ۲، ۳، یا نهایتا ۴ سال تمرین و آموزش حاصل شده، حیرت انگیز بود؛ خاصه برای سازی که در کشورمان پشتوانه و پیشینه ی آموزشی خاصی ندارد.
اگر نخواهیم آنچه در “شب هارپ” دیدیم و شنیدیم را حاصل معجزه بخوانیم، تنها می توانیم دو کاتالیزور برایش برشماریم: نخست، طنین افکندن صدای آسمانی این ساز در حافظه ی تاریخی این چنگ نوازان، و بعد، کاری که فتانه شاهین، آزاده وار، اما نه بر ترک اسب بهرام گور، که به پشتوانه ی همت والا و پشتکارش، برای احیاء و آموزش این ساز کرده است.
*”شب ستاره باران” یا “شب پُرستاره” نام تابلویى است از ونسان ونگوگ.
۱ نظر