بعدها همکاری من با ماهور کمتر شد. از بحث اصلی خارج نشویم… به هر حال این نسلی که امروز میبینید ماها را دیگر نمیشناسند از آن فضایی که درواقع یک بخشی از آنرا خود من ایجاد کردم بهوجود آمدند. بعد از دورهی ما هم دیگر آرامش پس از جنگ به وجود آمده بود و نسل بعد زندگیشان خوشبختانه بههم ریخته نشد. آنموقع ترس از سربازی رفتن هم وجود داشت که میروی و دیگر برنمیگردی. همهی اینها جزء جزء مهماند. به هرحال نشد که آن نسل موسیقی خودش را درست بکند و بهنظر من بخشیش هم طبیعیبود. نسل بعد از ما هم، روی به نسل قبل از ما داشتند چون قطعه و موسیقی قابل توجهی قبل از خودشان ندیدند، دیدند که آنها هم دارند کارهای نسلهای قبلشان را میزنند و آموزش میدهند. این وضعیت تا «راز نو» ادامه داشت و تقریباً بعد از «راز نو» بود که دیگران هم شروع به کار کردند.
چون موزیک پاپ هم سال ۷۶ آزاد شد و حمایت دولتی هم تازه پشتش بود. روند مشمئزکنندهای هم داشت راستش را بخواهید: حمایت از ژانری که احتیاج به پشتیبانی ندارد علیالقاعده و خودش باید خودجوش تولید شود. و بعد آدمهای جدیدتر زیادتر و زیادتر شدند. و با شروع آن دوره حتی مسیر حرکت موسیقی ایرانی هم به زعم من، به سمت موسیقی کوچه بازاری رفت و کمکم دورهی فراموشی همه شروع شد و این شد که امروز درصد کمی از دوستداران موسیقی، موزیسینهای موسیقی ایرانی را میشناسند.
پس با دلایلی که گفتید سر آن نسل چنین بلایی آمد. عاقبتشان چه شد؟
اکثراً معلم موسیقی شدند.
فقط؟ آیا کاری نکرده بودند که دورهای انجام داده باشند و بعد بخواهند منتشر کنند؟
بهنظر نمیآید. اگر هم بود، که بود، در اتفاقات بعدی دیده نشد. چون امروز جامعه درگیری دیگری هم دارد. چیزی را نمیبیند. جامعهی ریزبین و فکور و نکتهبینی نیست به چندین علت.
شیفتگی عجیب و غریبی هم در آن نسل نسبت به اساتیدشان بود و حتی همین الان هم هست البته شیفتگی نسبت به آنها در امروزیها هم هست. این شیفتگی، گویی که از آن نسل سوخته باب شد. قبلاً اصلاً چنین چیزی نداشتیم و اینقدر مرید و مرادی و بت پرستی در موسیقی ایرانی نبود. این هم شاید میوه ی نامیمون مرکز حفظ و اشاعه بود. دلایل این شیفتگی چه بود به نظرتان؟
حفظ و اشاعه بخاطر شاید نفوذ مدیرانش، تاریخی را در موسیقی ما ساخت. گفتند علی اکبر فراهانی، آقا غلامحسین، میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی، بعد علی اکبر شهنازی، بعد شاگردانشان و بعدی ها؛ یعنی یک حالت شجرهنامه گونه که مثلاً ما داریم یک سنتی را از آنجا میآوریم به این زمان. این نوع نگاه کلاً یک شکل سازمانگونه میسازد.
۱ نظر