نگاهی به جشنوارههای موسیقی در ایرانِ بعد از انقلاب (ضرورت تعیین اهداف اولیه)
جشنوارهها به عنوان فعالیت جمعی مرتبط با مسائل فرهنگی و هنری، بخشی از چرخهی تولید و مصرف را در جامعهی امروز تشکیل میدهند. بخشی که بیشتر مربوط به فرآیند معرفی تولیدات یا تولیدکنندگان است. اما جشنوارههای موسیقی در ایران از ابتدا با مشکل بنیادی مواجه بودهاند درست به این دلیل که چنین هدفی نداشتهاند یا اگر هم در نظر و بر روی کاغذ چنین هدفی در میان بوده به دلایلی هرگز عملی نشده است.
این نوع فعالیتها چه به صورت رقابتی و چه غیر رقابتی معمولا یک نوع موسیقی یا نگرش خاص به موسیقی را هدف میگیرند و سعی میکنند آن را اشاعه دهند یا دستآورد آن را در طول مدت میان دو جشنواره ارائه کنند. برای مثال جشنوارههایی که برای اجرای موسیقی قرون وسطا در غرب بر پا میشود بیشتر هدفشان ارائهی کار گروههایی است که در این زمینه کار میکنند و همچنین زنده نگه داشتن فعالیتی که به طور معمول جریان ندارد. احیای موسیقیهایی که دیگر به عنوان یک پدیدهی زنده در متن جامعه حضور ندارند نیز میتواند هدف (یا از جمله اهداف) یک جشنواره باشد.
دیدگاههای متفاوتی در طراحی و برگزاری یک جشنواره مورد توجه قرار میگیرد. برخی از جشنوارهها نگاه زیباشناسیک خاصی را ارائه میکنند(۱) که این نگاه میتواند همان نگاه عصر یا روح زمانه باشد یا در نقد آن. برای مثال جشنوارهی «بایروت» در اواخر قرن نوزدهم (دستکم در سالها نخست) چنین وضعیتی داشت. این جشنواره تریبون رسمی برای ارائهی نگاه واگنری به موسیقی و حتا هنر بود.
بعضی از اوقات هم جشنوارهها برای نمایش دیدگاه سیاسی یا ایدئولوژیک به کار میآیند. که این هم مانند مورد قبل میتواند در تایید وضعیت مسلط سیاسی و ایدئولوژیک باشد یا اینکه در رد آن بکوشد. مثال بسیار خوبی از این گونه جشنوارهها فعالیتی است که در دورهی تسلط نازیها بر اروپا در بزرگداشت «موتسارت»، آهنگساز اتریشی برگزار شد. هدف آن از یک سو اثبات برتری موسیقی آلمانی (یا آریایی) و از سوی دیگر تهییج طرفداران دیکتاتوری نازی بود که نیاز به روحیهی تازه داشتند.
از این نظرگاه جشنوارههای موسیقی بیشتر فعالیتهای حمایتی موسیقی هستند. به دلیل زمان مشخص و دورهی تناوب مشخص اکثر این جشنوارهها، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان (۲) میتوانند فعالیتهای خود را بر آن اساس تنظیم کنند. از طرفی همین موضوع باعث میشود که یک جشنواره به فرصتی مناسب برای یافتن یکدیگر تبدیل شود. چهرههای جدید، شنوندگانی که به یک نوع موسیقی علاقهمندند، تغییرات جدید در یکی از گونههای موسیقی و خیلی چیزهای دیگر را میتوان با دنبال کردن جشنوارهی خاصی بدست آورد.
بر اساس همین نگاه است که گاه رقابتهای مربوط به موسیقی را با عنوانهای دیگری از جشنوارهها جدا میکنند. این موضوعی است که در هنرهای دیگر کمتر اتفاق میافتد. دو دلیل عمده برای این وضعیت وجود دارد:
۱- در برخی از هنرها امکان برگزاری چنین فعالتی وجود ندارد. چرا که اصل فعالیت هنری به دور از چشم بینندگان صورت میگیرد؛ مانند نقاشی.
۲- در بعضی دیگر مسئلهی رقابت موضوعی تقریبا پذیرفته شده و جز جدایی ناپذیر فعالیتهای جشنوارهای محسوب میشود. این مورد بیشتر در مورد سینما و تا حدودی تئاتر صادق است. در این حوزه کمتر جشنوارهای را میتوان یافت که رقابتی نباشد.
اما در مورد موسیقی اوضاع کمی پیچیدهتر است؛ موسیقیدانان معتقدند: گونههای مختلف موسیقی با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. در دیدگاههای کمی سختگیرانهتر اظهار میشود که حتا ویژگیهای ظاهرا جهانشمولی مانند: تسلط بر اجرا و … هم نمیتواند مبنای درستی برای سنجش میان گونههای مختلف موسیقی باشد، زیرا هر یک از این مفاهیم (به زعم صاحبان این دیدگاه سختگیرانه) در بستر فرهنگی موسیقی مورد سنجش، معانی متفاوتی مییابد.
همین امر باعث میشود که فعالیتهای رقابتی تحت عنوان «کنکور» یا «مسابقه» از جشنوارهها جدا شود. در کنکور یا مسابقهها، هدف بیشتر یافتن استعدادها تازه و شایسته برای جانشینی نسل قبل یا بدست آوردن فرصتهای شغلی و تحصیلی است؛ به همین علت بیشتر جوانان در این مسابقهها شرکت میکنند تا خود را به دنیای اطراف بشناسانند.
در ایران نیز در دورهی معاصر جشنوارهی موسیقی وجود داشته است. تا آنجا که اطلاعات تاریخی اجازه میدهد فعالیتی که بتوان آن را جشنواره نامید پیش از آشنایی ایرانیان با دنیای هنری غرب در ایران اجرا نمیشده است. به همین دلیل میتوان برگزاری جشنوارهها را محصول دورهی آشنایی با غرب دانست.
این پدیده را همچنین باید از محصولات متاخر این آشنایی فرهنگی بدانیم زیرا تنها در دورهی پهلوی است که جشنوارههای موسیقی به شکل منظم ظاهر میشوند و بر فضای هنری کشور تاثیر میگذارند. از جملهی این جشنوارهها میتوان به «جشن هنر شیراز» به عنوان جدیترین فعالیت جشنوارهای دوران پهلوی اشاره کرد.
همینطور میتوان به «کنکور (یا مسابقهی نوازندگی) باربد»، «جشنوارهی سپاس» و رقابتیترین فعالیت مخصوص جوانان و نوجوانان اردوهای رامسر، که جشنوارهای دانشآموزی و کاملا رقابتی بود، اشاره کرد.
از این میان جشن هنر که از بقیه مهمتر تلقی میشد غیر رقابتی بود و شرکت در آن تنها با دعوت کمیتهی برگزار کننده امکان داشت. به این ترتیب گروههای (یا موسیقیدانان) آمادهی اجرا نمیتوانستند با درخواست دادن یا چیزی شبیه به آن، موافقت کمیتهی برگزاری را جلب کنند(۳). این جشن از جمله جشنوارههایی بود که نگاه زیباشناسیک و تا حدودی ایدئولوژیک بخشی خاصی از جامعهی آن روز را بازمیتاباند؛ بخشی که خیلی هم با فرهنگ موسیقاییِ رسمی و مسلط همسو و همخوان نبود.
مرسی، مقاله خوبی در مورد تاریخچه جشنواره ها مخصوصا جشنواره های موسیقی در ایران بود؛ اما نکته ای که در این مقاله به آن اشاره نشده بود، «کیفیت» هنری گروه های شرکت کننده در جشنواره های سراسری نظیر جشنواره فجر بود. گروه هایی محدود و بعضا بی نام و نشان که برخی به دلیل عدم تمایل گروه های ممتاز به شرکت در جشنواره، یا تنها به واسطه ی پارتی بازی سرپرست گروه با گردانندگان جشنواره موفق می شوند به جشنواره راه یابند و حتی مقام ممتاز احراز کنند، بی آنکه کیفیت لازم را حتی برای شرکت در یک جشنواره محلی داشته باشند.
به عنوان مثال گروه کُری را می شناسم که ۹۵% اعضای آن حتی کوچکترین مهارتی در سلفژ و تئوری موسیقی و اصول وکالیزاسیون ندارند. این به اصطلاح سرایندگان، عادت دارند پارت مربوط به خود را به صورت گوشی حفظ کنند!؛ حالا عدم هماهنگی ریتمیک و صداهای فالش سرایندگان به کنار! سرپرست گروه نیز که از سال ها پیش روابط تنگاتنگی با برخی از هیات داوران جشنواره برقرار کرده (چرا که در دانشگاه شاگرد ایشان بوده!) کمترین زحمتی برای آموزش سرایندگان به خود نداده است. این گروه پارسال از ۴ گروه حائز مقام شد، و به همین دلیل امسال هم در جشنواره شرکت کرد. شاید تنها حُسن این گروه رپرتوار آن بود؛ رپرتواری که زمانی مربوط به گروه کُر ارکستر سنفونیک تهران بود. اینجاست که باید افسوس خورد که در کشور ما حتی مقوله ی هنر و موسیقی و جشنواره ها نیز با رابطه- بازی بیگانه نیست. هرچند این رابطه-بازی های هنری تنها منحصر به جشنواره ها نیست؛ بلکه در همان گام های نخست نیز (در آزمون عملی دانشگاه های هنر) می توان ردپای آن را مشاهده نمود…