«منطق زبانی گمشده»
زبان اصالت برای مدرنیستها یا آهنگسازان «موسیقی معاصر» ما معادل منطق زبانی است. عمدتاً گنجینهی از پیش موجود دستگاهی را میکاوند تا بخشی از منطقش را در بستری آشنازداییشده بهکارگیرند و موسیقی بهراستی پیشرو بیافرینند. برای بعضی (که بیشتر در خارج از ایران کار و زندگی میکنند) همین برداشت مادهی اولیه کافی است. مادهای که برداشتهاند یا منطقی که ترکیب کردهاند بهقدر کافی ناآشنا هست که «مدرن» بنماید. اما برخی دیگر از این پله فراتر میروند. درک و جذب منطق زبانی و توان تکلم با آن ولو با کلماتی که از آنِ همان زبان نیست، هدفشان میشود (گرچه گاه ناخودآگاه). آنها در پی چیرگی نوآورانه بر منطق کهن و تصعید آن به جهانی نو هستند.
سادهترین این رویکردها تلاش برای دستیابی به گنجینهی مدالی است که موسیقی کلاسیک ایرانی بر آن استوار گشته، و اغلب نتیجهی لکنتگرفتهای به بار میآورد زیرا در دستیابی به پارههای دیگر منطق روابط ناتوان است. این مرحله چند گاهی است که برای برخی آهنگسازان بااستعدادتر معاصر سپری شده است. جستجو آنها را به زاویههای پنهانتری از ذخیرهی املایی و انشایی موسیقی کلاسیک ما کشانده است.
مجموعه قطعات جمع آمده در آلبوم «باغ بیبرگی» اثر «کارن کیهانی» همگی از آن دسته آثاری است که گذشته از خلاقیت موسیقایی، دغدغهی منطق زبانی و از آنِ خود کردن و تصعیدش را دارند. برای آهنگساز آنها «ایمیتاسیون از منظر تقلید در جواب آواز»، «روش نوازندگی ترومپت در تعزیه»، «محتوای ریتمیک و ملودیک درآمد افشاری»، «سیرِ نغمگی یک دستگاه فرضی» (۱) و طیف بزرگی از فضاهای مدال از سهگاه گرفته تا بیات ترک و بیداد و ماهور در یک طرح روایی، همه و همه نشانههای کوشش بیپایان برای رها ساختن انرژی موجود در همان منطق پیشگفته است.
کارن کیهانی اگر به اعتبار همین چند قطعه هم باشد (هرچند پیشتر نشان دادهام که دیگر آثارش نیز چنین است) از بهکارگیرندگان موفق زبان اصالت به این معناست، زیرا از سطح برچسبهایی برای پنهان کردن ناتوانی در آفرینش عبور کرده است. انشا در گوشههایی از منطق کهن که برمیگزیند برایش میسر است و دستکم در خلق لحظات شاعرانه، پیروز (مثل «هجرانی» و «آخرین قطرهی صدا») میشود.
***
آلبوم «باغ بی برگی» به آهنگسازی کارن کیهانی توسط انتشارات ماهور در بازار موسیقی منتشر شد. این آلبوم که با فاصله سه سال از مجموعه قبلیِ کیهانی منتشر شده، گزیدهای از آثار این آهنگساز است که در فاصله سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ نوشته، اجرا و ضبط شده و به انتخاب او در یک مجموعه گنجانده شدهاند.
این آلبوم شامل ۶ اثر با عناوین «روی جادۀ نمناک» برای پیانو، «آخرین قطرۀ صد» برای ویولن و ویولنسل، «و میبیند صدایی نیست» برای ترومبون سولو، «باغ بی برگی» برای هارپ سولو، «هِجرانی» برای فلوت و پیانو، «نقطهای بود و دگر هیچ نبود» برای سنتور و آنسامبل بزرگ بوده که متعلق به دو مجموعۀ تکگوییهای شبانه و حبابها از دوره های کاری مختلف آهنگساز هستند.
پی نوشت
۱- همه از متن دفترچهی آلبوم و به ترتیب مربوط به هر یک از قطعات.
noisereviews
۱ نظر