عبریها خود میگویند که جوبَل پسر دیگر لامک «پدر تمام سازهایی همچون چنگ (کینور یا در واقع لیر) و ارگان (اوقاب)» بوده است. (۹) به عبارت دیگر از این منظر موسیقی از فرزندان گناهکار قابیل و لوط به ارث رسیده و مهم نبوده است که میتوانست از کسی چون داوود به ارث برسد. هر کسی که در آفریقای جنوبی کار کرده میتواند شهادت دهد که در این کشور حتی در حال حاضر نیز، همچنان موسیقی یک شغل سطح پایین باقی مانده و در نظر مسلمانانِ محترم با هرزگی و زیادهخواهی جنسی توأم است. (۱۰)
به علاوه، مشابه بسیاری از گرایشات دیگر اسلامی، این دیدگاه با دیدگاه متداول جامعه نسبت به گریوتهای آفریقای جنوبی یکسان است. (۱۱)
همچنین یکبار تونسیِ دانشآموختهای به من گفت که در زادگاه او همهی نوازندگان موسیقی فاحشه بودند. در ادامه به سایر جنبههای این موضوع خواهیم پرداخت. نکتهی کوچک دیگری نیز در داستان عبدالقادر وجود دارد: اختراع لوت به یکی از پسران قابیل نسبت داده میشود و اختراع طبل به نوهی دختری او. در این مورد نیز دیدگاه مدرن با سنت مطابقت میکند چرا که طبل در آفریقای شمالی ساز موسیقی زنان است در حالیکه لوت به مردان تعلق دارد. در واقع در موریتانی، زنان بطور ویژه اجازهی نواختن لوت بومی منطقه را که تیدینیت نامیده میشود ندارند. (۱۲)
دانشمند قرن نوزدهم، ابن سلما، در کتاب سازشناسی خود بنام الملاهی (۱۳) داستانی را در مورد منشأ عود نقل میکند که به لحاظ تجسم انسانی برای عود، نمایندهی بسیار خوبی از نوشتههای عربی در مورد سازهای موسیقی است؛ عدم دسترسی نسبی به آن باعث میشود که بیان این داستان ارزشمند باشد:
هشام ابن الکلبی (متوفی در حدود سال ۸۱۹ میلادی) اشاره میکند که اولین کسی که عود را ساخت و آن را نواخت، لَمْک، مردی از پسران قابیل بود که برخی وی را قابین نیز مینامند (این روایت با آنچه در کتاب تورات آمده مغایرت دارد. در آنجا هابیل ذکر شده است). او عمر طولانی داشت و از آنجا که صاحب فرزندی نمیشد با پنجاه زن ازدواج کرد و دویست زن را صیغه کرد. سپس دو دختر به نامهای سیلا و یَمْک از وی به دنیا آمدند. بعد از آن، ده سال پیش از مرگش، پسری از وی متولد شد و او از این موضوع بسیار خوشحال بود. ولی پسر وقتی پنج ساله بود از دنیا رفت و لمک بسیار اندوهگین شد. پس نعش پسر را از درختی آویزان کرد و گفت: «تا زمانیکه تکه تکه شود یا تا هنگامی که من بمیرم صورتش از پیش چشمانم نخواهد رفت». پس از آن گوشت فرزند، شروع به ریختن از روی استخوانها کرد تا اینکه فقط رانها، ساقها، پنجه و انگشتان پا باقی ماند. سپس تکهای چوب برداشت. آن را شکافت. باریکاش کرد و کنار هم گذاشت. آنگاه کاسهای چوبی ساخت تا به جای ران باشد، دستهای که به جای ساق پا باشد، سر پنجهای (ibzim) که به اندازهی پنجهی پا باشد و گوشیهایی (malavi) که به سان انگشتان پا باشند و زههایی شبیه رگ و پی به آن متصل کرد. سپس شروع به نواختن آن کرد و آنقدر گریست و سوگواری کرد تا نابینا شد: و او اولین کسی بود که مرثیه خواند. آنچه که ساخته شد را عود (لوت) نامیدند چرا که از چوب (عود) ساخته شده بود.
پی نوشت
۹- Genesis, 4:21
۱۰- C. Coon, Tribes of the Rif, 92. Cf. also T. Grame, “Music in the Jma al-Fna of Marrakesh, ” in The Musical Quarterly LVI, 1970, 77.
۱۱- A. Merriam, The Anthropology of Music, Evanston: Northwestern University, Press, 1964, 138-139.
۱۲- G. Balandier and P. Mercier, “Notes sur les theories musicales Naures a porpos de chants enrigestres, ” in
Conferencia internacional des africanistas ocidentais II. Conferencia Bissau 1947 vol. V. Trabalhos apresentados, a 3
۱۳- al-Mufaddal ibn Salama, Kitab al-Malaht, transl. by J. Robson as Ancient Arabian Musical Instruments (vol. IV of Collection of Oriental Writers on Music), Glasgow: Civic Press, 1938.
۱ نظر