برای خاطر کوجی همه ما بیشترین سعی مان را می کردیم
سه سالی که کوجی می بایستی در شرابخانه به عمویش کمک می کرد مسیر تربیتی ای را که در توکیو طی کرده بود، به راه دیگری انداخت. به طور اساسی راه تربیتش را دگرگون شده بود. با تاسف ما متوجه شدیم که رفتارش با اطراف و محیط زیستش ناپسند است، به این دلیل ابتدا شروع کردیم به سرزنش و توبیخ، کار دیگری می توانستیم بکنیم؟ اما توبیخ و سرزنش کار خوبی نیست و باید از این رفتار خودداری می کردیم. یکی از روزها که کوجی در مدرسه بود، همگی ما به یک قول و قراری رسیدیم. در آن سه سال کوجی محیط زیست سخت و آداب و معاشرت ناشایست و بدی را تجربه کرده بود. بدون اینکه خودش متوجه این شده بوده باشد.
اما همگی ما به آن آگاه بودیم که او رفتار آشفته و لاابالی پیدا کرده که توبیخ و دشنام شنیدن را هم حق خودش نمی داند و با این حس رشد می کند. اینکه باید راه بهتری را پیش گرفت.
Yasuo و mitsu بچه های خواهر من و ما، همگی گفتیم که بیشتر از این به این راه و روش ادامه نمی دهیم. اما تمام فامیل هم قول شدیم که در زندگی روزمره باید با رفتار بهتر و با ادب و تربیت بالاتر زندگی کنیم.
اگر ما بتوانیم برای او چنین محیطی را فراهم بکنیم کوجی بدون آنکه خودش هم متوجه شود یک بچه مودب و شایسته خواهد شد و زندگیش از راه ناشایست تغییر پیدا خواهد کرد. من به خاله ام و خواهرم و جوان ها پیشنهاد کردم. از روز بعد همگی به من قول دادند این روال زندگی که بدون چون و چرا محیط زندگیمان و رفتارمان را خوب کنیم پیش بگیریم. به خاطر کوجی همگی با هم مواظب رفتارمان در مقابل همدیگر باشیم.
بالاخره برای همگی ما هم این فرم زندگی خیلی بهتر بود. دو سال به این فرم گذشت و کم کم کوجی خودش را با ما و نوع زندگی مان تطبیق داد. بطوری که اثری ازآ ثار سه ساله قبل از خود باقی نگذاشت و هی کم رنگ و کم رنگتر شد و از او یک کودک با رفتاری عالی به وجود آمد.
بالاتر…
حرکت تشکیل پرورش استعدادها در سال ۱۹۴۵ که حدودا اواخر اقامت سه ساله ما در کی سو فوکوشیما بود، ایجاد شد.
در ماتسوموتو تصمیم هایی برای ایجاد مدرسه گرفته شد و خبرآن را برای من به کیسو فوکوشیما فرستادند؛ در آن از من خواستند که به ماتسوموتو بروم و در آنجا کمک کنم اما من در جواب گفتم: “من میل به انجام کارهای اساسی تری دارم”
گفتم: “از این نوع کارها قبلا در توکیو به اندازه کافی انجام داده ام، من میل دارم به تعلیم و تربیت کودکان خردسال بپردازم و برای این هدفم متد جدیدی دارم که بر روی آن کار کرده ام تا بتوانم با بچه های خردسال کار کنم. من نمی خواهم نابغه تربیت کنم هدف من این است که می خواهم از طریق تعلیم موسیقی قابلیت و توانایی و شایستگی کودکان را بسط و گسترش بدهم؛ سالها به این متد فکر کرده ام و بر روی آن کار کرده ام به این دلیل می خواهم در آینده تمام قدرتم را صرف این متد تربیتی کنم. اگر ایده من موافقینی دارد، اعلام می کنم که طبق این روش می خواهم تدریس کنم.”
بعد از مدتی از ماتسوموتو جوابی رسید که شرایط من پذیرفته می شود و به کمک من احتیاج است! به این ترتیب من به ماتسو موتو رفتم، در ابتدا بین دو شهر در رفت و آمد بودم ولی به زودی به نظر آمد که این کافی نیست چون در آنجا خیلی ها می خواستند به پیش من بیایند و من باید به ماتسوموتو نقل مکان می کردم؛ این کار را هم انجام دادم. بدین ترتیب متد پرورش استعدادهای ما در مدرسه موسیقی شهر ماستوموتو آغاز شد.
۱ نظر