از «لالایی زیر آوار» تا «زرمان» راهی است از سبکبال رفتن جوانی تا هیمنه و شکوه بلوغ، آکنده از آن لحظههای ناپیدا که به چشم نمیآیند و هستند. همان لحظه لحظههای ریختن قهوهی صبحگاهی یا می شامگاهان که چون پروانههای رنگی میان تارعنکبوت زمان از پریدن باز ایستادهاند. منجمد یا غیر از آن، این لحظهها اکنون سپری شده و اینجاییم، مقابل آثاری امروزی از آهنگسازی که پیشتر از این هم اعلام کرده بود سر در پی نوجویی دارد.
گرایشهای کیاوش صاحبنسق به انباشتن و ضخیم کردن بافت و در آمیختن عناصری از موسیقی ایرانی با موسیقی آوانگارد اروپایی و دلبستگیهایش به متون کهن را از قبل میشناختیم.
چنان که خواهیم دید آنها اینجا هم تکرار میشوند، اما افزون بر آن تکنیکهای گسترش و رنگآمیزی و از همه مهمتر زمان موسیقایی است که دیگرگونه شده و به تعادلی در کنار یکدیگر و در شیوهی بیانی آهنگساز رسیدهاند.
شش قطعه از آثار قرن بیست و یکمی او با اجراهایی در فاصلهی سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ در آلبومی که نام یکی از قطعات (زرمان) را برخود دارد، در دسترس علاقهمندان ایرانی قرار گرفته است. از تاریخ اجرا و ساختار قطعات میتوان به تقریب آنها را مربوط به یک دورهی فعالیت صاحبنسق دانست و حتا شاید بیانیهی این دوره و اعلام بلوغ. بلوغی که به راستی نیاندیشیدن به تصادف همزمانی آن با نقش نمادین چهل سالگی در فرهنگ ما دشوار است. شاید بیدلیل نیست که اجرای جدیدترین این آثار با رسیدن آهنگساز به آستانهی دههی چهارم زندگی مقارن شده است.
کارهای وی در این مجموعه از منظر مادهی موسیقایی با یکدیگر تفاوتهایی دارند اما چیزی که بیش از همه آنها را به یکدیگر متصل میسازد فنون گسترش یافتن آن مواد است. تکنیک تصفیه و غربال که خود آهنگساز نیز در شرحی که بر قطعهی «۱+۹» نگاشته به آن اشاره کرده، عاملی است که به شکلهای گوناگون در این مجموعه از کارهای صاحبنسق دیده میشود و عنصر اتصال دهندهی این دسته ازآثار و از آن هم بالاتر یکی از ویژگیهای سبکی این دورهی آهنگسازی وی است.
غربال به عنوان تکنیکی برای ظهور تدریجی مادهی موسیقایی به ویژه ملودی در نیمهی دوم قرن بیستم به کار گرفته میشد. این روش را میتوان چنین تشبیه کرد که یک هنرمند هنرهای ویدیویی به عنوان غایت یک منظره را در ذهن داشته باشد اما به جای آن که از همان ابتدا به بیننده اجازه دهد تصویر کامل را تماشا کند، پنجرهی دید را کوچک میکند و در طول زمان مربعهای کوچکی از تصویر را به نمایش در میآورد.
به این ترتیب هر چه در زمان پیش میرویم مربعهای منفرد اولیه به صورت جمعهایی از پنجرهها افزایش پیدا میکنند که به تدریج بخشهای بیشتر و بیشتری از تصویر را به ما نشان میدهند، این عمل معمولا آنقدر ادامه پیدا میکند تا تصویر کامل شود. در موسیقی همین عمل را میتوان با مادهی موسیقایی انجام داد و آن را در طول زمان تکه تکه کرده به تدریج از طریق تقسیم خطی در نواختههای یک ساز یا تقسیم موازی مخفی شده در ارکستراسیون یک گروه به نمایش درآورد.
غربال و تصفیه را معمولا به شکل افزایشی به کار میگیرند.
سوی افزایندهی آن که به معنای کامل شدن در جهت زمان است مرسومترین استفاده از این روش بسط مواد موسیقایی است از سکوت تا یک تم تعیین شده؛ موسیقی معمایی است که به تدریج بر شنونده گشوده میشود. به این معنی غربال تکنیکی است که قبلا به کار گرفته شده و چیز جدیدی در خود ندارد. اما نکتهی جالب اینجا است که صاحبنسق غربال را در جهات و ابعاد دیگر هم به کار میگیرد.
او از سوی کاهندهی این تکنیک نیز به خوبی بهره برده و از طرف دیگر آن را به صورتی لحظهای هم در میآورد. یعنی علاوه بر این که کل قطعه در حال بسط یافتن بر اساس سوی کاهنده یا افزایندهی غربال است همزمان با آن، خود تصویرهای کوچک ایجاد شده نیز به این روش از هم وامیپاشند یا شکل میگیرند یا هر دو و هر یک از این سهگانههای شکلگرفتن-تصویر-واپاشیدن به عنوان پنجرهای برای دیدن تصویر کلی قطعه مورد استفاده قرار میگیرد؛ آنها آجرهای سازندهی سطح بعدی هستند و این یعنی بخشیدن ابعادی بالاتر به غربالگری، تو گویی پدیدهای که تاکنون تنها یک بعدی بوده بعد دومی هم یافته است. علاوه بر این آهنگساز توانسته این فن را به شکل دو سویه نیز در آهنگهایش بیاورد یعنی از سوی افزاینده به کاهنده و برعکس.
اعتماد
۱ نظر