استفاده سیاسی از هنر به مثابه یک وسیله در شوروی سابق باعث افت شدید ظهور آثار جاودان در این کشور شد و به همین نحو استفاده همچون یک وسیله از هنر در امریکا و غرب توسط اقتصاد، آن را به اندازه یک وسیله تبلیغی برای حضور یک کالا ساقط کرد و با گرایش به ابزارگرایی در هنر دیگر اثری جاندار چون آثار آلن پو و نظیر آن در امریکا خلق نمی شوند.
در مورد بعدی از ویژگی های اثر هنری دکتر هشترودی به موضوع ابهام و غموض در آثار هنری اشاره می کند. در حقیقت او به درستی موضوع حضور و استمرار اثر هنری را به نوع خاصی از رابطه که جریانی از کشف حجاب های این ابهام هاست، پیوند می دهد. وجود ابهام در اثر هنری به خاطر تجربه شگرف و عمیق هستی شناسانه هنرمند است؛ میدانی است که جریان این کشف ها تبدیل به روندی از معرفت شناسی بیشتر خود می شود.
وجود برداشت های مختلف در اثر هنری برخلاف اثر علمی وجه تمایز دیگر اثر هنری نسبت به علمی است. برداشت های متفاوت در حقیقت روی دیگر ظرفیت اثر هنری در نگاه به پدیدارها از زوایای مختلف است.
مولانا می گوید:
تیغ تا او بیش زد سر بیش شد/ تا برست از گردنم سر صد هزار
او می گوید می توانسته یک پدیدار را از صد هزار زاویه نگاه کند. دست آخر دکتر هشترودی درباره پیوند اثر هنری با زندگی هنرمند و محیط فرهنگی وی صحبت می کند و می گوید اثر علمی از چنین پیوندی برخوردار نیست. اثر علمی را می توان مستقل از محیط خلق آن تحلیل کرد چرا که زبانی جهانی دارد. هرچند این نکته می تواند نوعی گرایش پوزیتیویستی را درون علم اینچنین نشان دهد (چرا که یک پوزیتیویست معمولاً اندیشه های مطرح شده را مستقل از تاریخ ارزیابی و ارزشگذاری می کند.)
با این حال در رابطه های مقایسه یی با هنر درک تجربه هنرمند در محیط فرهنگی اش می تواند راهنمایی برای درک اثر تلقی شود. اگر نتوانیم به عنوان یک غربی مفاهیمی را که حافظ با مولانا در شعر خود بیان می کند، به درستی درک کنیم گاه دچار مشکلات حیرت انگیزی می شویم. برای مثال می توان به برداشت بسیار غلط و غیراخلاقی از رابطه میان مولانا و شمس تبریزی در ذهن برخی که ناتوان از درک چگونگی این ارتباطند، اشاره کرد.
به هر تقدیر در زمانه یی که هشترودی این سخنان فرهیخته را بیان می کرد نه تنها نوعی جریان پوزیتیویستی به همراه نوعی نگرش چپ با گرایش لمپنی حاکم بود بلکه حکومت نیز ترجیح می داد میدان های تحلیلی به ویژه در مورد هنر مسدود باشد. بی مناسبت نیست که هنوز هم اسناد مربوط به چگونگی نگرش دستگاه های سیاستگذار حکومت پهلوی انتشار نیافته اند چرا که انتشار آنها می تواند قدر و ارزش نگاه هشترودی به این مسائل را آشکار سازد. او از معدود کسانی در عرصه علم و اندیشه معاصر ایران بود که توانست هویتی جهانی برای حضور خود تدارک بیند.
او هیچ گاه از دانسته هایش برای کسب قدرت سیاسی استفاده نکرد، آن هم در زمانه یی که این نوع دنبال کشیدن ها که هیچ گونه پشتوانه اندیشگی نداشت تبدیل به یک مد شده بود. میراث هشترودی تنها کتاب هایش نیست، میراث هشترودی شاگردانی است که تربیت کرد؛ شاگردانی که به آنها آموخت تنها صداقت می تواند میدان های معرفت و علم را روی آنها و در نتیجه کشور بگشاید. البته به شرطی که صاحب پشتکار در فراگیری باشند. از نظر او اندیشمند کسی نبود که زیاد می دانست. بل اندیشمند کسی بود که می توانست دانسته هایش را به زیر همین سوال ببرد.
وب سایت محسن قانع بصیری
۱ نظر