به همین دلیل هشترودی روی این نکته تاکید می ورزد که پیشرفت علمی به معنی تبدیل شدن همه فرهنگ ها به یک فرهنگ نیست. این درست است که علم قادر شده امکانات مشترکی برای بشر فراهم کند اما به همان نسبت زمینه برای زایش و فعال شدن فرهنگ های منطقه یی نیز بیشتر فراهم شده است. او می گوید؛ «قبول تمدن جدید مادی و علمی آداب و رسوم ملی را تغییر نمی دهد. ژاپنی که قریب سه قرن است تمدن مادی جدید را استخدام کرده، هنر و ادبیات ملی خود را حفظ کرده است. در واقع اگر هم می خواست که آنها را از دست داده و ادبیات اروپایی اختیار کند، ممکن نبود.»
هشترودی علت وجودی این تنوع فرهنگی را در ذات خلاقه انسانی می داند. او می گوید انسان موجودی است که ذاتاً خلاق است و طبعاً همین ویژگی نیز موجب تنوع اجتماعات و فرهنگ ها نیز می شود. به سهولت می توان درک کرد که هرچه بر توان نوزایی انسان افزوده شود تنوع نیز بیشتر می شود اما این تنوع به معنی ظهور اختلاف از بیخ و بن نیست. انسان موجودی است «که بر خود شوریده و در این عصیان و انقلاب قالب اندیشه های کهن را درمی شکند و طرحی نو درمی اندازد. راز ترقی و تکامل در همین گوناگونی است ولی در همه این احوال طرح زمینه ثابت باقی می ماند و فقط شاید رنگ آمیزی منظره و پرده نو به نو می شود.»
سرانجام دکتر هشترودی تمایزات از اثر علمی را در موارد زیر طبقه بندی می کند.
۱- دریافت هنری بالاصاله تالیفی است نه چون دریافت علمی که تحلیلی است.
۲- در اثر هنری همواره با ابهام و غموض روبه رو می شویم، در حالی که اثر علمی باید روشن و موجز به ذهن عرضه شود.
۳- نسبیت در اثر هنری و مطلق بودن اثر علمی، یا بهتر بگوییم برداشت های متفاوت از یک اثر هنری و برداشت مشترک از یک اثر علمی
۴- اثر علمی مستقل از زندگی خالق آن قابل نقد است اما اثر هنری نیاز به بررسی زوایای زندگی خالق آن و محیط وی دارد. (از نظر هشترودی فقدان بیوگرافی نویسی در ایران نقد اثر هنری را نیز مشکل کرده است.)
در مورد اصل تالیفی بودن اثر هنری و تمایز آن با رشته تکاملی نظرات و آرای علمی یک نکته مهم را باید خاطرنشان کنیم و آن موضوع تمایز نوع خلاقیت در اثر هنری با اثر علمی است. به عبارت دیگر اثر هنری حاصل نوعی شهود درونی است. (در مورد پیام معنوی اثر و پیوند آن با تکنیک های هنری) در حالی که اثر علمی محصول روندی تحلیلی میان تجربیات و خواسته هاست.
۱ نظر