با وجود آنکه بسیاری از علاقمندان به موسیقی در ابتدای راه تحصیل و فراگیری موسیقی، به رشته موسیقی کلاسیک علاقمند می شوند اما اغلب در ادامه راه پس از آشنایی با پیچیدگی و گستردگی آن دچار رعب و وحشت در ادامه و یا شک و تردید در انتخاب مسیر آینده می شوند. این ترس به حدی است که ممکن است باعث رها کردن این رشته و یا حتی در نهایت تحصیل موسیقی شود.
علت اصلی این اتفاق در بیشتر موارد آن است که هنرجویان موسیقی اغلب نمی دانند در حال ورود به چه مقوله ای هستند و یا هدف نهایی آنها از تحصیل موسیقی کلاسیک چیست؟ بسیاری از آنها حتی نمی دانند که بدون مطالعه آکادمیک موسیقی کلاسیک نیز می توان از طریق شنیدن از این موسیقی لذت برد.
واقعیت آن است که موسیقی کلاسیک (به معنای عام کلمه) گستره ژرف و بسیار غنی هنری است که هنرجویان هر چقدر راجع به آن مطالعه، تحقیق و تمرین کنند هرگز به انتهای آن نخواهند رسید و همواره عجایب و زیبایی هایی برای کشف در آن پیدا خواهند کرد. در این مرحله هنگامی که یک محصل موسیقی پس از آشنایی یکی دو ساله با موسیقی کلاسیک، توانایی محدود خود را در مقابل این پهنه عظیم هنری قرار می دهد دچار سردرگمی شده و از خود سئوال می کند : “آیا ادامه دهم؟”
بله هنرجویی که روزی با شنیدن یا دیدن اجراهای موفق و زیبای موسیقی کلاسیک شیفته این رشته هنری شده بود به یکباره احساس تزلزل در مسیر انتخاب شده خود می کند. چرا اینگونه است؟
اغلب نوجوانان علاقمند به موسیقی برای خود قهرمانانی دارند و رویاهای او را در سر می پرورانند، از آهنگسازانی چون باخ، موتزارت، بتهوون و … گرفته تا نوازندگانی چون لیست، پاگانینی، هایفتز و …. و یا رهبران ارکستری چون سولتی، کارایان و … کارهای زیبای این افراد و تبلیغاتی که روی نام و آثار هنری آنها انجام گرفته نوجوانان را علاقمند به طی مسیری می کند که در نهایت به یکی از این افراد ختم می شود. اما آیا برای موتزارت یا پاگانینی و یا کارایان شدن کافی است تنها به مطالعه، تحقیق و تمرین کارهای آنها بپردازیم؟
نه. مشخصا” اینگونه نیست. در نظر داریم در طی دو مطلب بطور خلاصه به گستره هنری که یک هنر آموز موسیقی کلاسیک طی تحصیلات خود باید با آنها آشنا شود نگاهی داشته باشیم.
قرون وسطی
موسیقی به معنی امروزی از قرون وسطا شکل گرفت و به همین دلیل موسیقی این دوران از بغرنجترین نوع موسیقی برای ما مردمان متمدن امروزی است. موسیقی این دوران شاخصه هایی چون بسط آرام و عدم وابستگی وزنی در بخش های مختلف صدایی می باشد. اغلب آثار قرون وسطی فاقد آهنگساز مشخص می باشد و قطعات با نام آنها مشخص می شود و لازم است هنرجویان موسیقی کلاسیک با تعداد قابل توجهی از آنها آشنا باشند. همچنین در این گستره زمانی – یعنی حدودا” ۵۰۰ سال اول هزاره دوم – می توان به تعداد انگشت شماری آهنگساز اشاره کرد که هنرجوی موسیقی کلاسیک ناگزیر است با آنها و کارهایشان آشنا باشد.
رنسانس
رنسانس هنگامی بود که شاخه های مختلف هنر در تحولی شگرف احیا شد و موسیقی نیز به دنبال نقاشی و مجسمه سازی دستخوش تغییرات بسیار شد. این دوران که شامل نیمه دوم قرن ۱۵ و تمام قرن ۱۶ بود شاهد پدیدار شدن هارمونی و ساختارهای فرمی در موسیقی بود. در این دوران آشنایی با کارهای هنرمندی چون فرانکو فلمیش (Franco-Flemish) که از پایه گذاران موسیقی رنسانس است و یا هنرمندانی چون جیوانی پالسترینا (Giovanni Palestrina) ، کلادیو مونتوردی (Claudio Monteverdi) ، رولند لاسوس (Claudio Monteverdi) و تنی چند از دیگر بزرگان موسیقی رنسانس لازم است.
باروک
قرن ۱۷ و نیمه اول قرن ۱۸ دوره موسیقی غنی کنترپوانیک، مملو از ملودی های آراسته و زیبا با تزئینات زیاد بود. تفاوت فاحش موسیقی این دوران استفاده از صدای انسان و ساز بطور گسترده در کارهای موسیقی بود. از بارزترین پدیده های این دوران باید به توجه مراکز دینی به موسیقی یاد کرد. در این ارتباط دانستن موسیقی های هارپسیکورد باخ، ژان فیلیپ رامئو (Jean Philippe Rameau) و فرانکویس کوپرین (Francois Couperin) و نیز کارهای پیانو یا ارکسترال آهنگسازانی چون هندل (G.F. Handel)، ویوالدی (A. Vivaldi)، آرکانجلو کورلی (Arcangelo Corelli) از نمونه کارهای لازمی است که هنرجوی موسیقی کلاسیک باید با آنها آشنا باشد.
در مطلب بعد راجع به سایر قسمت ها و رپرتوآرهایی که یک هنر جوی موسیقی باید آنها را فرا بگیرد که شامل کلاسیک، رمانتیک، قرن بیستم و مدرن می شود صحبت خواهیم کرد.
۱ نظر