از موسیقی میرا، تا موسیقی جاودان
مقدمه:
سالهاست منتقدان هنری و موسیقیدانان قصد در تعریف و تحلیل چیستی “موسیقی کلاسیک” دارند، تعاریف مختلفی از این اصطلاح بیان شده ولی بیشتر آنها یا قسمتی از واقعیت را در بر میگیرند یا کلا به بیراهه رفتهاند. با نگاهی به تعاریف ارائه شده، مشاهده میکنیم که نه تنها تعریف جامعی به دست نیامده بلکه راه را برای تحلیل نقاط مشترک، موسیقیهایی که زیر این عنوان قرار میگیرند را دشوار کردهاند؛ این تعاریف گاهی قسمتی از واقعیت را ارائه میدهند مانند: “نوعی از موسیقی که مخاطب الیت دارد” یا نوعی سادهنگری حیرتانگیز از آنها برداشت میشود. نظیر؛ “نوعی از موسیقی که از روی نت نواخته میشود”.در این نوشته با دیدی کلیتر موسیقی و نوع تاثیرگذاری و مخاطب شناسی آن مورد بررسی قرار گرفته و سعی بر آن بوده که به جامعترین تعریف از موسیقی کلاسیک برسیم که گاهی حتی به درستی و به صورت ناخوداگاه، به آثاری اطلاق میشود که در سنت این نوع موسیقی هم نبودهاند (مثلا اثری از پیاتزولا که با آکاردئون نواخته شده و فرم آن هم تانگو است ولی به درستی “موسیقی کلاسیک” خوانده میشود.). این نوشته را میخوانیم:
هنگامی که میخواهیم، تعریفی از موسیقی کلاسیک ارائه دهیم، ناچاریم، موسیقی را از دو منظر مورد بررسی قرار دهیم:
۱- مدلهای پایداری زمانی و مکانی موسیقی یا همان اثرگذاری موسیقی از نقطه نظر زمانی و مکانی
۲- موضوع مهم رابطه موسیقی با شنونده یا پدیدار با ذات شناسنده که خود در مثلث متن، پدیدار و ذات شناسنده قابل بررسی است. در این رابطه خلق مجدد اثر توسط شنونده مورد بررسی قرار میگیرد.
اصولا هر اثر هنری و از جمله موسیقی دارای دو میدان برای حضور خود است. اول؛ حضور جغرافیایی و جمعیتی آن و دومین؛ حضور زمانی اثر. یک اثر آنگاه که در قلمرو جغرافیایی حضور خود مورد بررسی قرار میگیرد، با کمیت شنونده خود روبرو میشود. این که چه تعداد شنونده با آن رابطه برقرار کرده و از شنیدنش استفاده کردهاند؟ یعنی جاذبه جمعیتی آن چه حد بوده است؟ مطرح میشود. در مقابل هر اثر موسیقی دارای یک میدان اثر زمانی است، بدان معنا که اثر تا چه زمانی شنیده میشود.
با توجه به این دو نکته، می توان سه نوع موسیقی را تقسیم بندی کرد:
الف: موسیقی دارای دامنه مکانی گسترده و زمانی کوتاه، این نوع موسیقیها بوفور در بازار یافت میشوند، برای مثال انواع و اقسام آن نوع موسیقی که پاپ مینامیمش در این گروه میباشند؛ با این حال این نوع از هنر میتواند در خود آثار موسیقی با دامنه زمانی بیشتر را نیز بپرورد.
رابطه شنونده با این نوع موسیقی بیشتر غریزی و عاطفی است. موسیقی در این حال تنها با قلمرو غریزی و عاطفی و گاه حالت نوستالوژیک ذهن رابطه برقرار میکند. این نوع موسیقی ها برای اثر گذاری خود معمولا به عوامل ثانویهای نیز نیازمندند. بی دلیل نیست که هر چه موسیقی پاپ از ظرفیت خلاقهای که به ظهور گروههایی همچون، بیتلها، پیوند داشت، دور شد و به حوزه تاثیرگذاری از راه تصویر و کلیپ ها وارد شد، نشان داد که چگونه از هویت مستقل و خلاق خود دور میشود. در حقیقت ویژگی اصلی اثر موسیقیهای با دامنه مکانی بیشتر، تاثیرگذاری یک سویه آنها بر ذهن و فقدان توان موسیقی برای رجعت مجدد شنونده به خود است. این ضعف منجر به تسلط عوامل ثانویهای چون تصویر بر موسیقی پاپ گردید، به طوری که در بسیاری از کلیپها، این موسیقی نیست که نقش اصلی را بازی میکند، بلکه این تصاویراند که سریعا از طریق مونتاژ تغییر میکنند و تاثیر گذار میشوند.
پس ویژگی موسیقی غنی، حضور زمانی آن است که دارای وزن مستقلی از اثر گذاری است. در مورد آثار جاودان موسیقی اصولا استفاده از تصویر گمراهکننده و تحمیلکننده است، چراکه موسیقی به دلیل رجعت مدام شنونده به خود، بصورت مستقل دارای قدرت اثر گذاری است.
ب: آثار هنری و از جمله موسیقیهایی که در گروه دوم قرار دارند، آنهایی هستند که دارای دامنه زمانی اثر بسیار زیاد و دامنه مکانی کم اند. این موسیقی ها که چون یک کتاب غنی فلسفی عرضه میشوند، بر خلاف موسیقی های گروه اول که وسیله ای برای بیداری یک حس غریزی، عاطفی و نوستالژیکاند، خود را به صورت یک منبع به شنونده خود نشان میدهند. به همین دلیل و رابطه شنونده با این موسیقی، رابطه ای تحلیلی – انتقادی میگردد.
بی دلیل نیست که حجم عظیمی از نقد هنری در شاخه موسیقی کلاسیک تولید شده. این نقدها در شاخههای مختلفی ظاهر میشوند. از موضوعاتی مثل استیل نوازندگی تا شیوه آهنگسازی سالهاست که نقادی صورت گرفته و تا امروز ادامه دارد.
رابطه شنونده با این نوع موسیقی، به گونه ای است که مخاطب اثر، با هر بار شنیدن آن، میدانی از تامل نسبت به خود و اثر میآفریند که در فرجام خود شنونده چون یک کاوشگر، از درون نغمهها و ریتمهای آن حالات جدیدی یافته و نوع جدیدی از لذت شنیداری را تجربه میکند.
لازم به ذکر است، این نوع موسیقی در عین حال میتواند از تاثیرگذاری عاطفی، غریزی و نوستالژیک نیز بهرهمند باشد، ولی این نوع نگرش به موسیقی، نگاهی فرعی است.
مجله هنر موسیقی
با سلام به دوستان و سروران عزیز جنابان قانع بصیری و پورقناد
باز هم اندر تعریف «موسیقی کلاسیک»
واژه «کلاسیک» هم مانند بسیاری از واژه ها کاربرد های کاملا مختلف و متفاوت داشته و دارد. در مورد استفاده از آن در رابطه با موسیقی و در ایران باید به مسئله اساسیِ «عامیانگی گفتمانِ موسیقی در ایران» توجه ویژه داشت.
عامیانگی در موضوع های مفصل و مشکل (کمپلکس ـ مانند مقوله موسیقی که پدیده ای است فرهنگی /هنری/علمی/ اجتماعی/ تاریخی/و..) اجتناب ناپذیر است ، بویژه ، آنگاه که موضوع مورد بحث (مثلاٌ موسیقی) مورد توجه ، علاقه و گفتگوی(هارمونیک) غیر متخصصان آن مقوله (مثلاٌ موسیقی) هم باشد. مقایسه ای میکنم با مقوله پزشکی و امور مربوط به سلامیتی و مریضی. در کنار علم پزشکی و زبان علمی آن ( که انباشته از واژه های لاتین و برای غیرپزشکان نامفهوم است) مردم عادی غیر پزشک هم لازم دارند که در امور سلامتی و بهداشت گفتگو و تبادل نظر کنند. به عنوان مثال واژه عامیانه «دل درد» در زبان عامیانه پزشکی مورد استفاده است و کاربرد هم دارد. (مادر به مادربزرگ اطلاع میدهد که بچه «دل درد» دارد. مادربزرگ تجویز میکند که به او آب داغ نبات داده شود ، که مفید واقع شده و «دل درد» رفع می شود. (واژه عامیانه کاربرد روزانه دارد)
اما معلوم نیست که «دل» دقیقاً کدام عضو بدن است. معنی دقیق ندارد ، گاهی ـ بویژه اگر پای ادبیات هم در میان باشد ـ «دل» قلب است (دلدار و دلبر و غیره) اما ممکن است که معده هم باشد یا کل امعاء و احشاء . درحالیکه در زبان علمی پزشکی کوچکترین عضو بدن یک اسم خاص دارد که هر پزشکی موظف به دانستن آن است. پزشک با شنیدن «دل درد» در پی آن خواهد بود که آیا «آپاندیس» است یا «گاستریک» یا …. تا معالجه دقیق پیشنهاد کند.
در گفتمان موسیقی ایران نه تنها از این نوع واژه ها ی عامیانه ـ که معنی دقیق ندارند ـ بسیارند، بلکه اصولا گفتمان موسیقی بر پایه این نوع واژه های عامیانه بنا شده است. در کنار واژه «کلاسیک»، که از غرب وارد شده است ، واژه های مانوس و آشنا مانند «سنتی» , «بداهه نوازی» ، «مایه» ، «مقام» ، «دستگاه» ، «ضرب» ، «وزن» و …. هم معانی دقیقِ تدوین و تثبیت شده ندارند.
کاربرد خاص و علمی «کلاسیک» و «موسیقی کلاسیک» مربوط به تاریخ هنر است و نام یک دوران وسبک است که در تاریخنگاری هنر ، دوران بعد از باروک ، حدود اواخر قرن ۱۸ تا اوائل قرن ۱۹ با چشم داشت به هنر کلاسیک باستان (که آن نیز نامگذاری تاریخنگاری بوده است) ، « کلاسیک» نام گذاری شده است .به عبارت دیگر « کلاسیک» در تاریخ هنر فقط یک نام است برای سبک های خاص تاریخی هنری .(درموسیقی : کلاسیک وین، سبک هایدن ، موتزارت و بتهوون. در ادبیات، یوهان ولفگانگ فون گوته. در معماری، آندره پالادیو) در این معنی «موسیقی کلاسیک» بطور خلاصه در میان دوره های هنری همجوار «باروک» و «رمانتیک» قراردارد. معنی لغوی « کلاسیک» که از کلاس و درجه بندی (که درایران به درجه های تحصیلی گفته می شود) می آید، «درجه یک» یا «بهترین درجه» یا «درجه عالی» است. به علت این بار مثبت واژه ، هرکس هر هنری را بهترین می داند و می پسندد، « کلاسیک» می نامد و بدینگونه این واژه وارد به زبان عامیانه شده است. (در حالیکه واژه «باروک» که بار چندان مثبتی ندارد در زبان عامیانه هم موجود نیست)
در غرب و اروپا هم زبان عامیانه موسیقی در بین علاقمندان به این هنر که موسیقدان نیستند و از علم موسیقی هم بی خبرند ( که تعداد کثیری هم هستند) رواج دارد و از جمله «موسیقی کلاسیک» در این گروه وهمراه با ایشان حتی در تلویزیون و رادیو هم مورد استفاده است ، اما (مانند «دل درد» ) معنی دقیق ندارد. اصولا ویژگی اصلی زبان عامیانه بی دقتی است. «موسیقی کلاسیک» در این رابطه به معنی موسیقی جدی و هنری که از موسیقی سرگرم کننده جدا است ، به کار می رود. اما نوع خاص و دقیق یا سبکی خاص یا کیفیتی خاص را مشخص نمی کند. پی گیری معنی آن از راه معنی لغویش هم بیشتر باعث گمراهی است تا روشنگری. آنگاه که مردم عامی در مورد یک مقوله علمی ملزم به گفتگو باشند چاره دیگری ندارند جز آنکه به زبان عامیانه ( و بدون دقت علمی) گفتگو کنند و بهتر همان است که گفتمان عامیانه و نادقیق باشد. هرنوع سعی در دقیق کردن واژه های عامیانه باعث اختلال و نابسامانی بیشتر می شود . چراکه گفتگوکنندگان عامی ، مقدمات و علم مربوطه را نمی دانند و اگر دانند ، که دیگر عامی نیستند. (همانطور که واژه« دل درد» هم در علم پزشکی دنبال نمی شود)
مشکل ما در ایران این است که زبان عامیانه موسیقی نه زبان مردم عامی و علاقمند به موسیقی ، بلکه زبان موسیقیدان ها و حتی اساتید و مدرسین دانشگاهی در رشته موسیقی هم هست و عامیانگی فضای نشریات تخصصی و تئوری پردازی ها و رساله های دانشگاهی را هم اشغال کرده است. استادان طراز اول موسیقی ایرانی (از علینقی وزیری تا محمدرضا لطفی) با بیانی عامیانه ، به تعریف و نظریه پردازی در باره موسیقی ایرانی پرداخته اند. چرا که این استادان همه «اهل فن» بوده و هستند و «اهل علم » نبوده و نیستند. ( موازت و بتهون هم که اهل فن بوده اند مقالات و رسلات علمی ننوشته و تئوری پردازی نکرده اند) ( نک به مقاله «گفتمان موسیقی ایرانی در فضای عامیانگی» درماهنامه هنرموسیقی شماره ۹۵ به همین قلم)
حاصل کار هم اینکه می بینیم : گفتمان های عامیانه با هم رابطه ندارند. شرکت کنندگان به علت عامیانگی بیان قادر به توافق با هم نیستند. چرا که واقعیتی قابل شناسایی نیست . درنتیجه تداوم به وجود نمی آید. هرشرکت کننده ای و درهر مطلبی باید از اول شروع کند ، گویی که قبل از او در آن زمینه مطلبی وجود نداشته. چرا که مطالب قبلی قابل فهم ودرک واستفاده علمی نیستند و مطالب به هم اضافه نمی شوند. هر مطلبی به خود مشغول و محدود است.
حاصل سخن اینکه «موسیقی کلاسیک» در حوزه عامیانه ( که در ایران شامل دانشگاه های موسیقی و هنر هم هست) مفهوم دقیقی نخواهد داشت و به عملکرد عامیانه اش ادامه خواهد داد ، تا زمانی که حوزه های فنی ، علمی ، و عامیانگی از هم جدا شوند.
خسرو جعفرزاده
وین نوامبر ۲۰۱۰
با سلام از مطلب شما
ما در واقع باید بگوییم موسیقی یعنی چه این می تواند ما را نزدیک تر به معنی موسیقی کلاسیک بکند زیرا مثلا وقتی آهنگساز اثری چون فنلاندیا (سیبلیوس) این اثر را خلق می کند بسته به نوع زمان و نوع مکان و وع احساسات و از همه مهم تر کار کردن و به قولی کمپوزیتوری روی آن کار داشتن موسیقی خلق می کند ما دیگر نباید بیاییم و دسته های موسیقی را از دید حرفه ای خودمان بسنجیم چون این نگاه از دید عوام و مردم می باشد که اصلا نمی دانند موسیقی یعنی چه و چه معنایی می دهد که می گویند موسیقی پاپ” کلاسیک”جاز” این دسته بندی از برای مردم است که بفهمند موسیقی که گوش می دهن موسیقی نیست و همان طور که از اسم پاپ می آید یعنی بی احترامی به شما با تشکر.
bernstein in musighi ro noie az musighi midune ke morataban darhale roshd gostaresh va bast avamele musighaie az jomle melody,ritm va …ast.ke in roshd musighi ra be kamal miresanad va saranjam payan mipazirad. dorost hamanande yek ensan ke be donya miayad roshd mikonad va saranjam payanash fara miresad.ba sepase faravan az shoma.
خیلی ممنون از مطالب خوبتون فقط لطفا به جای واژه کلیپ از واژه ویدئواستفاده کنید. کلیپ اصطلاح عامیانه ای است بین قشر کم سواد تر جامعه رایج شده و اصلا به بقیه متن و بیان شما نمی خورد.