آنچه موجب خلق اثری هنری و به ویژه موسیقی می شود، زایش درونی اثر و تجسد بیرونی آن است. علت نیز روشن است، هر اثری دارای دو ویژگی جوهره ی هنری و تکنیک های تجلی است. علم به اولی از راه معرفت شناسی و علم به دومی از راه منطق ها و عقل ویژه ی ساختاری به دست می آید. ما برای اولی دارای حس ویژه و خاص خود و برای دومی دارای احساس های پنج گانه ایم، دستگاه هایی که به تجربیات مشترک توجه دارند.
اگر خلق زیبایی، امری انگیزشی و درونی است، پس درک اثر هنری نیز چنین است.
همان طور که نغمه ی ارغنونی که همان جوهره ی تاثیرگذار موسیقی است از درون ما می تراود، این گوهر اثر باید به اعماق درون شنونده رود تا زیبایی خود را آشکار سازد.
در تمدنهای خاک توانستند، میان این دو حس یعنی خلق و درک اثر ساختارهایی عقلایی پدید آورند یا بهتر بگوییم ساختارهای عقلایی را فرموله کنند.
این روندها توانست به فنون مختلف برای تجلی اثر موسیقی انجامیده و میدان های متکثر را پدید آورد. به عبارت بهتر اگر سازه های میانی پدید نمی آمدند، امکان نقد اثر میان درون خالق آن تا شنونده میسر نمی گردید. در مقابل در تمدن آب از آنجایی که عالم المثال از قدرت بیشتری برخوردار است، برعکس نوعی جریان مدام ساختار شکنی پدید آمد.
در تمدن آب فقدان ظهور فردیت عقلایی اجازه ی ایجاد ساختار میان دو حس در هنر موسیقی را نداد و در نتیجه تنها جوهره ی ارغنونی اثر به صورت عریان تجسد می یافت. این امر موضوع خلق اثر را به زوج اثر ـ نوازنده پیوند داد و به همین دلیل موسیقی در شرق به جز در جریاناتی استثنایی، امکان دستیابی به ساختارهای عقلایی را از دست داد و فقدان همین ساختارها بود که نگذارد دو مقوله ی خلاقیت و زایش اثر از خلاقیت نوازندگی یا بهتر بگوییم، نوازنده جدا شوند. مهم ترین این ساختارها همان نت ها بودند.
نت ها این امکان را فراهم کردند که اثر مستقل از نوازنده حضور و انتقال پیدا کند. اینکه چرا برای بیان مکنونات درونی کتابت به کار برده شد ولی برای بیان موسیقی در فرهنگ آب کتابت فراهم نشد؟ خود سئوالی است که باید به آن پاسخ دهیم.
چنین به نظر می رسد که این روند اخیر، یعنی کتابت موسیقی نیز انجام می پذیرفت اما به صورت بسته و نه در ساحت اجتماعی. هر نوازنده ای برای خود زبانی ویژه خلق می کرد. می گویند مرحوم محجوبی نیز چنین میکرد، او زبانی خاص خود (نت نویسی) را در موسیقی خلق کرده بود!
۱ نظر