در واقع دریافت ذهن در زمینه پیوستگی و اتحاد موسیقایی جمله که روند اجرای صعودی دارد با آمیخته و درگیر شدن به موضوع مقاطع برش در پس اجرای هر دسته نت شش تایی و ایجاد یک تغییر پوزیسیون، دچار نوعی آشفتگی ذهنی می گردد که این آشفتگی با ماهیت سیال جمله در تضاد است و به دلیل وجود همین امر، ذهن به شکل منفک و پله گونه به جمله پرداخته و از آزادی آن در پرداختن به جمله و برداشت ماهیت سیال از جمله دچار ایراد می گردد و در عمل، جمله سخت تر از آنچه هست به نظر می رسد و زمان بیشتری را نیز در تمرین برای رسیدن به پختگی طلب می کند.
از سوی دیگر، با تغییر ادیت دست چپ نیز نمی توان به پاسخی بهتر از ادیت معمول ذکر شده، دست یافت و بهترین روش اجرا در همین نوع ادیت می باشد.
حال با توجه به آنچه در بالا گفته شد، می توان به روش جمله بندی ذهنی این نمونه پرداخت.
برای اینکار لازم است تا تمرکز ذهن را از روی نت های سل دیز و سی دیز آغازین برداشته و با جابجایی ذهنی نتها، هر جمله را مرکب از شش نت ولی این بار بگونه ای که نت آغازین جمله لا دیز باشد، ببینیم.
در این شکل دسته بندی ذهنی، جمله به جای آنکه با سل دیز آغاز گردد با لا دیز آغاز گشته و نت سل دیز نه سنگ بنای یک جمله، بلکه عضوی از یک دسته شش نتی است که تمرکز خاصی بر روی آن از طرف ذهن وجود ندارد و ذهن نوازنده این نت و تغییر پوزیسیون انجام گرفته بر روی آن را، در داخل ساختاری روان و به دور از مشکل پذیرفته است.
در واقع ردیف نت های یک جمله به تعداد دو نت در ذهن به جلو رفته و سومین نت، تبدیل به نت آغازین جمله می گردد. در این حالت جمله های منفک نیز در دل یکدیگر حل شده و نسبت به همدیگر پیوسته می گردند و مقاطع برش بوجود آمده پس از اجرای هر دسته نت شش تایی و ایجاد تغییر پوزیسیون که در بالا گفته شد، از میان می رود.
در این راهکار، برای رسیدن به کمال مطلوب در اجرای جمله لازم است تا پس از جمله بندی به شکل گفته شده، نوازنده شکل جدید جمله را نزد خود و بدون بکارگیری ساز در ذهن خود به شکل آوازی بخواند و فراز و فرود موسیقی هر جمله را پیش از نواختن به ذهن خود معرفی کند تا در هنگام نواختن نیازمند به تعلیم دادن موسیقی جمله از طریق ساز به ذهن خود نباشد بلکه تلقی ذهن از این موسیقی را با ساز نمایانگر سازد(پیشتر در مقاله ای بنام نت خوانی و اجرا درباره تاثیر دریافت ذهن بر نحوه اجرا نوشته ام) و از سوی دیگر با خواندن جمله به روش پایه، به مقایسه این دو جمله شناسی و تفاوتهای این دو بپردازد.
در اینجا دقت به این نکته نیز جالب است که هر چند می توان ردیف جملات را نه به میزان دو نت، بلکه فقط به میزان یک نت به جلو راند و آغاز جملات را نه از نت لا دیز بلکه از سی دیز در ذهن آغاز نمود. اتخاذ این روش نیز نسبت به در نظر گیری جملات حالت پایه (شروع جمله با سل دیز) به مراتب بهتر است، اما به دلیل آنکه خاتمه هر جمله به نت سل دیز خواهد افتاد و اتمام هر جمله با یک تغییر پوزیسیون همراه خواهد بود، چندان مطلوب نیست. بنابراین روش تشریح شده اصلی که جملات با جابجایی دو نت در ذهن خوانده می شوند(شروع جمله با نت لا دیز) ارجحیت خواهد داشت.
حال که ذهن به برداشتی روان که ناشی از ممزوج شدن جملات در دل یکدیگر است، دست یافته می توان دو آرشه راست وچپ رفت و برگشتی را نیز به یک آرشه قوی راست تقلیل داد. زیرا دیگر نت سل دیز در ذهن نوازنده آغازگر هیچ دسته نت یا جمله ای نیست بلکه بخشی از داخل دسته جمله شش نتی است و دلیلی برای تغییر آرشه بر روی این نت وجود ندارد.
در اینجا وجود یک آرشه برای اجرای جمله خاصیت سیال تری را در روند کلی اجرای نوازنده مهیا می سازد که این خصوصیت تنها بواسطه تغییر نگرش ذهن نسبت به جملات و بدون هیچ گونه تغییر در ساختار ادیت دست چپ حادث می گردد.
لازم به یادآوری است که روش جمله بندی ذهنی که در بالا توسط نگارنده تشریح گشت، غالبا در مواردی کارساز می گردد که نمی توان با تغییر ادیت در ویولن به نتایج بهتری در ساختار اجرایی جمله دست یافت.
mersii aaaaaali bood.