کاوشی در جایگاه، کاربردها، دشواریها و روشهای آنالیز موسیقی (*)
اشاره: برای آن که به اعماق روح آهنگساز و اثر او بتوان نظری انداخت تا به چگونگی آنچه او با اشراف به آن یا نادانسته – مخاطب خویش را به دام خوشطبعی خویش میاندازد – پی بریم، چارهای جز سلاخی آن پیکره بینقص یعنی اثر هنری او نیست چرا که اینجا در جستجوی آن چرا و چگونههایی هستیم که – بی آنکه مجذوب بودن ما در میان باشد- ما را به سوی جوهرهای هدایت میکند تا از طریق آن بتوانیم با درک آن زیباییشناسی در جستجوی مشابه آن در آثار همان آهنگساز یا آهنگسازان دیگر بپردازیم.
همان گونه خلق کنیم و یا با عنوان مجری اثر مسیر و شیوه اجرای آن را هرچه بهتر به خاطر بسپاریم تا در نهایت به آن گونه که او خواسته و گفته نزدیکتر شویم.
تحلیل و آنالیز آثار آهنگسازان ایران و جهان به صورت پراکنده در شمارههای مختلف فرهنگ و آهنگ با شکلی ابتدایی یا نیمه تخصصی با رعایت مخاطبین کمتر متخصص در زمینه موسیقی تا تخصصی به فراخور ضرورت موضوعی و توجه مخاطب خاص موسیقی آورده شده است. با شروع تخته سیاه که با هدف نمایش مقالات و ترجمههای تخصصی دانشجویان موسیقی و کلا قلمزنیهای اهالی جدی موسیقی در مجله جایی را به خود اختصاص داد، ضرورت باز کردن بحث چیستی تحلیل و آنالیز برای مخاطبین مجله اجتنابناپذیر بود، از این رو از این شماره به موازات تخته سیاه و مقالاتش به بررسی چالشها و روشهای تحلیل و آنالیز خواهیم پرداخت.
مقدمه
تجزیه و تحلیل موسیقایی فرآیندی پیچیده است که گاه خوانندگان را به وحشت میاندازد و به دلیل همین پیچیدگی و عکسالعمل مخاطبان ممکن است جایگاه فضلفروشی نیز قرار بگیرد؛ چرا که میتوان بهخاطر انجام کاری چنین دشوار فخر فروخت. طبیعی است که اگر آنالیز را اینگونه بنگریم از آن دوری خواهیم کرد (حداقل به عنوان مخاطب) و چنان که میدانیم برخی از خوانندگان این کار را انجام میدهند.
اما کمی آشنایی بیشتر باعث میشود متوجه شویم که نه تنها دلیلی برای دوری کردن وجود ندارد، بلکه چون «آنالیز» فرآیندی است که به یاریمان میآید تا موسیقی را «بفهمیم» یا «بشناسیم»، شایسته است که طرف توجه قرار گیرد. این فرآیند به مجریان کمک میکند که قطعه را فراتر از تنها چند علامت گرافیکی ببینند و چیزی بیش از یک صوت سطحی از آن استخراج کنند (یعنی اجرایی موسیقاییتر برایمان فراهم کنند) و به شنوندگان کمک میکند تا آن چیز فراتر را بشنوند.
پس باید اعتراف کرد که در حقیقت آنالیز راهی است (یکی از راهها، و به گمان من یکی از مهمترین آنها) برای اینکه بهجای «گوش کردن» موسیقی، آن را «بشنویم». بر این اساس آنالیز ابزاری است که جهان ما را موسیقاییتر میکند هم با تاثیر بر اجراها و هم با تاثیر بر شنیدار. البته آنالیز در کارهای دیگری مانند مطالعات موسیقیشناختی و فرآیند آهنگسازی نیز دخالت دارد؛ اینها هم از همان طریق قبل- هر چند کمی پوشیدهتر و غیر مستقیم – بر دنیای موسیقی اثرگذارند.
پرداختن به این یاریگر جهان موسیقایی در زبان فارسی دشواری مضاعفی به همراه دارد؛ قلت ادبیات مرتبط.
چه از دیدگاه نظری و چه از نظر مصداقها، نوشتارهای حاوی تحلیل موسیقایی در زبان فارسی کماند و در بیشتر اوقات کیفیتی برابر نمونههای موجود در سنت تحلیلی موسیقی غرب ندارند. با این همه در این مقاله تا آنجا که ممکن بوده مثالها از همین اندک نمونههای موجود انتخاب شده است تا هم خوانندگان با متون تجزیه و تحلیلی موجود به زبان فارسی آشنا شوند و هم مطالعهی مقدماتی و سطحی – از طریق جای دادن آنها در دستهبندهای تعریف شده- آنها صورت پذیرد (۱).
پینوشتها:
(*) نسخهی اول مقالهای که پیش رو دارید برای چاپ در مجله تخصصی فرهنگ و آهنگ نوشته و قرار شد به سبب حجم بسیار زیاد در چند شماره چاپ شود. تا شمارهی ۳۰ام فرهنگ و آهنگ سه قسمت از این مقاله به چاپ رسید به طوری که اولی که شامل «مقدمه» و «آنالیز چیست؟» در شمارهی ۲۷، دومی که شامل «آنالیز دربارهی چیست؟ معطوف به چیست؟» در شمارهی ۲۹ و سومی که شامل «نقدها و ایرادهایی که بر آنالیز وارد میکنند» بود در شمارهی ۳۰ جای گرفت. «روشهای آنالیز» بخش مهم و پایانی مقاله که احتمالا باید در دو شمارهی مجزا از مجله به چاپ میرسید به دلیل مشکلاتی که در سال ۱۳۹۰ پیش آمد هرگز منتشر نشد و خوانندگان برای نخستین بار در گفتگوی هارمونیک میتوانند آن را بخوانند.
لید یا راهنمای ابتدای متن را «کیاوش صاحبنسق» نوشت که بخش «تخته سیاه» مجله را در آن وقت هدایت میکرد و برخلاف جریان مرسوم در اینجا نوشتهی کوتاه آغازین را حذف نکردم تا هم خوانندگان به نسخهی اصلی دسترسی داشته باشند و هم قدردانیای باشد از کیاوش صاحبنسق که در نوشتهی کوتاهش به نحوی شایسته خواننده را با چکیدهی آنچه در متن من بود آشنا کرده است.
۱- به همین علت نمونهها را تا آنجا که توانستهام از میان تالیفها برگزیده (به جز یک مورد) و بیشتر آثار تحلیلگران ایرانی و تحلیلهای نوشته شده بر آثار موسیقایی آهنگسازان ایرانی یا موضوعات موسیقایی مربوط به فرهنگ موسیقی ایران را مد نظر قرار دادهام. برای اینکه خوانندگان علاقهمند بتوانند به نمونههای توصیه شده در متن با دشواریهای کمتری دسترسی یابند نمونهها را بیشتر از بین آنچه اخیرا به چاپ رسیده است انتخاب کردهام، بنابراین عدم اشاره به برخی نمونههای قدیمیتر که به هر حال ازدیدگاه مطالعهی نوشتارهای تحلیلی ضعف مقالهی حاضر محسوب میشود اینگونه توجیهپذیر میگردد. علت عدم اشاره به پایاننامههای دانشگاهی که بخش بزرگی (احتمالاً بزرگترین بخش) از آنالیزهای انجام شده در ایران را تشکیل میدهد، نیز عدم دسترسی عموم خوانندگان به آنها است.
۱ نظر