مسیو لومر در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار نیز سمت موزیکانچیباشی دربار را داشته و با شاه سفری به اروپا کرده است. شاه در سفرنامه خود (سفرنامه اول مظفرالین شاه به فرنگ سال ۱۳۱۷ هجری. ق. صفحه ۹۰) نوشته است: «ناصر همایون و مسیو لومر را که به پاریس فرستاده بودیم، امروز آمده فرمایشات ما را از بابت نوتهای موزیک بخوبی انجام دادهاند.» این موضوع ظاهرا اشاره به آثاری است که توسط لومر نوشته شده و در سازمان انتشاراتی «شوون یا شوونس» در پاریس به چاپ رسیده است (این مطلب در متن رساله تذکار شده است)… به طوری که مرحوم خالقی نوشته (ص ۲۱۹ سرگذشت موسیقی ایران جلد اول) «یک نسخه از این نوتها که در همان موقع در پاریس چاپ شد، اکنون در کتابخانه هنرستان موسیقی ملی موجود است و شامل قسمتی از آواز چهارگاه و همایون و ماهور با چند تصنیف و رنگ میباشد و لومر نیز یک صفحه مقدمه به زبان فرانسه در آغاز آن نوشته و مخصوصا از ناصر همایون شاگردش که در جمعآوری و نوشتن آهنگها به او کمک کرده تشکر نموده است.» نگارنده یک نسخه از نوت چاپ شده: موسوم به «دستگاه همایون» را بدست آورده است که محض مزید اطلاع خوانندگان گرامی درانتهای این رساله با ترجمه و توضیح لازم عینا نقل کرده است.
در باب معرفی اسبابهای موسیقی ایرانی و همچنین تصویر آنها به نکتههائی برمیخوریم که تذکارش بیمناسبت نمینماید:
نخست باید گفت که طبق نوشته صاحب این رساله «طرح سازها از آقای سرهنگ علیاکبرخان، استاد دارالفنون تهران است». همچنانکه ذیل یکی از صفحات این رساله یادآور شدهام، مراد از «سرهنگ علیاکبرخان» میرزاعلیاکبرخان نقاشباشی، ملقب به مزین الدوله است که به سبب اطلاع از زبان فرانسه، هم مترجم لومر بوده و هم تدریس دروس فرانسه و نقاشی را برعهده داشته است.
از چنین کسی که هم لقب نقاشی باشی دربار را داشته وهم استاد نقاشی دارالفنون بوده است، بعید به نظر میآید که طرحهائی تا این مایه سست و در بعضی موارد نادرست ترسیم کرده باشد. نگارنده میپندارد که آقای آدویبل (M. Victor – Advielle)، نویسنده این رساله، شخصا از روی طرحهائی که مزینالدوله در اختیار ایشان نهاده است تصاویری رسم کرده است.
کما اینکه ذیل صفحه اول
تصویر سازها، امضای خود به نحوی آشکارا دیده میشود.
بهر تقدیر، نکتههائی که بدان اشاره کردم به شرح زیر است:
۱ـ در ساز تار جای گوشیها به صورتی که در تصویر آمده نیست، مضراب ساز نیز به نحوی که ترسیم شده معمول نیست.
۲ـ سهتار دستهای باریک دارد و کاسهی آن نیز چنانکه در تصویر آمده نیست.
۳ـ دسته کمانچه پردهبندی نمیشد، در صورتی که در تصویر، این دسته پردهبندی شده است.
۴ـ چگور که در واقع همان تنبور است، به این صورت نبوده و نیست، نمیتوان دریافت که مرحوم نقاشباشی از روی چه سازی آن را ترسیم کرده است؟
۵ـ «چنگ» در ایران، مطلقا به این صورت وجود نداشته است، کما اینکه صاحب رساله در باب این ساز نوشته است: «دیگر در ایران متداول نیست و نمیدانند که از چند رشته تشکیل میشده است. در هرات هنوز هم نواختن آن معمول است.» آیا چنگ هراتی به صورتی است که ترسیم شده است؟ بهر حال سازی که به نام چنگ معرفی شده، طراحی از هارپ، یعنی چنگ به کمال رسیده متداول در مغرب زمین است.
روی جلد قطعه نوتی است که آهنگ آن را
مادمازل رئه مارسل در حضور مظفرالدین شاه
در فرانسه (در کازینو) خوانده است.
(دستگاه همایون ـ آواز و تصنیف پارسی)
۶ـ زنگ را که در برخی از صفحات ایران «تال» میگویند، «کاستانیت اسپانیائیها» معرفی کرده است، در حالیکه همه میدانیم که زنگ دو صفحه کوچک فلزی است که رقاصان برانگشتان دستان خود میبندند و بهنگام رقص با زدن آن دو صفحه به یکدیگر، وزن پایکوبی را حفظ میکنند و کاستانیت، دو صفحه مقعر چوبی، مانند قاشق یا کاسه کوچک است که مانند زنگ بر سرانگشتان دستان رقاصان بسته میشود.
۷ـ دو ساز طبل و دهل هم از روی سازهای کوبهای نظامی ترسیم شده است و ابدا شباهتی به طبل و دهل معمول در میان مردم ایالات ایران ندارد.
۸ـ سازی که به نام «نای» معرفی شده، «نیهفت بند است» و سازی که بنام «سوتک» شناسانده شده، «دودک یا دودوک» است اما سوتک آن سازی است که در میان سوتک و بوق ترسیم شده است.
۹ـ درباره رباب نوشته شده است: «ساختمان این ساز که همانند تار است، یک پارچه از چوب است». اگر توجهی به تصویر رباب که در این رساله نقش شده بیفکنیم و نگاهی هم به تصویر تار بیانداریم، تفاوت ساختمان این دو ساز را به نحوی آشکار مشاهده میکنیم.
۱۰ـ درباره ساز «رود» نوشته شده است: «شباهت به هارپ یعنی چنگ دارد» در حالی که میدانیم «رود» نوعی عود یا بربط است.
۱۱ـ در باب دهل نیز نوشته شده است: «نوعی طبل است که کاسه صوتی آن از جنس مس یا سفال.» میدانیم که دهل از استوانهای بزرگ تشکیل میشود که بر دو سوی آن پوست کشیدهاند و معمولا جنس آن از یک ورقه چوب نازک است… باید گفت که باز هم در این مورد، نویسنده رساله، نظر بر ساز متداول در میان ملت ایران نداشته و طبل معمول در موسیقی نظامی را که جنس استوانه آن از مس است، در برابر دیدگان خود مجسم ساخته است.
۱۲ـ نکته جالب، معرفی سازی است بنام «قاشق» که مترجم نخستین بار با نام و تصویر آن آشنا میشود! چنانچه اعتباری برای این مبحث قائل باشیم، مطلب قابل ملاحظهای برای تاریخ سازهای ایران خواهد بود.
۱۳ـ در باب ساز رموز ذیل نام همین ساز توضیحاتی داده شده است که تکرار آنها در این مقامها جایز نیست.
از آنجا که در این رساله ذکری از تاریخ وفات مسیو لومر به میان نیاوده است، به استناد مطالب کتاب سرگذشت موسیقی ایران (ج اول ـ ص۲۱۹) که نوشته است «لومر ۴۵ سال قبل در گذشته است»، تاریخ وفات وی را که قاعدتا باید سال ۱۲۸۸ خورشیدی باشد، برای ثبت در تاریخ موسیقی ایران در اینجا میآوریم.
منبع مطلب نوشته نشده. باسپاس.
سلام
برای اطلاع از منبع به شماره اول این نوشته مراجعه کنید. ضمنا در آخرین شماره تمام مطالب منابع اعلام می شود.