آنالیز موسیقی چیست؟
اصطلاح «آنالیز موسیقی» اشاره به نوعی از مطالعهی موسیقی دارد که به جای آنکه از عواملی بیرون از کار هنری (۲) (اثر موسیقایی) شروع کند، از خود موسیقی میآغازد. این تعریفی است که سادگی اولیهاش پهلو به پهلوی دشواری نهاییاش میزند. در همین صورتبندی اولیه، سوالات بسیاری نهفته است که پاسخ دادن به آنها چندان هم آسان به نظر نمیرسد؛ چه نوع مطالعهی موسیقی مد نظر است؟ منظور از «خود موسیقی» در اینجا دقیقاً چیست؟ برای آنکه این مسایل دقیقتر روشن شود بهتر است ابتدا به بعضی از تعاریفی که از این اصطلاح موسیقایی داده شده نظری بیفکنیم:
[۱] «آنالیز به معنای پاسخ مستقیم است به پرسش «موسیقی چگونه عمل میکند؟» و فعالیت اصلیاش مقایسه است. با مقایسه عناصر ساختاری را معین و کارکردهای این عناصر را کشف میکند.» (۳)
[۲] «آنالیز موسیقی زیر شاخهای از موسیقیشناسی است که با جستوجو به دنبال ارتباط داخلی یک اثر موسیقایی مرتبط است، بنابراین متن موسیقایی-معمولاً یک نغمهنگاره (Score)، یک پیشطرح یا شکل دیگری از دستنوشته با نغمهنگاری موسیقایی- را به عنوان هدف اصلی مطالعه با تمرکز بر بررسی ساختار داخلی اثر بهکار میگیرد.» (۴)
[۳] «آنالیز موسیقایی میتواند به عنوان کوششی برای پاسخ به پرسش «این موسیقی چگونه عمل میکند؟» تعریف شود. روشی که برای پاسخ به این پرسش به کار گرفته میشود و آن چه به راستی معنای این پرسش است از تحلیلگری به تحلیلگر دیگر فرق میکند» (۵)
[۴] «… آنالیز، یک ساختار یا سبک موسیقایی را به منظور بررسی، فهرست کردن مولفهها، شناسایی نیروهای ربطدهنده و فراهم آوردن توصیفی مناسب برای بعضی تجربههای زنده (اجرا) رمزگشایی میکند» (۶)
همانطور که از این تعاریف بر میآید با بهکار بردن اصطلاح آنالیز اولین دشواری که همان فهم دقیق خود این اصطلاح باشد رخ میدهد. اگر تعاریف و آن چه از آنها مد نظر است تا این حد ممکن است متفاوت باشد پس چه چیزی باعث شده این اصطلاح را برای همهی آن تعاریف به کار بگیریم؟ در حقیقت آنچه در پس ظاهر همهی این تعاریف نهفته است، ایدهی «توجه بیطرفانه»ی (Disinterested attention) «لرد شافتسبری» و آرمانهای عصر روشنگری است.
سخن گفتن از موسیقی به دور از دخالت دادن هر گونه احساسات و طرفداری در مطالعهی این دستاورد ذهن بشر کاری دشوار است، چرا که موسیقی از گروه هنرها است و دستکم در بخش بزرگی از تاریخش با مفهوم «خوشایندی» که آشکارا مفهومی احساسی است ارتباطی قوی داشته. بدین ترتیب آنالیز امروزی را باید پیامد بیواسطهی قدرت یافتن دانش تجربی و روشهای آن در عصر روشنگری و تکمیل پایههای فلسفیاش دانست.
در این دوره روش کار آزمایشگاهی در همهجا گسترش مییافت و همه چیز را به روی میز آزمایشگاه میکشید؛ لاجرم آنالیز به عنوان ابزار آزمایشگاهی مخصوص موسیقی متولد شد. چیزی مانند لولهی آزمایش که در آن میتوان تجزیه یا ترکیب مواد را به دقت زیر نظر گرفت و بررسی کرد. از همین رو برخی از موسیقیشناسان علاوه بر تعریف عام از آنالیز این پیشینهی تاریخی را هم در نظر میگیرند: «خط مشی و روشی که میتواند تا سالهای ۱۷۵۰ ردیابی شود… و بهعنوان یک ابزار پژوهشگرانه، هر چند کمکی، از قرون وسطی به بعد وجود داشته است.» (۷)
تا اینجا همهچیز خوب به نظر میرسد. موسیقی نیز صاحب ابزاری علمی شده که میتواند آن را تشریح کند. اگر موضوع به سر راستی ترکیب دو مادهی شیمیایی در لولهی آزمایش بود شاید نوشتن این مقاله هم لازم نمیآمد، اما برای اینکه مشکلات اصلی کار نمایش داده شود مثال زیر را در نظر بگیرید:
شکل ۱ یک آهنگ قدیمی (۸)
پی نوشت
۲- Art Work یا Work Of Art
۳- Snarrenberg, Robert. (1997) Schenker’s Interpretive Practice Cambridge Studies in Music Theory and Analysis. Forewrod by Ian Bent. Cambridge Univ. Press. P xi.
۴- Bread, David & Gloang, Kenneth. (2005) Musicology The Key Concepts. Routledge.
۵- دانشنامهی آزاد ویکیپدیا www.wikipedia.com
۶- Snarrenberg, Robert. (1997) Schenker’s Interpretive Practice Cambridge Studies in Music Theory and Analysis. Forewrod by Ian Bent. Cambridge Univ. Press. P xi.
۷- Bent, Ian (1987). Analysis. London: McMillan Press.
۱ نظر