متاسفانه بسیاری از دست اندر کاران نسل جوان هنر، آنچنان جذب و شیفتۀ اسامی و نامهای کاذب شده اند که حاضرند به هر قیمتی و فقط و فقط به خاطر بودن در یک تشکیلات به ظاهر هنری و یا صرف بودن در کنار آن نامها، تن به هر خفت و خواری بدهند. غافل از اینکه این فرصت طلبان به ظاهر “هنری نما” فقط و فقط به دنبال افرادی زیر دست و بله و چشم گو جهت تایید حرف ها، افکار و اعمالشان هستند.
به قول یکی از بزرگان موسیقی: وقاحت رابطۀ مستقیم با جهالت و نادانی دارد و هر چه بی سواد تر باشی، وقیح تر خواهی بود.
یعنی بضاعت موسیقی ما تا این حد فقیر و عریان گشته که چند تا نجار و دلال و آواز خوان، به این راحتی در میدان جولان دهند و سازگران چیره دست ما به همین راحتی سکوت کنند؟!
مگر در موسیقی معاصر ما کم هستند سازگرانی که ساز هایی با کیفیت بالا تولید می کنند؟
بزرگوارانی چون استاد قنبری مهر، رضا ضیایی، رامین جزایری، حسن زادخیل، داریوش سالاری، مازیار ملکشاهی، بیاض امیر عطایی، یوسف پوریا، معروف صفرزاده، عرفاتی، فرهمند، کردی، اره سازان، دکتر ناجی و…
مگر این دوستان فاقد ذوق و استعداد لازم جهت سازسازی هستند که همان سازهای ملی و بومی مملکت خودمان را می سازند؟ یا اگر طرح و ابتکاری هم مد نظرشان است روی ساز های ملی و بومی خودمان انجام می دهند.
آیا بهتر نیست به جای ساختن این همه ساز نماهای بی نام و نشان و بی هویت، به اصلاح ساز های ملی و بومی خودمان بپردازیم؟
کاری که قرن هاست در اروپا و سایر کشور ها و فرهنگ ها صورت می پذیرد.
چرا این همه ابداع و اختراع در کشور هایی مانند ژاپن، آلمان و فرانسه صورت نمی گیرد؟!
اگر قرار به ابداع و ساختار و اختراع باشد که سایر ملل از ما خیلی جلو تر هستند و اصولا سالهاست که ما تبدیل به کشوری مصرف کننده شده ایم.
پس اگر قرار بود ابداع این همه سازنماهای هجو و مسخره، کاری جالب و درخور توجه باشد، مسلما این حرکت مشابه در کشور های جهان اول خیلی زود تر از این ها صورت می پذیرفت.
برخی از نوابغ و مخترعین این همه سازنماهای بی نام و نشان هنوز نمی دانند که شکل گیری یک ساز ریشه در درون فرهنگ ها و قومیت ها دارد و به همین راحتی نه فرهنگی درست می شود و نه از میان می رود.
درست شدن یک فرهنگ یا قومیت حاصل قرن ها همزیستی و زندگی اجتماعی در یک محدودۀ جغرافیایی است که حاصل آن را می توان در قالب گویش، گفتار، اعمال و رفتارهای اجتماعی آن فرهنگ دید و یکی از نماد های هر فرهنگ، آثار ادبی و هنری آن فرهنگ است که مسلما موسیقی به عنوان یکی از مهمترین شاخه های هنری می تواند بیانگر ویژگی های یک فرهنگ و قومیت باشد.
خوشبختانه در ایران ده ها و شاید صد ها فرهنگ غنی و زیبا در کنار هم تحت عنوان یک کشور واحد زندگی می کنند و هر یک ویژگی های گفتاری و رفتاری و اجتماعی مربوط به خود را دارند.
سازهای موسیقی هم به همین صورت در یک فرهنگ و قومیت و به مرور زمان شکل گرفته اند و به تکامل تدریجی خود و اشکال کنونی خود رسیده اند و اینطور نبوده که مثلا روضه خوانی از والدین و شهر و دیار خود قهر کند و سر به بیایان نهد و پس از لختی با مشتی ساز و آلت موسیقی بازگردد و گوید که: “من ساز نو ساخته ام…!” آنهم با این ادعا که بضاعت فعلی فرهنگ ما پاسخگوی نیازهای فکری، موسیقایی و ذوق سرشار من نیست، پس می بایست ساز های جدید ابداع شود…! مخترعین و مبتکرین هم که همگی از قید حیات ساقطند (!) پس می بایست خود دست به کار شده و با ساخت ساز های ابداعی خلاقانه، اعجاز کنم.
این است توهمات و تصورات دایی جان ناپلئونی برخی بزرگ نمایان، با این فکر که چون در یک وادی به پیشرفت هایی رسیده اند، می بایست در سایر زمینه ها هم وارد عرصه شوند چون خود را یگانه منجی عالم فرهنگ و هنر می دانند و دیگران عواملی زیردست جهت تایید و به به و چه چه…
همین می شود که در عرض کمتر از دو سه سال چندین ساز نما توسط یک نفر تولید و ساخته می شود و مسلما پی آمد آن گنده گویی های رایج…
اصولا آیا خود این دوستان هم در خلوت خود اندیشیده اند که فلسفۀ ساختن این همه سازنماهای بی هویت با اشکال عجیب و غریب چیست؟
و آیا در ذهن این دوستان سازهای ملی و بومی ما تا این حد ناتوان و غیر قابل اصلاحند که می بایست این همه ساز نماهای بی ریخت و بد قیافه با اسامی عجیب و غریب ساخته شود؟
واقعا وقتی نگاهی به فقط تصویز این سازها می کنم به این فکر می کنم که یازندگان این سازها چه درکی از زیبایی و اکوستیک و توازن نیروهای داخلی ساز و …. دارند و چقدر راحتند زمانی که علمی ندارند وساده پندارند و از ان جالب تر نوازندگانی هستند که با این ماکت ها حاضر به نواختن هستنث و از انها جالبتر هم کسانی هستندکه به به و چه چه می کنند اگر این اساتید چند تا بلیط موزه های ساز های اروپایی رو می خریدند و روند تکمیل ساختار سازهای زهی را در قرون اخیر می دیدند اما شاهد ابداع دوباره چرخ نبودیم. البته دیری نخواهید پایید که این سازها هم به همان جایی خواهد رفت که سازهای نافص قرن ۱۵ و ۱۶ اروپا رفتند.
مه فشاند نور و سگ عوعو کند!اگر ازاینزازیه ای که جناب نویسنده نگاه کرده بخواهیم نگاه کنیم بایدماهم بگوییم جنابعالی به چه حقی نقد می نویسی منتقدی؟روزنامه نگاری؟نویسنده ای؟ توچکاره ای که دخالت میکنی در جایی که اینهمه نویسنده ومتفکر هست تو فلانی و بهمانی و بهتره بری سنتورتو بزنی …اما نه !ما نه این حرف را میزنیم و نه چنین میگوییم ونه اصلا حق داریم که بگیم چرا که مثل شما نیستیم و اعتقاد داریم که هرکسی أزادی و حق فعالیت و حرکت دارد وباید به اواجازه بدهیم حرفش و ایده اش را بیان کند و مردم ومخاطبان بویژه هنرمندان شعور دارند و میفهمند که چه حرفی درست است و چه حرفی بی ربط است لذا عرض خود را بیش از اینها نبرید هم شما وهم دوستان زخمی تان در هارمونی دیسونانس و دیگران!
من نمی دانم منظور نویسنده مطلب ساز های چه کسانی هست
استاد زاله و شجریان؟
این ساز ها تا تولید انبوه نشوند خیلی هم قابل استناد نیستند و در حد یک ساز های آزمایشی دارند امتحان پس می دهند
شاید هم در آینده جواب دهند و کم کم جای یک سری از ساز های ایرانی را بگیرند
متن مقاله خیلی کلی است و چند پهلو
با توجه به سایت شما منتظر یه مطلب علمی یا حداقل استدلالی قوی بودم
ولی این دو سری مطلب فقط توهین بوده
اگه قراره نقدی بشه با توهین کاری پیش نمیره و فقط باعث مظلوم نمایی طرف مقابل میشه
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
مطلب در خور و ارزشمندی نوشتید. متاسفانه کسانی که باید در نقش حمایت کننده باشند کمی کم لطف بوده و می خواهند همه چیز به پای خودشان باشد. متشکرم
به به زنده باد استاد شجریان
نمی دانستم استاد در زمینۀ ساز هم پیشرو هستند
و از این همه ابداعات استاد تمام ناشدنی واقا شگفت زده شدم
زنده باد استاد
این مقاله باعث شد پی ببریم که استاد چقدر توانا هستند و چقدر دشمن دارند
((نقش شعور مخاطب در شکل گیری آثار هنری را نباید نادیده گرفت.)) متاسفانه باید عرض کنم مخاطبین خاص موسیقی ما اکثرا بی سواد هستند پس باید انتظار داشت که چنین ساخته هایی با مقبولیت زیادی مواجه بشن واین مقبولیت ۲ دلیل عمده داره دلیل اول اینکه این ساز توسط کسی ساخته شده که مشهورِ، پس حتما خوبه و دوم اینکه هیچ کس حاضر نیست به چگونگی و چرایی ساخت این سازها فکر بکنه پس حتما خوبه و اما در پاسخ به کامنت شماره دو مجبورم چند تعبیر از آزادی بیارم که با هم به درک بهتری از این مفهوم برسیم (ما مردمی هستیم که تصویر درستی از آزادی نداریم ).هربرت مارکوزه: آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست. جورج مک دونالد:
آزادی این نیست که هر کس هر چه دلش خواست بکند , بلکه قدرتی است که شخص را مجبور به انجام وظایف خود می کند.جبران خلیل جبران :حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر .
agar ham kasii betavaanad enteghad konad mosallaman in shoma nisti aghye javaheri baa in saabegheye drakhshaan va in site ke dar bad goei az honarmandaan va nefaagh afkani ma,rof ast
hamin
واقعأ متاسفم. این چه طرز برخورد است. آقا نوشتن چند جمله چه در قبول یک موضوع و چه در رد آن اصلأ قابل مقایسه با ارائه کار هنری نیست. آقای شجریان از امکاناتی برخوردارند که خیلی ها از ان بی بهره اند. موضوع دخالت کردن در یک امر بسیار مهم است. آقای شجریان یک خواننده است. باید کار خودش را انجام دهد. بله اگر بگوییم ایشان اواز خواندن بلد نیست، خوب حرف بی ربطی است. ولی این موضوع یک کار کاملأ علمی و تخصصی است. من برای آقای لطفی نقد نوشتم. ایشان هم قبول کردند. در پاسخ به دوستی که صحبت از دشمنی میکنند، آخر این چه حرفی است. ما چه دشمنی با آقای شجریان داریم. اگر نویسنده یکی از مطالب کسی باشد که همه اساتید او و کارش را قبول داشته باشند، انوقت چه جوابی می خواهید بنویسید. من هیچ دخل و تصرفی در این سایت ندارم. ولی سایت خوبی است. چرا تا یک موضوع قابل بحث عنوان میشود همه جبهه گیری میکنند. در ضمن وقتی مثلد حقیر چیزی می نویسم معنی ان این نیست که حتمأ درست است. موضوع فقط گفتگوست. کاری که مثلأ آقای شجریان در مورد سازسازی خودشان انجام ندادند. بجای اینکه امکانات خود را در اختیار متخصصین قرار دهد، خودشان کار را انجام دادند. خوب این دیگر حداقل انصاف است که قبول کنیم کار تخصصی به دست غیر متخصص انجام شود جای بحث و گفتگو دارد. متشکرم از همه دوستان
ظاهرا دوستان ما مطلب را اشتباهی دریافت کرده اند. اصلا بحث سازهای ابداعی نیست که اینها آیا کارامد هستند و یا اشکالی دارند, صدای خوشی دارند و یا قواعد سازسازی در آنها رعایت شده, خوش دست هستند و قابلیت نوازندگی دارند یا نه؟ بحث برسر فلسفه ابداع آنهاست که بنظر نگارنده مقاله آقای جواهری ,موسیقی و کیفیت آن برای سازنده اش مهم نیست . بلکه مسئله خودنمایی و به رخ کشیدن جلوه های هنر های فزاینده طراحان ان است . اگر مسئله موضوع ساز بود باید با فراست و دقت کارشناسی روی ان کار می شد و نه اینکه با یک ساز راه بیفتی دور دنیا و از فوائد خودت تعریف کنی. ایا اگرکسی در رشته ای آخر هنرمند است باید در بقیه کارها دخالت کند و آنها را مورد تمسخر قرار دهد و بگوید “بعضی سازسازها نجارهای خوبی هستند” آیا مهدی ناظمی و یحیی نجار بودند. در کل داستان کمی بوی شارلاتانیسم دارد . کل جامعه موسیقی را در گیر کاردستی های خودت کنی و به همه سازندگان زحمت کش بگویی نجار. و در مصاحبه بگویی هر کس به من انتقاد می کند مغرض است . (مصاحبه های سال گذشته آقا) . این کار ها جالب نیست و باید فلسفه آن را با بی رحمی نقد کرد,تا دکان دیگرانی که دنبال هوا کردن فیل در این وادی هستند هم تعطیل شود.
مشکل بزرگ ما ایرانی ها این هست که از آدم ها برای خودمان بت می سازیم
چون آقای شجریان یک زمانی خوب آواز می خوانده الان برای مخاطبینش تبدیل شده به بت
اصولا ما بت پرستیمو وقتی یک نفر بت شد کسی حق ندارد در مورد آن بت حرفی بزند چون بت پرستان تحمل شنیدن هیچ مطلبی را در مورد بتشان ندارند
برای همین هم بت آنها هر کاری که دلش بخواهد انجام می دهد
این داستان فقط در عرصه موسیقی و سایر هنر ها نیست بلکه در همه زمینه ها رخنه کرده است
همین است که هیچ چیز سر جایش نیست
وقتی هیچ چیز قرار است سر جای خودش نباشد می شود همینی که هست
شجریان می شود طراح و مبدع ساز و تا دو نفر ازش تعریف می کنند می شود آهنگساز و تنظیم کننده و چون تعریف و تمجید از این بتان بی همتا تمامی ندارد کم کم نظارت ضبط و میکس و مسترینگ
گفتم این سر جا نبودن چرخ ها قرار است همه گیر شود برای همین آقای لطفی در نوار رسمی آواز می خواند و فریاد لیلی لیلی سر می دهد
محمد رضا درویشی با این سابقه درخشان یعنی کارش به اینجا کشیده که میکس و مسترینگ اثرش را باید شجریان انجام دهد
خوب وقتی بزرگان موسیقی ما همگی به سمت بیراهه رفته اند و باورشان شده می خواهید از نسل جوان انتظار حرکت خاصی داشته باشیم
محمد رضا شجریان نمادیست از آنچه در این چند دهه باعث افول فرهنگ ایران و ایرانی شده است …
نمادهایی که باعث شده اند هیچ جیز و هیچ کس سر جای خودش نباشد
به نام خدا
ذم خورشید جهان ذم خود است
که دو چشمم کور و تاریک و بد است
بزرگترین تئوری ها به اندازۀ کوچکترین اعمال ارزش ندارند.
آقای شجریان یک الگوی ذهنی دارد و طبق آن آواز می خواند، حرف می زند، زندگی می کند، ساز می سازد و…
آنچه ابشان را بر آن داشته که ساز سازی کند این الگوی ذهنی است، وی در بخش سازها، میکس، مسترینگ یا هر بخش دیگر که احساس کند الگوی ذهنی اش می تواند ارائه شود و موسیقی ایرانی را گامی به جلو براند، وارد می شود و اعمال نظر و عمل می کند.
این موضوع بسیار ارزشمند است، فهمی که ایشان از موسیقی دارند، توسط کمتر هنرمندی ارائه شده بنابراین می توان دریافت که کمتر هنرمندی به این سطح آگاهی در موسیقی رسیده است.
جز آنچه گفته شد، حرکتهای ایشان در هر زمینه ای – حتی اگر کامل نباشد- راه را برای سایرین می گشاید. برای مثال اگر فروید عقایدش مرا طرح نمی کرد پسینان وی- از جمله یونگ- توان اصلاح آن عقاید و پیشبرد برخی نظریات روانشناسی را نداشتند.
به هر حال آنچه اهمیت کار شجریان را بیش از همه نمایان می کند تلفیق نظر و عمل در ایشان است که بسیار بسیار مهم و قابل تأمل است.
از خواندن نظرات برخی دوستان کاملا متعجب شدم ، چرا فکر می کنید بیان حقایق تلخ موسیقی معاصر ایران عقده گشایی است؟
کمی به کیفیت آثار تولیدی این چند سال اخیر در حیطه ی موسیقی ایرانی توجه کنید .
اینکه اکثر هنرمندان ما تنزل کرده اند عقده گشاییست؟
اینکه هنرمندان طراز اول ما به حقه بازی و عوام فریبی روی آورده اند عقده گشاییست؟
در ثانی در قبال بیان چالش های اینچنینی موسیقی معاصر ایران انتظار چه نوع ادبیاتی را دارید؟
وقتی هیچ چیز در سر جایش نیست انتظار دارید از ادبیاتی به جز طنز و هجو استفاده شود؟
اینکه هنرمندی با جایگاه و مقام هنری استاد شجریان اینگونه مخاطبانش را به سخره بگیرد و آنها را احمق تصور کند برایتان جالب است ؟
انتظار دارید در قبال این نوع تحمیق علاقمندان موسیقی بنده از ادبیات غیر سخیف استفاده کنم؟
ای کاش استادی مثل محمد رضا شجریان با این جایگاه والای هنری قدری برای خود و اندیشه ی خود ارزش قائل می شدند و اینطور به بیراهه و کج راهه های بی سر انجام نمی زدند .
وگر نه چه کسی در آواز معاصر ایران جایگاه و مقام هنری ایشان را در آواز ایرانی دارد؟
ای کاش هر یک از هنرمندان تاثیر گذار ما جایگاه خود را می دانستند و در حیطه ی توانایی های خود فعالیت می کردند اگر این مهم اتفاق می افتاد کماکان می توانستیم شاهد همکاری های بزرگانی چون شجریان ، مشکاتیان ، لطفی، علیزاده و .. . در کنار هم باشیم.
اتفاقی که هم به نفع مردم بود و هم تداوم حرکت های بزرگ در موسیقی معاصر ایران.
وگرنه همکاری بی حاصل با چند سنج نواز و دستمال به دست چه دردی از معضلات فرهنگی موسیقی معاصر ما دوا می کند؟
ولی حیف که عقده ها و خود شیفتگی های برخی از این بزرگان آغاز گر کدورت ها و گره های کوری شد که حاصل این اختلافات شخصی و سلیقه ای ، جدایی این بزرگان از یکدیگر و افت فاحش تک تک این بزرگان بود.
پس بیایید نظر ها و عقاید سطحی خود را کنار بگذاریم و به این چالش های بزرگ موسیقی معاصر ایران با دیدگاهی عمیق تر بنگریم.
شاید این طرز تبادل نظرات باعث تحولاتی در آینده ی موسیقی هنری ایران باشد تا کمتر شاهد این معضلات فرهنگی و هنری باشیم.
معضلاتی که از کدورت های بسیار ساده و پیش پا افتاده آغاز می شوند و به گره های کور و باز نشدنی منجر می شوند .
مگر ما در طول تاریخ چند مشکاتیان ، علیزاده ، لطفی یا کیانی نژاد داریم که بخواهیم به خاطر اختلافاتی بسیار کوچک و سطحی شاهد از دست رفتن و انزوای این بزرگان باشیم؟
بازنده ی اصلی این خود خواهی ها و اختلافات مردم و فرهنگ ماست که رو به زوال و نابودیست.
با خود شیفتگی های استادانی چون شجریان راه برای آدم کوچولو ها و خردک ها هموار شده و عرصه بر آنها باز تر و مهیا تر.
پس قبل از اینکه از روی تعصب و با چشمانی بسته نظری بنویسیم ، حتما کمی بیندیشیم و بعد دست به قلم شویم.
مطمئنا در سایت وزینی چون هارمونی تاک قصد از نوشتار تخریب یا تحقیر هنرمندان بزرگ و طراز اول نیست و حتما دلیل و منطقی بوده که در برخی مقالات از ادبیات طنز یا هجو استفاده می شود.
یادمان نرود که موسیقی هنری ایران به واسطه ی این خود خواهی ها و خود شیفتگی ها رو به زوال است و می بایست فکری به حال این فجایع فرهنگی و هنری بکنیم.
درود بر تمامی دوستانی که صادقانه و از روی خلوص نیت نظراتشان را بیان فرمودند.
ارادتمند همه ی دوستان بزرگوار
علیرضا جواهری
محمدرضا درویشی: سازهای ابداعی سزاوار تنور آتشاند
محمدرضا درویشی در مراسم ساز ˝یسنای˝ گفت:˝سالانه چندین هزار ساز در ایران ابداع میشود که سزاوار تنور آتش است اما ˝یسنای˝ سازی منحصربه فردی است که شبیه هیچ سازی نیست.
به گزارش خبرنگار موسیقی هنرآنلاین،ساز یسنای ساخته شده توسط˝بهروز بیگی˝ هنرمند همدانی برای دومین بار رونمایی شد. همچنین گروه ˝عبدالقادر مراغهای ۲˝ رسما فعالیت خود را در همدان آغاز کرد.
در سالن بوعلی سینای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیشهر همدان ساز یسنای، که پیش از این در خانه موسیقی ایران توسط حسین علیزاده، محمدرضا درویشی و حمیدرضا نوربخش به همرا ه بهروز بیگی مبدع این ساز جدید رونمایی شده بود، به دلیل تعلق افتخار ساخت این ساز منحصر به فرد به هنرمندی همدانی، برای دومین بار در استان همدان رونمایی شد.
از آنجاییکه کلیه سازهایی که ابداع میشود از طرف سازمان ثبت ابداعات و اختراعات به خانه موسیقی به عنوان تنها مرجع تخصصی موسیقی برای کارشناسی ارجاع داده میشود. بیگی نیز به خانه موسیقی مراجعه داشت فلذا از آنجا بود که به استاد شجریان ، علیزاده و درویشی معرفی شد تا در جهت تکامل اولیه این ساز مورد حمایت و راهنمایی قرار گیرد وبه همراه زحمات پنج ساله ی این هنرمند خلاق، منجر به ساخت این ساز بادی شد که محمدرضا درویشی، پژوهشگر موسیقی نواحی، نام “یسنای” را بر آن برگزید.
همانگونه که در معرفی این ساز عنوان شده صدای “یسنای” شبیه به بالابان، سرنا، ابوا، کلارینت و دیگر سازها نیست و صدای این ساز مخصوص خودش است و همچنین یسنای امکان نواختن موسیقی دستگاهی و گام کروماتیک را نیز دارد. این ساز، صدای شگفت انگیزی دارد و چون دارای زبانه ی پهنی است امکان اجرای نوانسهایی با چهار پیانو و سه فورته را برای نوازنده میسر میکند.
در این رونمایی معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامیاستان همدان با انتقاد از اینکه تاکنون نتوانستیم در عرصه موسیقی حرکت مناسبی داشته باشیم، ادامه داد: برخی از بایدها و نبایدها باعث ایجاد گرههایی در عرصه موسیقی شده است که باید هنرمندان در این عرصه وارد شوند. وی رونق موسیقی را باعث کاهش بزهکاری در جامعه دانست و عنوان کرد:” احتمال بروز جرم در افرادی که با موسیقی آشنایی دارند کمتر است.”
سخنان وی باعث شد که محمدرضا درویشی سخنرانی خود را با استقبال از این سخنان آغاز کند و در ادامه ابراز داشت :”سالانه چندین هزار ساز در ایران ابداع میشود که مناسب استفاده در تنور آتش است اما “یسنای”سازی منحصربه فردی است که تنها صدای خودش را میدهد و شبیه هیچ سازی نیست. ضمن آنکه جوانی این هنرمند را خورده تا ساخته شود “. و مهمتر اینکه تنور و باس این ساز به راحتی منطقه بم موسیقی ایرانی را میتواند پوشش بدهد؛ چراکه همیشه ما در این نواحی فقر داشتهایم”.
این آهنگساز و پژوهشگر موسیقی با اشاره به تاریخچه موسیقی ایران از دوران عبدالقادر مراغی آخرین آهنگساز دوران تیموری تا کنون، درباره سبک آهنگسازی قدیم سخن گفت و اتفاق تشکیل گروه عبدالقادر مراغی۲ به صورت خودجوش در همدان را نویدبخش احیای بخشی از موسیقی قدیم ایران و همچنین نبوغ و توانمندی هنرمندان جوان همدانی دانست. نظر به قابلیتهای بالای این گروه درویشی حمایت خود را برای اجرای کنسرت رسمیاین گروه در خانه ی هنرمندان ایران آنهم در چندماه آینده اعلام کرد.
بهروز بیگی قبل از تکنوازی یسنای در توصیف ساز ی گفت: یسنای، سازی است که صدای پر قدرتی دارد و میتواند در ارکسترهای موسیقی ضعف صدای بم را جبران کند.پس از این سخنان فیلمیاز مراحل و نحوه ساخت ساز “یسنای” برای حضار به نمایش در آمد و این هنرمند همدانی آمادگی خود را برای آموزش رایگان این ساز به علاقمندان اعلام کرد.
درانتها گروه عبدالقادر مراغی ۲ که بهروز بیگی در آن به نواختن “یسنای” میپردازد به اجرای تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغی پرداخت و اینگونه آغاز رسمیفعالیت خود را اعلام نمود. در این مراسم حضور استاد علی اکبر مرادی نوازندهی برجسته ی تنبور که کمتر در مراسمهای رسمیشاهد حضور وی هستیم نیز قابل توجه بود.
گفتنی است،این مراسم ۱۵ آبان ماه سال جاری در همدان برگزار شد.
این ساز هایی که از آنها صحبت شده را از کجا می شود تهیه کرد؟
من از هر مغازه ای پرسیدم صراحی دارند یا به من خندیدند و یا مرا به فروشگاه های لوازم الکتریکی رهنمون شدند ، ساز هایی که حتی اسمشان هم در ذهن اهالی موسیقی جایی ندارند چگونه می توانند تاثیر در فرهنگ یک جامعه داشته باشند؟
این ساز ها قبل از درگذشت صاحبانشان می میرند و تبدیل خاکستر می شوند ، حتی ارزش نگهداری در موزه های تاریخی هم ندارند ، پس اصولا بحث در زمینۀ چیزی که وجود خارجی ندارد بحثیت بیهوده و عبث.
سلام خدمت همه دوستان
من یک سوال میپرسم
آیا ساخت این سازها آسیبی به موسیقی ما وارد میکند؟
مشخصه که نه
هر کدومه شما اگر داخل موسیقی باشید حتما میدونید که اگر یک روزی بخواید به اندازه استاد شجریان یا ژاله پیشرفت کنید چقدر باید زحمت بکشید تازه اگر بشید
در مورد کسی دارین به راحتی نظر میدین که رو دست نداره در آواز و موسیقی
اصن فک کنید هزار تا از این سازا اختراع بشه خب اشکالش چیه!از این هزارتا اگر یه دونش هم قابل قبول بشه باز کمک میکنه به پیشرفت موسیقی ما
بیاین کمی فک کنیم ببینیم در حدی هستیم که راجع به امثال شجریان و ژاله نظر بدیم؟؟
سازهای دیگر هم بلاخره یک روز اختراع شدن دیگه از اسمون که نیومدن
اگر اینطوری باشه باید در رشته های دیگه هم به دانشمندان بگیم بسه دیگه نمیخوایم لیشتر از این اختراع کنین همین قدی که علم پیشرفت کرده بسه
منطق منطق منطق
اگر بود خیلی خوب میشد