به این نکته بسیار توجه کردم. ظهر که منزل سید احمد علوی بودیم، هنگام نقشخوانی، صدای اذان از مسجد محل بلند شد؛ هماهنگی عجیبی بین لحن و مُد، هر دو، وجود داشت و هر دو در «پرده سهگاه» میخواندند. وقتی از خانه سید احمد به طرف خانه خانم فاطمه پوینده راه افتادیم، نت تُنیک گام را در ذهنم حفظ کردم. به محض رسیدن به خانه خانم پوینده بعد از احوالپرسی خواهش کردم که همان لحظه بخواند. او شروع به خواندن کرد و جالب بود که ایشان هم در سهگاه و همان تنالیته میخواند. در پایان پرسیدم: خانم پوینده! مسجد به خانه شما نزدیک است؟ جواب داد: بله! پرسیدم صدای اذان را امروز ظهر شنیدهای؟ گفت: بله…».
عموم نقشخوانان زن که از نسل قبل باقی ماندهاند، در جایی که مرد نامحرم باشد نقش نمیخوانند.
خود آنها هم غنایی بودن آواز در نقشخوانی را باور دارند. حتی در کارگاههایی که نقشخوانان مرد نقش میگیرند و زنان باید جواب دهند باز این نکته رعایت میشود (البته در میان همان زنان نسل قبل).
بنابراین در این شرایط باید سر تکان دهند، یا پاسخ کوتاه دهند، یا جواب را کاملاً غیرغنایی بخوانند. گاه نیز سونوریته خود را تغییر میدهند و با تقلید صدای مردان پاسخ میدهند. جالب است که خانم پوینده در حضور ما بسیار راحت نقش خواند و بر جنبه غنایی آن هم تأکید فراوانی داشت. (۱۷)
ما بعد به کارگاهی دیگر رسیدیم، در شهرستانی که مرکز ثقل قالیبافی کرمان محسوب میشود (شهرستان راور). قرار بر این شد، تا پاسخها را نیابیم از شهر خارج نشویم. بهسختی کارگاههای سنتی را پیدا کردیم. اغلب کارگاههای قدیمی یا از بین رفتهاند، یا کاربریشان تغییر کرده است، یا به کارخانههای قالیبافی بدل شدهاند. در کارگاههای بزرگ و کارخانههایی که هنوز قالی با دست انسان بافته میشود، تغییرات بسیار عمدهای در ساختار صنعت قالی و فعالیتهای جنبی آن ـ از جمله نقشخوانی ـ به وجود آمده است.
نقشخوانهایی که در اینگونه از کارگاهها حضور دارند، اغلب بیتجربه و جوان هستند و قالیبافی را نیز در سطح پایینی فراگرفتهاند. اکثر قدیمیها گوشهگیر شدهاند، یا از کار افتادهاند، یا به شغلی دیگر روی آوردهاند، یا دیگر اینگونه کارگاهها را باور ندارند.
عوامل اصلی این دگرگونی وارد شدنِ قالیهای ماشینی به بازار، حضور چشمگیر کشورهای دیگر در این زمینه و ارزانتر بودن قالیهای کشورهای دیگر است، که بازار قالی ایران را به رکود اقتصادی سوق میدهد. از نسل قبل، تنها کسانی که هنوز به کار ادامه میدهند، افرادیاند که متأسفانه از استطاعت مالی خوبی برخوردار نیستند.
پی نوشت
۱۷- در قدیم بعضی از خانوادهها که فرزندانشان را برای کمک خرج به کارگاههای قالیبافی میفرستادند، در صورتی که فرزندشان دختر میبود به او اجازه فراگیری نقشخوانی را نمیدادند و این موضوع را به استادکار یا صاحب کارگاه گوشزد میکردند. برخی از مادران و پدران، خواندن را – بهخصوص برای دختر ـ بد میدانستند. پدران دخترانشان را تهدید میکردند که اگر نقشخوانی کنند، موهایشان را میبرند و با آن قالی میبافند. دخترانی که از راه گوش و طبعاً چیدن و دیدن نقش و رنگ، ناخواسته نقشخوانی را فرا میگرفتند تا سالهای سال ( تا پایان دوره جوانی) سکوت اختیار میکردند. نقشخوانان زن امروز دیگر مانند گذشته نسبت به مسائل مذهبی سختگیر نیستند. امروز صدای زن در کارگاهها، راحتتر از گذشته شنیده میشود. البته شاید هم به این دلیل باشد که نقشخوانی را یک ژانر موسیقایی به حساب نمیآورند و جنبههای غنایی آن را باور ندارند. به دلیل ناآشنا بودن عموم قالیبافان و نقشخوانان به موسیقی، جنبههای غنایی نقشخوانی چندان برایشان شناخته شده نیست. شاید به همین دلیل است که برخی از آنها در ایام تعطیلات مذهبی نیز در کارگاه نقش میخوانند.
۱ نظر