در سازمان اجتماعی اولیه، وسایل زندگی و شکار و حوضه های ماهیگیری و زمین های کشاورزی در مالکیت مشترک بودند. تامین نیازهای انسان از طبیعت، کشت و برداشت محصول و شکار، به شکل اجتماعی به وسیله تمام اعضای قبیله صورت میگرفت. طبیعت (که در آن زمان پدیده ای ناکاویده و رام نشده بود) چنین می نمود که نیروهایی پرتوان، اسرار آمیز و زنده را در خود جای داده است. قبایل اولیه در کنار نخستین گامی که برای مهار کردن طبیعت از راه کشف رمز آتش، ساختن تیشه، نیزه، چرخ، قایق و سفال برمیداشتند، میکوشیدند با توسل به مراسم جادوی دسته جمعی نیز طبیعت را به زیر فرمان خویش درآورند.
در این مراسم، شعر، موسیقی و رقص در هم می آمیختند و در کنار رنگ آمیزی بدن و کنده کاری صورتکهای گوناگون، به صورت مجموعه واحدی از اعمال در می آمدند.
آنچه جادو شمرده میشد این اعتقاد بود که اعضای قبیله با تقلید یا تجسم نمادگونه نیروهای اسرار آمیز طبیعت به کمک کلمات، حرکات یا رنگها خواهند توانست بر این نیروها چیره شوند. همراه با ساخت ابزارهای کارآمدتر و رشد شناخت واقعا علمی انسان از جهان، جادو چیزی سراپا خیالی شد و به قلمرو خرافات در غلتید.
با این حال در زندگی انسان اولیه، جادو هسته ای از واقع بینی داشت. جادو وسیله ای برای سازماندهی کار دسته جمعی قبیله در فعالیت هایی واقعی مانند شکار و کشت بود و سرآغاز تلاش برای شناخت طبیعت به شمار میرفت.
مراسم دیگری مانند شکار، جنگ، کشت، برداشت، جشن بالغ شدن جوانان و مراسم تدفین مردگان نیز در میان اعضای قبیله رواج داشت. هر یک از این مراسم، رقص و آوازی خاص خود داشتند.
در مراسم قبیله ای، دو ویژگی صوت سازمان یافته موسیقایی “متضاد و در هم آمیزنده” دیده میشود که مبنای کل هنر موسیقی به شمار میرود: زیر و بمی و ریتم.
در مراسم قبایل اولیه، زیر و بمی و ریتم از یکدیگر تشخیص داده میشدند ولی هرگز کاملا از یکدیگر جدا نشده بودند. کلمات با صدای بلند خوانده میشدند و بدینسان آواز ساخته میشد، هرچند کلمه آواز در زندگی انسانهای اولیه، عبارتی خوش آهنگ بود که ظاهرا تا بی نهایت، با مختصر تغییراتی تکرار میشد و به آهنگهای کلام نزدیک بود.
این آواز بر محور یک لحن تنهای تکرار شونده به عنوان مرکز یا تکیه گاه که الحان دیگر به دورش حلقه میزدند، تنظیم میشد. گاهی این مرکز الحان میتوانست گسترش یابد و به شکل محوری برای دو یا چند لحن تکرار شونده درآید.
رقص نیز چیزی بود به معنای یک الگوی ریتمیک که تا بی نهایت تکرار میشود. ریتمهای موسیقی اولیه به پیچیدگی بزرگی رسیدند و در این راه از مهارتهای چشمگیر انسانها در به کار گرفتن دستها، انگشتها و پاها و حرکات تو در توی بازوها، انگشتها، سر و بدن در رقصهای مذهبی کمک میگرفتند.
در زندگی انسان اولیه آوازها و رقص های گوناگونی وجود داشت که هر کدام در جایی به کار می آمدند “در شکار، کشت، برداشت، قایقرانی، عشقبازی یا لالایی گفتن برای بچه ها”.
پیشرفت بزرگی که در دوران زندگی انسانهای اولیه به دست آمد این بود که آوازها را فقط نمی خواندند بلکه با سازهای مختلف مثلا با نی مینواختند و تاثیر همان کلمات و اندیشه هایی را که موسیقی مزبور در آغاز برای آنها ساخته شده بود، پدید می آوردند.
پس از زندگی اشتراکی آغازین، معمولا جوامع برده داری پدید می آمدند. این جوامع که گاهی به دلیل ساخته شدن پرستشگاه ها و کاخهای بزرگ، کارگاهها و خانه هایی که حلقه وار در اطراف آنها ساخته میشدند “تمدن های شهری“ نام گرفته بودند اما کار تولیدی عمده شان همچنان کشاورزی بود. برده داران لقبهایی چون پادشاه، امپراطور و فرعون به خود داده بودند و نایبان نظامی و مباشرانشان طبقه اشراف زمین دار به شمار میرفتند. جنگ بر سر تصرف زمین و برده دائما ادامه داشت و مبارزات شدید طبقاتی میان اشراف زمین دار و دهقانان خرده پا را فرجامی نبود.
۱ نظر