همانطور که نشان داده شد در مورد نقد به مفهوم گسترده این «میزان» بسیار زیاد است به طوری که دستکم نیمی از گفتمانهای مورد اشاره بخش بزرگی از حیات موسیقایی را در دوران اوجشان تحت تاثیر قرار دادهاند و به چیره شدن نوعی «جریان اصلی» انجامیدهاند. اما دربارهی نقد به مفهوم محدود، باید اعتراف کرد که در اکثر نمونهها آن «میزان» اندک است.
ششم، کیفیت و عمق؛ مطالعهی دقیقتر گسترهی نقد موسیقی (با تعریف محدود) نشان میدهد که اغلب نوشتار/ گفتارها کیفیت مناسبی ندارند و بسیار سهلانگارانه و بدون بهرهمندی از حداقل مهارتهای نقد تولید میشوند و ممکن است باعث بهوجود آمدن چنین تصور تعمیم یافتهای (هر چند نادرست) شده باشند. و سرانجام هشتم، احتمال دارد استقلال نقد و نقدگر از منابع قدرت و اعتبار آن در جامعهی موسیقی باعث آن باشد.
همانطور که نشان داده شد در مورد نقد به مفهوم گسترده این «میزان» بسیار زیاد است به طوری که دستکم نیمی از گفتمانهای مورد اشاره بخش بزرگی از حیات موسیقایی را در دوران اوجشان تحت تاثیر قرار دادهاند و به چیره شدن نوعی «جریان اصلی» انجامیدهاند. اما دربارهی نقد به مفهوم محدود، باید اعتراف کرد که در اکثر نمونهها آن «میزان» اندک است.
ششم، کیفیت و عمق؛ مطالعهی دقیقتر گسترهی نقد موسیقی (با تعریف محدود) نشان میدهد که اغلب نوشتار/ گفتارها کیفیت مناسبی ندارند و بسیار سهلانگارانه و بدون بهرهمندی از حداقل مهارتهای نقد تولید میشوند و ممکن است باعث بهوجود آمدن چنین تصور تعمیم یافتهای (هر چند نادرست) شده باشند. سرانجام هشتم، احتمال دارد استقلال نقد و نقدگر از منابع قدرت و اعتبار آن در جامعهی موسیقی باعث آن باشد.
مدرس در اینجا ضمن یادآوری اینکه اغلب این حدسها را جز با مطالعات گستردهی کتابخانهای و میدانی نمیتوان کاملاً راستیآزمایی کرد، نادرستی حدس دوم را که بررسیاش نسبت به دیگر حدسهای این مجموعه راحتتر مینمود به یاری دو نمونه نشان داد:
محمد افتخاری: «راز نو آواز نو؛ بررسی نوار «راز نو» از حسین علیزاده»، چیستا، ۱۵۴ و ۱۵۵٫
عزتالله الوندی، «در پرده تصویر و نور و اعجاز («راز نو» از حسین علیزاده، […])»، رودکی، ۲۰-۲۲٫
ساسان فاطمی، «راز نو: براساس گفتوگویی با حسین علیزاده»، ماهور، ۸٫
الف. فروغ، «آیا راز نو کاری نو در موسیقی ایران است؟» همشهری.
محمدرضا فیاض، «رمزگشایی راز نو از علیزاده»، ماهور، ۲٫
بهرنگ مجیدی، «نقد و نظری بر نوار راز نو»، سلام.
پنج نقد و یک گفتوگوی انتقادی در فاصلهای کوتاه، با ژرفا و کیفیتهای مختلف در مورد یک اثر ارایه شده است. شاید کسی فکر کند که این مثال جدید است و خیلی هم مورد توجه بوده است اما مثال بعدی که تقریباً مربوط به بیش از دو دهه پیش از این یکی است، روشن میسازد که کمیت نقد انجام شده و (تا حدودی) پوشش آن به گونهای نیست که بتوان حکم به نیستی کامل آن داد:
سعدی حسنی، «بالهی بیژن و منیژه»، مجله موسیقی، ۱۸٫
محمود خوشنام، ضرورتی که به معنای سهولت نیست (دربارهی بالهی بیژن و منیژه)، آگاهینامه هشتمین جشن فرهنگ و هنر، ۱٫
پری صفا، «بالهی بیژن و منیژه»، تماشا، ۲۸۲٫
کورس مشکی، «بالاخره نخستین بالهی ملی ما بر صحنه…»، آیندگان.
کورس مشکی، «بیشترین اشتباهها را دهلوی کرده است»، آیندگان.
۱ نظر