۷- یک نکته بسیار مهم در زمینه ساز سازی در ایران وجود دارد، خواهش می کنم این بخش را با دقت بیشتری بخوانید!
در تاریخ سازگری اروپا (تقریبا) هیچ ساز آکوستیکی را پیدا نمی کنید که به صورت آنی ظاهر شده باشد؛ همه آنها دوره پیشرفتی را پشت سر گذاشته اند. دقیقا مانند تکامل حیوانات و موجودات زنده روی زمین. در واقع آنجا رشد ارگانیک روی داده ولی اینجا جهش های نامنظم؛ حالا سئوال اینجاست که چرا این اتفاق در ایران افتاده و در اروپا نیافتاده است. حتی سازهای مدرنی مثل ساکسیفون هم از خانواده کلارینت الهام گرفته شده و کلیدهایش ۹۰ درصد شبیه هم است (البته کلید بوهم منظورم است) آیا ما ذهنمان برای بوجود آوردن طرح های خلاقانه از همه این ممالک (که از قضا در امور مختلف بسیار پیشرفته هم هستند) بیشتر کار می کند؟ چرا آنها مانند یک نابینا که چوبش را روی زمین می کشد و دنبال آن می رود یا دستش را به نرده می کشد و ذره ذره پیش میرود، سازهایشان را در طول تاریخ با تغییرات جزئی پیش برده اند و ما در طی مدت کوتاهی فقط در یک نمایشگاه چندین ساز را می بینیم که تنها می شود گفت مثل ویولون زده می شود یا مثل تار زده می شود؛ تغییرات در ایران ۵۰ و ۶۰ درصدی است و در اروپا ۵ و ۶ درصدی؟
دلیل این اتفاق خلاقیت بیش از حد ما نیست، بلکه بی احترامی ماست نسبت به جایگاه علم.
یک تفکر علمی چه خصوصیتی دارد؟ علم مگر نه ثبت و به کارگیری تجربه های پیشینیان ماست؟ چرا آقای شجریان که (به زعم بنده که تجربیاتی هم در زمینه آواز کلاسیک دارم) یکی از برترین خوانندگان دنیاست، اینقدر مسائل علمی آواز برایش بی اهمیت بوده که نمی داند ژانر صدایش چیست؟ آقای شجریان به عنوان یک سازگر هم همین راه را رفته است، ایشان بعد از ۳۵۰ سال از کنار رفتن سازهای دارای سیم رزونانس و رسیدن به توان تولید ارتعاش توسط کاسه های طنینی مهندسی شده (و حتی صفحه های کوک شده!) می روند و سیم رزونانس روی سازشان می گذارند یا کاسه لوزی شکل طراحی می کنند یا…
سالهاست ما می گوییم، فلان راننده تاکسی هر روز ۱۰ ساعت با مسافرانش در مورد سیاست و اقتصاد حرف می زند ولی حاضر نیست روزی ۱۰ دقیقه مقالات کوتاهی که در صفحه اقتصاد یا سیاست روزنامه ها نوشته می شود را تورقی کند (کتاب خواندن پیش کش!) ولی متاسفانه می بینیم که افراد درجه یک جامعه ما هم به همین مشکل مبتلا هستند.
کسی که ذهنیت علمی ندارد نه تنها به تجربیات گذشتگان بی توجه است بلکه در مورد طرح های خودش هم بدون پلن پیش می رود. نگاه کنید به سازهای متنوع آقای شجریان یا آقای ژاله! هر چند وقت یک ساز با قیافه ای خاص و کم ارتباط با سازهای قبلی طراحی و پرده برداری می شود. در حالی که یک نوازنده آشنا به طراحی ویولون، فقط از روی الگوی یک ویولون استراد می تواند بفهمد که این ساز مربوط به قبل از ۱۷۰۰ است یا بعد از آن و حتی می تواند تشخیص دهد قبل از ۱۷۱۵ است یا بعد از آن! چون تغییر در کار این استاد بزرگ (که می دانیم شاگرد آماتی بوده و استادی بوده در هندسه و ریاضیات و در دوره ای زندگی می کرده که هنوز پس لرزه های علمی داوینچی بعد از ۸۰ سال در ایتالیا قابل درک بوده) بسیار با احتیاط و با پشتوانه علمی پیش می رفته.
برای همین است که اروپایی ها «به جای یک سوله سازهای ابداعی، یک اتاق ساز اصلاحی» دارند ولی همین چند ساز، دنیا را گرفته اند!
یادم می آید روزی که آقای حسین عمومی از استاد دهلوی دعوت کرد که به عنوان اولین مشوق او برای اصلاح نی، روی صحنه بیاید، اولین کلمه ای که آقای دهلوی به زبان آورد این بود؛ «ممنون از زحمتی که کشیدید ولی خواهشی دیگر دارم و آن این است که ضرب المثل لنگ کفش کهنه هم در بیابان نعمت است را در مورد موسیقی به کار نبرید و به این پیشرفت قانع نباشید؛ تمام کتابهای سازشناسی و اتودهای معروف سازهای بادی چوبی را مطالعه کنید.» (نقل به مضمون)
همین می شود که آقای دهلوی که با استاد صبا ویولن ایرانی می زده، می رود به کلاس استادی که مخالف ربع پرده ها بوده و از او آهنگسازی می آموزد (البته اولین قطعه اش را با همان استاد در ابوعطا می نویسد!) و بعد از گرفتن لیسانس آهنگسازی وقتی می فهمد استادی از اتریش به دانشگاه آمده، با اینکه رئیس هنرستان موسیقی بوده، در کنار جوانان ۱۸-۱۹ ساله دوباره سر کلاس می نشیند ولی استاد دیگری می شود آقای ژاله (عزیز و دوست داشتی که شخصا او را از نظر اخلاقی بسیار دوست دارم) که بدون مطالعه حداقل تاریخ ساز سازی (از خیر مبانی فیزیک آکوستیک کلا گذشته ایم!) تنها به تجربه های نامنظم و ساخت سازهای متعدد جدید و تغییرات غیر مفید روی سازهای قدیمی ایرانی می پردازد و بعد ایشان می شود مشاور آقای شجریان.
۱ نظر