نظریههای همایونپور در زمینه آواز و آثار آوازی وی یکی از مراجع مکتب آواز اصفهان محسوب میشود. همایونپور بیآنکه بخواهد یک تئورسین آواز به تمام معنا بود.
همایونپور تنها به یک منبع در آواز بسنده نکرد، بلکه از هر خرمنی گلی چید. یکی از منابع آوازی همایونپور صفحات بجا مانده رضا قلی ظلی بود. همایونپور با وجود اینکه وسعت صدای رضا قلی ظلی را نداشت، اما در برخی موارد میتوان سبک و سیاق و جملهبندیهای ظلی را در آواز همایونپور شناسایی کرد. گویی اینکه سوز و شور صدای همایونپور خارج از اینکه شباهت تامی با ادیب داشت، بسیار نزدیک به شور و سوز صدای ظلی بود.
از سوی دیگر آثار متنوع بدیعزاده را سرمشق خویش قرار داده بود. زیرا آثار بدیعزاده از نخستین تجربههای آوازی بود که با عامیترین مضامین توانست، با اُمی و عامیترین بخش جامعه ارتباط برقرار کند؛ همانطور که «نواب صفا» در کتاب «قصه شمع» به درستی این دست تجربهها را از نخستین تجارب نوعی «موسیقی پاپ» در ایران عنوان میکند. البته برخی از این دست تجربهها به بیراهه نیز رفت، تا جاییکه برخی از مضامین آن موجب ترویج برخی از مضامین سطحی و مبتذل در جامعه نیز شد.
همایونپور با عنایت ویژه به موسیقی فوکلور و همچنین ترانههای عامیانه، نقش کلام را نسبت به بدیعزاده برجستهتر میدید. وی با توجه به جستارهایی که همواره در دفتر و دیوانهای شاعران داشت، معتقد بود شعر حتماً باید پیاممند و دارای معانی معرفتشناسانه و مضامین اجتماعی مناسب باشد. به همین خاطر برای انتخاب شعر و تلفیق آن با ملودی، بیشترین وسواس را به خرج میداد. نتیجه اینکه وقتی کلامی از زبان همایونپور شنیده میشود، ضمن زیبایی ملودی، همواره مخاطب را به فکر فرو میبرد. البته اشعار انتخابی علیرغم معانی بلند و ژرف، دارای ساختاری پیچیده نیست، از قضا یکی از ویژگیهای اشعار انتخابی، همین سادگی و روانی جملات است.
اما یکی از مشخصههای آواز همایونپور توجه فراوان به «مناسبتخوانی» است که این مورد هم یکی از مبادی آواز مکتب اصفهان محسوب میشود. اگر از مناسبتخوانیهای افسانهای تاجاصفهانی بگذریم، شاید بتوان همایونپور را مناسبتخوانترین خواننده موسیقی سده اخیر قلمداد کرد. در چند نواری که از برخی محافل خصوصی همایونپور باقی مانده، به راحتی میتوان مناسبتدانی و مناسبتخوانیهای وی را دریافت.
در ابتدای هر کدام از محافل بسیار حکیمانه درباره ویژگیهای مناسبتخوانی در آواز سخن میگوید و اینکه در حال حاضر فضا متضمن خوانش چه شعری است. آدمی از این همه جدیت، پشتکار و حکمت متعجب میشود. تعجب آنجا فزونی مییابد که نام شاعرانی در ذیل اشعار ذکر میشود که حتی یکبار نام آنان شنیده نشده است.
۵ – همایونپور با توجه به وسعت اطلاعاتی که در حوزههای گوناگونی مانند ادبیات، تاریخ ادبیات، شعرشناسی، وزنشناسی و … داشت، در اوائل دهه ۴۰ کتابی را با عنوان «مرصعخوانی» تدوین کرد. مرصعخوانی از شیوههای آوازی کلاسیک و به ویژه یکی از مبادی آواز مکتب اصفهان محسوب میشود که به گفته بسیاری از اهل فن چندان مورد پیگیری آوازخوانان قرار نگرفت. البته تاجاصفهانی را یکی از مرصعخوانان عصر حاضر میدانند.
مرصع دقیقاً نقطه وصال و پیوند ادبیات و موسیقی محسوب میشود که به عقیده همایونپور حلقه فراموش شدهای است که در سنوات اخیر مورد غفلت آواز خوانان قرار گرفت. به عقیده همایونپور مرصعخوانی موجب زینت دادن به معانی شعر و برجسته کردن زینتهای شعری در آواز میشود. در مرصع تأکید بر وزن کلام و کلام موزون مؤلفه اساسی است. البته به عقیده همایونپور پیچیده کردن کلام در آواز، نه تنها با واقعیت مرصع سازگار نیست، که اساساً کاری بیهوده است.
در اصل وظیفه خواننده ارائه روان و بیان عیان شعر است. از قضا بنیان مرصعخوانی بر همین روانخوانی استوار است. اتفاقاً مهمترین مؤلفه آواز خود همایونپور اجرای دقیق و روان شعر است. نخستین اصل در آواز خوانی به عقیده همایونپور همین بیان روان شعر، به گونهای که مخاطب با مراد شعر ارتباط برقرار کند. اما هسته اصلی مرصعخوانی استفاده از فنون آوازی است که موجب انتقال معنای درونی و فحوای شعر میشود. به عقیده همایونپور خواننده آنقدر باید به ادبیات و شعر مسلط باشد که به راحتی با معانی و مفاهیم مستتر در شعر ارتباط برقرار کند و بتواند آنرا به مخاطب عرضه کند. ضمن اینکه خواننده همواره باید به قواعد شعری تسلط کافی داشته باشد.
۶ – به واسطه آوازی بودن صرف مکتب اصفهان، فرهنگ آواز این خطه کمتر ریتمپذیر و بیشتر آوازی بوده است. به همین خاطر در کارنامه عمده آوازخوانان مکتب اصفهان، یا تصنیف دیده نمیشود، یا بسیار کم یافت میشود. از همین حیث خواننده جامعالشرایط باید به دیگر منابع آوازی نیز رجوع کند. همایونپور به واسطه اکراه از خاص شدن آواز، اصول ضربیخوانی و حتی ضربنوازی را به طور شایستهای دریافت، تا جایی که مهمترین مؤلفه در سبک آواز وی، همین ضربشناسی و حس ظربی است. اساساً ضربشناسی وی از دیر زمان شهره آفاق بود.
از قضا در محفل خصوصی با حضور ابوالحسن صبا که نوار آن در آرشیو برخی از کلکسیونرها وجود دارد، همایونپور پس از اجرای ضربی، مورد تشویق صبا قرار میگیرد و صبا تشخیص ریتم و ریتمشناسی وی را میستاید. در این رابطه «اسماعیل نواب صفا» (در کتاب قصه شمع) مینویسد: در سال ۱۳۲۷ که شعر جوانی را بر روی آهنگی از حسین یاحقی (در مایه افشاری و با ضرب شش هشتم سنگین = شش چهارم) ساختم، به گواهی صاحبنظران اجرای صحیح آهنگ بسی دشوار است. همایونپور استعداش را در خوانندگی نشان داده بود و با تجویز استاد یاحقی بنا شد، این اثر مشترک را این خواننده جوان بخواند.
ضرب دشوار آهنگ و تحریرهایی که اجرای آن لازم داشت و تحریرها و کششهایی که زینت صدای همایونپور است، ضربشناسی که حتی او را صاحب سبک کرده بود، دلیل انتخاب او برای اجرای این اثر به شمار میآمد. البته نگارنده ضبطی از اثر مذبور نیافتم. اما همین اثر بعدها با صدای «حسین قوامی»، تنظیم جواد معروفی و رهبری روحاله خالقی، در گلهای رنگارنگ شماره ۲۴ اجرا شد. بعدها این اثر توسط الهه و آذر عظیما (همسر مرتضی حنانه) نیز خوانده شد، اما نخستین بار توسط همایونپور خوانده شد. نواب صفا درباره نوع اجرای همایونپور معتقد بود: اگر کیفیت اجرایی همایونپور از قوامی بیشتر نبود، کمتر هم نبود (نقل به مضمون) .
در اثری که وی به همراه ارکستر جواد معروفی (ویلون محمود تاجبخش، کلارینت سلیم فرازانه) قطعات آوازی و ضربی در دشتی و اصفهان اجرا میکنند، به خوبی خبر از احاطه وی بر پایههای ضربی را میدهد. در این اثر خواننده همراه با ارکستر و پیانوی معروفی به طور پیوسته آثاری را به شکل ضربی و آواز ارائه میدهند که با وجود کند و تند شدن و عوض شدن ریتم، خواننده همچنان ریتم را پاس میدارد.
بشنویید بخشهایی از این اثر را
همایونپور به جرأت از معدود خوانندگان سده اخیر است که این چنین به ضربیخوانی و ساخت ضربیهای بدیع به طور بداهه (کارعمل) تبحر دارد. خوانندهای مناسبتدان و مناسبتخوان که متناسب با حال و هوای جاری، اشعاری بسیار مهجور حتی از شعرای مهجور را به طور ضربی میخواند. اشعاری پر مغز و نغزی که دارای معانی عمیق و غنی بود. به عنوان نمونه میتوان به ابیاتی از « افسانه عشق » (کنج دل) اشاره کرد؛ ضربی در ابوعطا، با شعری از «حسین پژمان بختیاری» (۱۲۷۶ – ۱۳۵۵) که ساخت آن به سالهای ۱۳۲۸ بر میگردد.
آنجا که شاعر میگوید: در انجمن عقل فروشان ننهم پای / دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد. تا چند کنی، قصه، ز اسکندر و دارا / ده روز عمر، این همه افسانه ندارد. از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت / جز خون دل خویش، به پیمانه ندارد. البته این اثر را باید با صدای کاشف این غزل یعنی همایونپور شنید، تا رمز و راز موجود در اثر آشکار شود.
ضربی و کارعمل های همایونپور از جمله قطعاتی است که آوازه آن تا سر حد تصانیف و ترانههای شاخص و ماندگار میرساند، موردی که شاید در موارد همانند هیچگاه تکرار نشد و البته این هم به ضربشناسی، ضربیها، تلفیقهای بدیع شعر و موسیقی و گزینشهای شعری بیمانند وی بر میگردد. به عنوان نمونه میتوان به همین ضربی «افسانه عشق» (کنج دل) اشاره کرد. ضربی که آوازه آوازخوان قصه ما را بیش از بیش کرد.
همایونپور به واسطه همین دست آثار از چنان محبوبیت و معروفیتی برخوردار شد که تا چندین سال جایگزینی برای آن یافت نشد. نواب صفا این اثر را از جمله آثار فاخر موسیقی ایرانی میداند و میگوید: همایونپور چون با ضرب آشنایی داشت، خود او بر روی غزلی از غزلهای شاعر و ادیب معروف پژمان بختیاری که با چند بیت از غزل شاعر دیگری تخلیط یافته، آهنگی ساخت که با اجرای جالب آن شهرت فراوانی یافت.
افسانه عشق با صدای هوشمند عقیلی
این شعر با آهنگ و اجرای خود همایونپور نه تنها یکی از آثار جالب توجه معاصر است، بلکه به نظر ما از آثاریست که در موسیقی ملی باقی می ماند و نمونهای است از یک کار صحیح یعنی ساختن تصنیف به روش گذشتگان و گذاشتن آهنگ بر روی شعر. همین شعر و آهنگ و طرز اجرای آن، همایونپور را به اوج شهرت رساند.
احتمالاً به واسطه همین اثر بود که خانواده و دوستان «ابوالحسن صبا» دوستار و خواستار دیدن وی بودند. ابوالحسن در نامهای به عنوان دعوتنامه به همایونپور مینویسد: من هیچوقت دوست ندارم خاطر عزیز دوستان را آزرده بنمایم و خواهش بیجا نمایم اما امان از دست خانمها، چند روز است که خانم پاپی شده و دست از سر من بر نمی دارد … از قرار معلوم شده چند نفر از دوستان صمیمی که عاشق دیدار مبارک هستند، خانم را روکش کردهاند که بنده را وادارد، شبی را خواهش کنم دور هم بگذارنیم … (غرض نشان دادن مح.وبیبت و معروفیت خواننده در زمانه خود است)
اما «افسانه عشق» (کنج دل) یادآور خاطراتی نیز است. اکنون این اثر در آلبومی با عنوان «دیروزیها» به همت انتشارات ماهور موجود است. از این اثر اجراهای متفاوت صورت گرفته که یکی از مهمترین و خاطرهانگیزترین آن همین اجرای موجود، یعنی اجرای ارکستر یاحقی است. (غیر از اجرای قابل توجه خود همایونپور با ارکستر حسین یاحقی، از اجراهای شاخصی که در دوران معاصر از این اثر صورت گرفته، میتوان به اجرای هوشمند عقیلی با تنظیم کامل علیپور (در آلبوم پرستوهای مسافر)و همچنین اجرای خوانندهای به نام پروا (معصومه شاهپروری) اشاره کرد.)
زیرا این اجرا با تنظیم و ویلون سلوی «پرویز یاحقی» نوجوان اجرا شده، یاحقی که در آن زمان (۱۳۲۹) شانزده سال بیش نداشت و نخستین فعالیتهای موسیقایی خود را با همایونپور تجربه میکند. همکاری که در سال ۱۳۳۳ در تصنیفی در شوشتری به نام «آوای رهگذر» (با شعری از بیژن ترقی) به اوج خود رسید. تصنیفی که از قضا نخستین تصنیف پرویز یاحقی بود. البته نواب صفا نخستین آهنگ یاحقی را «ای امید دل من کجایی» در سال ۱۳۳۶ میداند، در حالیکه خود یاحقی چند ساله پیش در گفتوگویی با شبکهای رادیویی نخستین اثر خود را «آوای رهگذر» (با مطلع رهرو می گذر از راهی / هر دم می کشد از دل آهی) خواند. ضمن اینکه خود همایونپور در نگاشتهای (که نسخهای از آن در حال حاضر دردست نگارنده است) در اینباره میگوید : «یکی از بهترین آهنگهایی که من در سالهای ۱۳۳۳ خواندهام و نوار آن موجود است، تصنیف آوای رهگذر است. این اولین آهنگ پرویز یاحقی است.»
اما از مؤلفههایی که همایونپور را نسبت به خوانندگان همنسل خود و حتی نسلهای بعدی، متمایز میکند، تأکید وی بر استفاده از ملودیهای بومی و فوکلور و بسط و گسترش آنها در هیأت فاخر و ارکسترال بود. زیرا وی ضمن احاطه بر موسیقی دستگاهی و ظرایف ردیف آواز، استفاده از ملودیهای عامهپسند و زبانزد عامه را برای انتقال آوا و نواهای تأثیرگذار مناسب میدانست. در حقیقت حرکت وی ادامه منطقی احیاگیریهای ابوالحسن صبا در قلمرو موسیقی بومی (مانند احیای آواز دیلمان) است. از قضا سرِّ ماندگاری عمده آوازهای همایونپور را باید در همین شناخت وی از موسیقی بومی جست. چنانکه پس از گذشت بیش از نیم قرن عمده ترانههای ضمن ماندگاری، همچنان از جذابیت برخوردار هستند.
با عرض سلام لطفاً در صورت امکان از مرحوم استاد همایونپور و محمودی خوانساری هم آثاری جهت دانلود ارایه نمایید.
با تشکرفراوان