با خوانندههای مشهور چطور؟
خب میدانید که من بیشتر از ۴۰ اثر اپرایی در بازارهای بینالمللی موسیقی دارم و خوانندگان این آثار هم معروف هستند. من مانند آقای کارایان اعتقاد دارم که کار یک رهبر در رهبری اپرا مشخص میشود. هیچوقت اپراهایی را که ضبط کردهام از بازارهای بینالمللی خارج نشده است؛ زیرا کارهای موفقی بوده است. با «گویری جونس»، «دکاناوا»، «گئو ادام» باریتون معروف و «ساردینرو» که با کارایان هم زیاد کار میکرد و با «آراگال» تنور معروف نیز کار کردهام. خوانندگانی که با آنها کار کردم بیشتر از نسل جدید هستند چون آواز مانند ساز تا سنین بالا نمیتواند کیفیت عالی داشته باشد. البته «برامبری» خوانندهی سیاهپوست که هشتادساله بود با من هفت، هشت سال پیش در فستیوال اتریش خواند، ولی این اتفاق بهندرت میافتد. نام بسیاری از این سولیستها را فراموش کردهام و شما که یادآوری میکنید بعضی را بهخاطر میآورم. بالاخره سالهاست بدون وقفه مشغول کار هستم.
شما باید روی سایتتان این اطلاعات را ثبت کنید تا فراموش نشوند!
همان سایتی را هم که از من میبینید، کار یکی از علاقهمندان من است. من خیلی تمایلی به این کار نداشتم و بیشتر این اطلاعات اتفاقی از دوستان یا فرزندانم جمعآوری شده است. من در گذشته حتی علاقه نداشتم عکس هم بگیرم و همینها هم اتفاقی جمع شده است.
شما اثری سمفونیک از «پیمان سلطانی» را در اتریش رهبری کردید، دربارهی این اثر هم بگویید.
وقتی نخستینبار اثر آقای سلطانی را پس از اینکه برایم فرستاد شنیدم، خیلی از این کار و از ایدههای آهنگسازی ایشان خوشم آمد؛ بهویژه از اینکه عوامفریبی در اثرش وجود نداشت. ایشان خیلی علاقهمند بود که این اثرش با بهترین سطح ارائه شود و به همین سبب من علاقهمند شدم که این کار را رهبری و ضبط کنم.
این اثر این شانس را دارد که بهخوبی مطرح شود، هرچند این قطعه طولانی است و ایشان میتواند آن را برای پخش بینالمللی کوتاهتر کند. برایم جالب بود که ایشان تحت تأثیر آهنگسازی من هم قرار دارد و مخصوصاً ایدهی من دربارهی ریتمهای شکستهی ایرانی که چند وقت پیش در مجلهی هنر موسیقی هم مطرح کرده بودم، در این اثر شنیده میشود. اینها کاملاً با افکار من همخوانی داشت و علاقهی من را به رهبری این کار افزایش داد. پیمان سلطانی مرد بافرهنگی است و اصولاً فردی نیست که بخواهد موقتاً یک موفقیت سریع، با زدوبند بهدست آورد و از هر ابزار سیاسی و دولتی و عوامفریبانه بهره بگیرد.
برای این اثر با آقای سلطانی برنامهی خاصی دارید؟
بله، ایشان به من گفتند آیا این اثر را باز هم رهبری خواهم کرد؟ جواب من مثبت بوده است! در صورت هماهنگیهای لازم من این کار را دوباره رهبری خواهم کرد.
استفاد از سازهای ایرانی را در کنار سازهای ارکستر سمفونیک چطور میبینید؟
به نظر من خیلی عالی است! مدتی پیش نظر من را دربارهی ارکستر ملّی پرسیده بودند که گفتم ارکستر ملّی در واقع ارکستر سمفونیکی است که به آن چند ساز ملّی اضافه کردید. امیدوارم در تمام شهرهای ایران یک ارکستر فیلارمونیک ساخته شود که هم کلاسیک باشد و هم ایرانی، ولی با سطحی عالی … من هنوز هم عقیده دارم که اگر ارکستر در ایران از پایه درست شود و در شهرهای ایران ارکسترهایی تأسیس شود (حداقل در شهرهای بزرگ) هم به نوازندهها و هم به رهبرهای جوان و هم به آهنگسازان کمک میشود.
کشور در ۶۰ سال گذشته در زمینهی موسیقی کلاسیک همیشه در حالت نیمهآماتور بوده. بعضی از دوستان ما میآیند و کاملاً دربارهی ارکستر ایران منفی میگویند و بعضی دیگر میآیند و میگویند برعکس بینظیر است! همهی اینها حرف است؛ پایه و اساس ارکستر هیچوقت بهصورت حرفهای جهانی نبوده است و میشود این برنامهریزی را در یک هفته سروسامان داد. امیدوارم روزی کسی به این درک برسد که از کسانی که تجربههای بینالمللی دارند دعوت کند که بیایند و واقعاً این ارکستر را از پایه درست کنند. من احساس میکنم مسئولان درمییابند که تا کار از پایه درست نشود، حکایت آفتابه خرج لحیم است!
مجله هنر موسیقی
۱ نظر