در ایران به نظر مدرس، این نوع نگرش به موسیقی اگر هم وجود داشته باشد هنوز بیشتر معطوف به مرحلهی نخست و یافتن و آشکار کردن کار و آثار آنها است. مانند اغلب فعالیتهایی که اکنون در «سایت زنان موسیقی» صورت میگیرد. هنوز در آثار موسیقایی به ندرت ممکن است نشانههایی از ژرفتر شدن این گفتمان به چشم بخورد. این مساله ممکن است تابعی از مشکلاتی باشد که در جوامع دیگر حل شده و در جامعهی ما هنوز باقی است.
معرفی سه تن از اندیشهورانی که بیشترین تاثیر را بر شکلگیری گرایش فمینیستی در موسیقیشناسی و نقد موسیقی داشتهاند مرحلهی بعدی کارگاه را به خود اختصاص داد. این سه تن «سوزان مککلاری»، «روت سالی»، و «سالی مکآرتور» هستند. که اولی در ابتدای دههی ۱۹۹۰ با نوشتن کتاب «Feminine Endings: Music, Gender, and Sexuality» مهمترین آغازگر جریان نقد فمینیستی موسیقی شمرده میشود بهطوری که چند سالی بعد از انتشارش در مورد آن چنین گفته شده است:
The impact of this book can perhaps be best compared to that of Kate Millet’s Sexual Politics in the late 60′s. McClary, like Millet, brought feminist concerns into a field accustomed to thinking of art as abstract and universal, insisting not only on the analysis of the representation of women in canonical works and the appreciation of women composers, but also on the gendered nature of the processes of musical signification themselves. In this way, McClary’s work clearly draws on, and is comparable in importance to, Laura Mulvey’s work on film and Elaine Showalter’s “gynocriticism”. (Schwartz 1995)
اثر این کتاب را شاید بیش از هر چیز بتوان با کتاب «سیاست جنسی» کِیت میلِت در اواخر دههی ۱۹۶۰ مقایسه کرد. مک کلری، مانند میلت، توجه فمینیستها را به یک حوزهی عادت کرده به تفکر دربارهی هنر همچون انتزاعی و جهانی جلب کرد، نه تنها با پافشاری بر تحلیل بازنمود زن در آثار مرجع و درک و پذیرش آهنگسازن زن، بلکه براساس طبیعت جنسیتی خودِ فرآیندهای دلالت موسیقایی. از این نظر، کار مک کلاری به کار «لارا مالوِی» دربارهی فیلم و «نقدِ زنمدارانه«ی (مادینهنقد؟) الِنی شووالتر [در ادبیات] نزدیک بوده و به لحاظ اهمیت با آنها قابل مقایسه است.
و دومی با ویراستاری کتاب «Musicology and Difference: Gender and Sexuality in Music Scholarship» طلایهدار بازنگری در نگرشهای دانشورانه و نقد نقش جنیست در شکل دادن به آنها است و سومی با ویراستاری کتاب «Feminist
Aesthetics in Music» و نوشتن مقالهای با همین عنوان در کتاب، در نظریهپردازی برای یک زیباشناسی مبتنی بر فمینیسم پیشرو محسوب میشود.
این آثار که همگی در دههی ۱۹۹۰ نوشته شدهاند نموداری خوب از آنچه در آن سالها در موسیقیشناسی و نقد موسیقی انجام میشد در اختیار قرار میدهد. البته شکلگیری این جریان بیمقاومت و بدون انتقادهای جدی صورت نپذیرفت.
در جامعهی دانشگاهی آمریکا در دههی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به تدریج امواج گرایشهای پست مدرنیستی که از فرانسه میآمد شروع به تاثیرگذاری کرد و در همین زمان با دور شدن اندیشهی دانشگاهی موسیقیشناسی (البته با کندی خیلی زیاد) از عینیتباوری سختگیرانهی علمی، راه را برای گرویدن به بسترهای دیگر نیز گشود. اما در واکنشی مشابه سیل انتقادهای جامعهی دانشگاهی به سوی آن سرازیر شد.
از جمله معروفترین این انتقادها میتوان به مقالهی «پیتر وَن دِر تورن» با عنوان «Politics, Feminism, and Contemporary Music Theory» در نقد کتاب سوزان مککلاری اشاره کرد که نقدی محافظهکارانه است و جهتی تقریباً مشابه اولین نقدهای نوشته شده بر تئوریهای فمینیستی فیلم با ادبیات در دههی ۱۹۶۰ دارد.
۱ نظر